عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل
رباعی شماره ۶۰
از آمدنم
نبود گردون را سود
وز رفتن
من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ
کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
· معنی تحت اللفظی بیت:
· از تولد من سودی عاید چرخ گردون نمی شد.
· از مرگ من هم جاه و جلالش افزایش نمی یافت.
· کسی هم نبوده که بگوید که تولد و مرگ من برای چه
بوده است.
1
از آمدنم
نبود گردون را سود
· ظاهرا در قاموس عمر خیام، باعث تولد او نه مادر ـ
پدرش، بلکه چرخ گردنده کذائی بوده است.
· گاهی عوام الناس بی سواد واقع بین تر از علمای
زمان بنظر می رسند.
· ریاضی دان و منجم بزرگ فکر می کند که زاد و مرگش
به مشیت چرخ گردنده کذائی صورت می گیرد.
· کاش درد فقط همین بود.
2
از آمدنم
نبود گردون را سود
· خیام چرخ گردنده را انسان واره تصور می کند.
· و گرنه نمی گفت که تولدش سودی برای چرخ نداشته
است.
· انگار چرخ گردنده بقال سر کوچه است و به دنبال
سودی است.
· این جور کارهای خردستیز کسب و کار اهل عرفان است
و نه علمای علوم طبیعی.
3
وز رفتن
من جلال و جاهش نفزود
· تصور غلط دیگر خیام این است که فکر می کند که
گردون کذائی از طبقه اربابان فئودال و برده دار است و سودائی جز جاه و جلال و تخت
و اورنگ در سر ندارد.
4
وز رفتن
من جلال و جاهش نفزود
· مسئله معرفتی ـ نظری اما این است که خیام از کجا
می داند که تولدش موجب سود مادی و یا معنوی (جاه و جلالی) برای گردون نبوده است؟
· این معضل همه تردیدگرایان و ندانمگرایان بوده
است.
· از سوئی ادعا می کنند که همه چیز در مه غلیظی از
ابهام فرو رفته و شناخت آنها محال است.
· و از سوی دیگر ادعاهای عجیب و غریب می کنند.
· ما در فلسفه حافظ هم به همین تناقض نظری برخورد
می کنیم.
5
وز هیچ
کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود.
· چون گردون از آمدن و رفتن خیام سودی مادی و معنوی
(افزایش جاه و جلال) نداشته و کسی هم نبوده تا به او توضیح دهد، پس آمدن و رفتن او
معمائی است.
· این اما به چه معنی است؟
6
· این اولا بدان معنی است که خیام در ته دلش به
وجود خالقی موهوم باور دارد.
· چون فقط در صورتی که خالقی وجود داشته باشد، می
توان برای خلق کسی و یا چیزی دلیلی انتظار داشت.
· و گرنه کسی از طبیعت دلیل رویش درختی را نمی پرسد.
7
· این ثانیا بدان معنی است که خیام در خود بنی بشر
لیاقت تفکر و کشف چرائی تولد و مرگ خود را نمی بیند.
· بزعم خیام، انسان قادر به شناخت چیزها و پدیده ها
نیست.
· این گرایش ارتجاعی در تئوری شناخت در دو فرم زیر
عرض اندام می کند:
الف
· در فرم تردیدگرائی (اسکپتیسیسم)
ب
فرانسیس فوکویاما (1952)
دانشمند علوم سیاسی آمریکا و شاگرد
آلان بلوم
از علمای ندانمگرا و خردستیز
ایالات متحده آمریکا ست.
او مؤلف کتب «پایان تاریخ» و «یورش
بزرگ» است و مفاهیم غیرعلمی و من در آوردی از قبیل «جامعه اطلاعات»، «پایان انسان»،
«پسا هومانیسم» و «محافظه کاری نو» را در کتب خود مورد بحث قرار می دهد و راه حل
هائی برای دولت آمریکا عرضه می کند.
· در فرم ندانمگرائی (اگنوستیسیسم)
· ندانمگرائی امروز یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری در
فلسفه امپریالیسم است و در دانشگاه های کشورهای متروپول تدریس می شود.
· معروفترین نماینده ندانمگرائی فرانسیس فوکویاما
ست.
8
· تأثیری که خواننده و شنونده از این رباعی خیام برمی دارد، گیجی و سر
در گمی از سوئی و باور به خرافه غائیت و تله ئولوژی از سوی دیگر است:
الف
· غائیت گرائی (فینالیسم) عنوانی
است برای جریانات فلسفی که منکر اصل علیت اند و بر
آنند که هر تغییری و هر ترقی ئی در واقعیت عینی در جهت رسیدن به آماج های ایده ای
و یا در جهت تحقق آنها ست.
· این آماج های ایده ای گویا تعیین کننده همه
تغییرات و ترقیات اند و بر آنها تقدم دارند.
1
· فینالیسم در عرصه فلسفه ایدئالیستی مسکن دارد.
2
· فینالیسم تعیین و تحقق آماج های ایده ای را (که
خاص کردوکار انسانی است)، از عرصه جامعه فرا تر می برد و به کل طبیعت نسبت می دهد
و نیروی محرکه یگانه کلیه تغییرات و ترقیات در جهان را نه در تأثیر متقابل تضادهای
داخلی و خارجی چیزها، روندها، سیستم ها و غیره، بلکه در هدفگذاری ها و آماج گذاری
های ایده ای (اغلب ماورای جهانی) می داند.
3
· آنجا هم که فینالیسم به پذیرش علل مؤثر تن در می
دهد، آنها را تابع علل نهائی (علل غائی) جا می زند و علل غائی را مقدم بر آنها می
داند.
4
· فینالیسم قبل از همه جزء لایتجزای بسیاری از
فلسفه های ایدئالیستی ـ عینی، افلاطونیسم، تومیسم و نئوتومیسم بوده است.
· مراجعه کنید به افلاطونیسم، تومیسم و
نئوتومیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
· فینالیسم به این مکاتب فلسفی قاعدتا در اثبات
موجود هدفگذار ماورای تجربی خدمت می کند و لذا وسیله توجیه مذاهب است.
6
· انواع مختلف اثبات وجود خدا بر اساس فینالیسم از
استنتاج دایره وار بهره می گیرند و لذا بی پایه اند:
7
· هدفخوانی حاکم بر
طبیعت آلی با توسل به وجود خدا توضیح داده می شود و وجود
خدا از این هدفخوانی نتیجه گرفته می شود.
ب
کریستیان ولف
(1679 ـ 1754)
عالم یونیورسال،
ریاضی دان، فیلسوف آلمانی
همراه با لایب
نیتس و کانت مهمترین نماینده روشنگری
نماینده حقوق
طبیعی
·
تله
ئولوژی نامی است که کریستیان ولف به آموزش
فراگیر، معنوی، ایده ای و بالاخره الهی هدفگذاری برای هر
حرکت و هر توسعه و تکامل در جهان داده
است.
1
·
تله
ئولوژی آموزش ایدئالیستی است که نمودهای انطباق، هدفخوانی و آماجگرائی سیستم های
آلی را بطرز آنتروپومورفی (انسان واره) جامه عرفان می پوشاند.
2
·
به
هدفگذاری معنوی از قبل مقدر برای چیزها، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی باور
دارد.
3
·
و لذا
ساختار و توسعه و تکامل واقعیت را نه بطور
علی (با تکیه بر دیالک تیک علت و معلول)، بلکه بطور غائی، بمثابه نتیجه مشیت ایده
هدفگذار غیرمادی می داند.
4
·
تله ئولوژی
بطور اوبژکتیف (عینی) توجیه کننده جهان بینی مذهبی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر