۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

سیری در گلستان سعدی (42)

 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سوم
(گلستان با ب اول، ص 18 ـ 21) 
شین میم شین

این بگفت و بر سپاه دشمن زد.
تنی چند مردان کاری را بیانداخت.
چون پیش پدر آمد، زمین خدمت ببوسید و گفت:
«ای که شخص منت ضعیف بود (نمود)
تا درشتی هنر نپنداری
اسب لاغرمیان، بکار آید
روز میدان، نه گاو پرواری»

·       معنی تحت اللفظی:
·     شاهزاده پس از بر زبان راندن رجز خویش، حمله ور شد و تعدادی از سپاهیان کاری دشمن را برانداخت.
·       وقتی نزد پدر آمد، گفت:
·       «تو که فریب ظاهر ضعیف مرا خورده بودی، هشدار که فریب ظاهر درشت کسی را نخوری.
·       برای اینکه به هنگام جنگ، اسب لاغر به کار می آید و نه گاو چاق و چله!»

1

·       شاهزاده برای اثبات نظر خود گام به میدان نبرد می نهد.
·       او بدین طریق، نظر خود را در پرتو عمل خود اثبات می کند.
·       او برتری خود نسبت به برادرانش را عملا نشان پدر می دهد.
·       دیالک تیک تئوری و پراتیک بدین طریق به شکل دیالک تیک حرف و عمل بسط و تعمیم می یابد و ضمنا از نقش تعیین کننده پراتیک (عمل) پرده برداشته می شود.

·       پراتیک به مثابه محک صحت و سقم تئوری.
·       عمل به عنوان محک مطمئن و رشوه ستیز نظر.

2

·       سعدی در این دو بیت، عملا همان کاری را می کند که مارکس کرده است:
·       او پس از فرستادن قهرمان حکایت به میدان و اثبات عملی برتری او نسبت به برادرانش، از عالم عمل وارد عالم نظر می شود و به تئوریزه کردن عمل او می پردازد:

اسب لاغرمیان، بکار آید
روز میدان، نه گاو پرواری

3
ای که شخص منت ضعیف بود (نمود)
تا درشتی هنر نپنداری

·       سعدی از قول شاهزاده، دیالک تیک کمیت و کیفیت  را به شکل دیالک تیک لاغری و جنگاوری از سوئی و دیالک تیک درشتی و تن پروری از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می داند.

·       بهتر از این نمی توان ماتریالیسم دیالک تیکی را آموزش داد.

·       مکتب سعدی بهترین مکتب برای تمرین و آموزش مارکسیسم است.

·       با خواند آثار مارکس و انگلس و لنین که نمی توان فلسفه مارکسیستی را آموخت.

4
پدر پس از دیدن شجاعت او در جنگ، او را ولیعهد خویش کرد، برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند.
خواهر از غرفه بدید، دریچه بر هم زد، پسر در یافت، دست از طعام باز کشید.

·       سعدی در این بخش حکایت از تضادهای چرکین میان اعضای طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
·       برادرکشی، پدرکشی و امثالهم یکی از عادی ترین کردوکارها در دربارهای فئودالی جهان بوده است.
·       سعدی ضمنا  از هشیاری شاهزاده پرده برمی دارد که با بر هم زدن دریچه به اخطار خواهر پی می برد و دست از طعام می کشد.
·       این بدان معنی است که شاهزاده علیرغم ظاهر «زشت» خویش، نه تنها بلحاظ جنگاوری برتر از بقیه است، بلکه بلحاظ هوشمندی نیز.
·       سعدی بدین طریق دلیل دیگری بر نقش تعیین کننده کیفیت در دیالک تیک کمیت و کیفیت عرضه می کند.

5
و گفت:
«محال است، اگر هنرمندان بمیرند که بی هنران جای ایشان بگیرند.

·       سعدی در این حکم خویش، یکی از گرهی ترین مقولات فلسفه خود را بر زبان می راند:
·       مقوله «هنرمندی» را.

·       چرا و به چه دلیل ما به این نظر می رسیم؟

6

·       دلیلش این است که در تئوری بنیاد نیک و بد ادیان آسمانی، سعدی و بعد حافظ، همه اعضای طبقات حاکمه، مثلا شاهزاده ها از دم نیک بنیادند.
·       نیک بنیاد مادر زاد اند.
·       اکنون اما تعدادی از این نیک بنیادها زهر در طعام نیک بنیاد دیگری که تصادفا برادرشان نیز است، می ریزند.
·       این به معنی بی اعتباری تئوری بنیاد نیک و بد است.
·       سعدی برای خروج از این بن بست تئوریکی، تبصره ای اختراع می کند.
·       بنا بر این تبصره، نیک بنیادان و بد بنیادان به دو دسته تقسیم می شوند:

الف
·       هنرمند

ب
·       بی هنر

7

·       سعدی بکمک مقوله «هنرمندی» امکان گذار از دیوار دوئالیستی نفوذناپذیر میان نیک و بد را توجیه می کند:
·       اگر بدبنیادی هنرمند باشد، می تواند تحول ماهوی پیدا کند و به نیک بنیاد بدل شود و اگر نیگ بنیادی بی هنر باشد، امکان سقوط او به درجه بدبنیادان مادر زادی وجود دارد.

·       کسی که دیالک تیک عینی را با از در رانده بود، از پنجره به خانه می آورد.
·       و عملا  نسبیتی را وارد تئوری ضد علمی و ارتجاعی بنیاد نیک و بد خود می کند.

8

·       سعدی این مقوله «هنرمندی» را در بوستان توسعه داده است و اکنون، یعنی یک سال بعد در گلستان به خدمت می گیرد.

·       دلیل این تبصره تئوریکی سعدی این است که پسر نوح نبی که در نیک بنیادی اش شکی نیست، با بدان می نشیند و نتیجتا بی هنر می شود و «خاندان نبوتش گم می شود» و سگ اصحاب کهف، که در نجاست و بد بنیادی اش تردیدی نیست، روزی چند، پی مردم می شود و در همنشینی با مردم با هنر می شود و آدم می شود.

·       سعدی با این مقوله «هنرمندی»، هم تئوری فئودالی ـ فاشیستی خود را نجات می بخشد و هم دوئالیسم نیک و بد را تا حدودی جامه دیالک تیکی می پوشاند.

ادامه دارد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر