مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
·
گفتم به روح خفته ی آن مرد بی خبر
·
تا کی تو خفته ای، بنگر آفتاب زد
·
·
بر خیز و مرد باش، ولیکن حذر، حذر
·
زنهار، بی گدار نباید به آب زد
·
·
همدرد من، عزیز من، ای مرد بینوا
·
آخر تو نیز زنده ای، این خواب جهل چیست
·
·
مرد نبرد باش که در این کهنسرا
·
کاری محال در بر مرد نبرد نیست
·
·
زنهار، خواب غفلت و بیچارگی بس است
·
هنگام کوشش است، اگر چشم وا کنی
·
·
تا کی به انتظار قیامت توان نشست
·
برخیز، تا هزار قیامت به پا کنی!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر