سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سوم
(گلستان با ب اول، ص 18 ـ 21)
شین میم شین
این بگفت و بر سپاه دشمن
زد.
تنی چند مردان کاری را
بیانداخت.
چون پیش پدر آمد، زمین خدمت
ببوسید و گفت:
«ای که شخص منت ضعیف بود (نمود)
تا درشتی هنر نپنداری
اسب لاغرمیان، بکار آید
روز میدان، نه گاو پرواری»
·
معنی تحت اللفظی:
· شاهزاده پس از بر زبان راندن رجز خویش، حمله ور شد و تعدادی
از سپاهیان کاری دشمن را برانداخت.
·
وقتی نزد پدر آمد، گفت:
·
«تو که فریب ظاهر ضعیف مرا خورده بودی، هشدار که فریب ظاهر درشت کسی
را نخوری.
·
برای اینکه به هنگام جنگ، اسب لاغر به کار می آید و نه گاو
چاق و چله!»
1
·
شاهزاده برای اثبات نظر خود گام به میدان نبرد می نهد.
·
او بدین طریق، نظر خود را در پرتو عمل خود اثبات می کند.
·
او برتری خود نسبت به برادرانش را عملا نشان پدر می دهد.
·
دیالک تیک تئوری و پراتیک بدین طریق به شکل دیالک تیک حرف و
عمل بسط و تعمیم می یابد و ضمنا از نقش تعیین کننده پراتیک (عمل) پرده برداشته می
شود.
·
پراتیک به مثابه محک صحت و سقم تئوری.
·
عمل به عنوان محک مطمئن و رشوه ستیز نظر.
2
·
سعدی در این دو بیت، عملا همان کاری را می کند که مارکس
کرده است:
·
او پس از فرستادن قهرمان حکایت به میدان و اثبات عملی برتری
او نسبت به برادرانش، از عالم عمل وارد عالم نظر می شود و به تئوریزه کردن عمل او
می پردازد:
اسب لاغرمیان، بکار آید
روز میدان، نه گاو پرواری
3
ای که شخص منت ضعیف بود (نمود)
تا درشتی هنر نپنداری
·
سعدی از قول شاهزاده، دیالک تیک کمیت و کیفیت را به شکل دیالک تیک لاغری و جنگاوری از سوئی و
دیالک تیک درشتی و تن پروری از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را
از آن کیفیت می داند.
·
بهتر از این نمی توان ماتریالیسم دیالک تیکی را آموزش داد.
·
مکتب سعدی بهترین مکتب برای تمرین و آموزش مارکسیسم است.
·
با خواند آثار مارکس و انگلس و لنین که نمی توان فلسفه مارکسیستی
را آموخت.
4
پدر پس از دیدن شجاعت او در
جنگ، او را ولیعهد خویش کرد، برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند.
خواهر از غرفه بدید، دریچه
بر هم زد، پسر در یافت، دست از طعام باز کشید.
·
سعدی در این بخش حکایت از تضادهای چرکین میان اعضای طبقه
حاکمه پرده برمی دارد.
·
برادرکشی، پدرکشی و امثالهم یکی از عادی ترین کردوکارها در
دربارهای فئودالی جهان بوده است.
·
سعدی ضمنا از
هشیاری شاهزاده پرده برمی دارد که با بر هم زدن دریچه به اخطار خواهر پی می برد و
دست از طعام می کشد.
·
این بدان معنی است که شاهزاده علیرغم ظاهر «زشت» خویش، نه
تنها بلحاظ جنگاوری برتر از بقیه است، بلکه بلحاظ هوشمندی نیز.
·
سعدی بدین طریق دلیل دیگری بر نقش تعیین کننده کیفیت در
دیالک تیک کمیت و کیفیت عرضه می کند.
5
و گفت:
«محال است، اگر هنرمندان بمیرند که بی هنران جای ایشان بگیرند.
·
سعدی در این حکم خویش، یکی از گرهی ترین مقولات فلسفه خود
را بر زبان می راند:
·
مقوله «هنرمندی» را.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نظر می رسیم؟
6
·
دلیلش این است که در تئوری بنیاد نیک و بد ادیان آسمانی، سعدی
و بعد حافظ، همه اعضای طبقات حاکمه، مثلا شاهزاده ها از دم نیک بنیادند.
·
نیک بنیاد مادر زاد اند.
·
اکنون اما تعدادی از این نیک بنیادها زهر در طعام نیک بنیاد
دیگری که تصادفا برادرشان نیز است، می ریزند.
·
این به معنی بی اعتباری تئوری بنیاد نیک و بد است.
·
سعدی برای خروج از این بن بست تئوریکی، تبصره ای اختراع می
کند.
·
بنا بر این تبصره، نیک بنیادان و بد بنیادان به دو دسته
تقسیم می شوند:
الف
·
هنرمند
ب
·
بی هنر
7
·
سعدی بکمک مقوله «هنرمندی» امکان گذار از دیوار دوئالیستی نفوذناپذیر
میان نیک و بد را توجیه می کند:
·
اگر بدبنیادی هنرمند باشد، می تواند تحول ماهوی پیدا کند و
به نیک بنیاد بدل شود و اگر نیگ بنیادی بی هنر باشد، امکان سقوط او به درجه
بدبنیادان مادر زادی وجود دارد.
·
کسی که دیالک تیک عینی را با از در رانده بود، از پنجره به
خانه می آورد.
·
و عملا نسبیتی را
وارد تئوری ضد علمی و ارتجاعی بنیاد نیک و بد خود می کند.
8
·
سعدی این مقوله «هنرمندی» را در بوستان توسعه داده است و
اکنون، یعنی یک سال بعد در گلستان به خدمت می گیرد.
·
دلیل این تبصره تئوریکی سعدی این است که پسر نوح نبی که در
نیک بنیادی اش شکی نیست، با بدان می نشیند و نتیجتا بی هنر می شود و «خاندان نبوتش
گم می شود» و سگ اصحاب کهف، که در نجاست و بد بنیادی اش تردیدی نیست، روزی چند، پی
مردم می شود و در همنشینی با مردم با هنر می شود و آدم می شود.
·
سعدی با این مقوله «هنرمندی»، هم تئوری فئودالی ـ فاشیستی
خود را نجات می بخشد و هم دوئالیسم نیک و بد را تا حدودی جامه دیالک تیکی می
پوشاند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر