تندیس خیام در بخارست
عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی شمارهٔ ۶۲
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل، بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد؟
· معنی تحت اللفظی بیت:
· دریغ، که سرمایه عمر از دست رفت و از دست اجل جگرهای
بیشماری به خون نشست.
· از جهان دیگر، کسی نیامد تا حال و روز مسافران
دنیا را بپرسم.
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
1
· خیام در این بیت، دیالک تیک فرم و محتوا را به
شکل دیالک تیک کف و سرمایه عمر بسط و تعمیم می دهد و از خرج سرمایه عمر و خالی
ماندن کف از آن، تأسف می خورد.
2
· این به معنی اشاره به سیکل بی پایان حیات است:
· زایش و یا پیدایش هر چیز، همیشه
رشد و رونق و شکوفائی در پی دارد
تا به زوال منتهی شود، زوالی که آبستن
زایشی و یا پیدایشی دیگر است:
3
· دیالک تیک بی پایان تجزیه و
ترکیب (آنالیز و سنتز):
· تجزیه هر چیز به اجزای متشکله
آن و ترکیب دیگرگونه ای از اجزاء، برای تشکیل چیزی دیگر و چه بسا توسعه یافته تر،
کاملتر و بهتر.
4
· مولوی به این حقیقت امر
وقوف رشک انگیزی دارد:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
· معنی تحت اللفظی:
· از جمادیت (جماد وارگی) مردم
و نبات روینده گشتم.
· از نباتیت مردم و گذشتم و
حیوان گشتم.
· از حیوانیت مردم و آدم
شدم.
· باکم از چیست؟
· مرگ که موجب نقصان من نبوده
است.
5
از جمادی مردم و نامی شدم
· مولوی قرن ها قبل از تولد فلاسفه
ماتریالیست و علمای علوم طبیعی، تشکیل نبات از جماد را تئوریزه می کند.
· حیرت انگیز است، ولی به چه
ترفندی می توان انکار و یا احیانا تحقیر
کرد.
· امروزه مارکسیسم و علم شیمی
و بیولوژی هزاران دلیل تجربی و نظری بر صحت این نظر مولانا عرضه می کنند:
6
· اصل مهم فلسفی موسوم به «وحدت
مادی جهان» همین است:
· جماد و نبات و جانور (به
انضمام بنی بشر)، جامد و مایع و گاز همه از دم از عناصر شیمیائی مطروحه در جدول
مندلیف تشکیل می شوند.
· مونیسم (یکتاگرائی) مادی
همین است.
· میان در و دیوار و گل و
درخت و گاو و گربه و زن و مرد بلحاظ محتوای مادی کمترین تفاوتی وجود ندارد.
· همه از عناصر شیمیائی تشکیل
یافته اند.
7
· تنها تفاوتی که هست در کمیت
و کیفیت و ساختار عناصر یاد شده است.
· ساختار هر چیز یعنی نحوه و
نوع پیوند عناصر متشکله آن.
مثال
· نحوه و نوع متفاوت پیوند
اتم های آهن سبب می شود که از عنصر و یا بنیاد واحدی به نام اتم آهن، آفتابه و سطل
و داس و چکش و شمشیر و تیر و تبر و غیره تشکیل شود.
· اگر همه اینها دوباره ذوب شوند
به اصل خود برمی گردند.
8
وز نما مردم به حیوان برزدم
· مولانا در این مصراع، گذار
از نبات به جانور را قرن ها قبل از تولد بیولوگ های شهیر از قبیل لامارک و داروین
و غیره بدرستی تئوریزه می کند.
· معلوم نیست که حکیم
اندیشنده در قرون وسطی، یعنی در عصر الشیمی (کیمیاگری) چگونه به این حقایق امور
علمی پی برده است.
· اکثریت رهبران سیاسی در
کشور مولانا همچنان و هنوز به اسطوره آفرینش حوا و آدم و غیره چسبیده اند.
9
مردم از حیوانی و آدم شدم
چارلز داروین
· مولانا در این مصراع، تئوری
تکامل (توسعه) داروین و توضیح فلسفی داهیانه انگلس و مارکس را مو به مو پیشگوئی می
کند:
لامارک
· منشاء حیوانی بنی بشر را (لامارک
و داروین و غیره)
انگلس
· توسعه حیوان در روند کار و
ببرکت کار به انسان را (انگلس و مارکس)
10
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
· این استنتاج تجربی ـ نظری نهائی
و ستایش انگیز مولانا ست:
· چه باک از «مرگ»، وقتی که
زایش بهتر و برتری را در پی دارد؟
11
وز دست اجل، بسی جگرها خون شد
· خیام در این مصراع، خرافه
تئولوژیکی (فقهی) مبتنی بر باور به تعیین پیشاپیش عمر هر کس بوسیله قوای ماورای
طبیعی را در نظر دارد:
· اجل مقرره را.
· بنظر خیام جگر خیلی ها از
دست اجل و مرگ خون است.
· اجلی که گویا در عالم الست به قلم قضا با جوهری نامرئی بر
پیشانی هر کس و هر چیز نوشته شده است.
· سعدی بعدها این خرافه را
وسیعا بسط می دهد:
· او حتی تعیین محل زیست و
مدت زیست در هر محل و رزق و روزی مقرره در هر محل را «تئولوژیزه» می کند، جامه
فقهی می پوشاند.
12
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد.
· خیام احتمالا خرافه موسوم
به کاروانسرا بودن دنیا (رباط دو در. حافظ) و مسافر بودن بنی بشر در این دنیا را
مورد تمسخر قرار می دهد.
· طنز انتقادی خیام این است
که از کجا معلوم که جهان دیگری وجود دارد.
· چون کسی پس از مرگ و کفن و
دفن برنمی گردد تا بگوید که جهان دیگری هست و چنین و چنان است.
· ریشه پسیکولوژیکی (روانشناسی) باور به
جهان پس از مرگ و ارواح احتمالا دیدن مرده ها در عالم خواب بوده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر