۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

سیری در گلستان سعدی (32)

 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین

 حافظ
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزار داماد است

·        معنی تحت اللفظی:
·        از جهان سست بنیاد، انتظار وفای به عهد نداشته باش.
·        جهان پیر زن فرتوتی است که عروس هزار داماد بوده است.

·        حافظ نیز در سنت سعدی به «جهان» کذائی شخصیت انسانی می بخشد (عجوزه) و آن را انسان واره تلقی می کند.
·        ما در بررسی اشعار حافظ هنوز به اندیشه ای بر نخورده ایم که سعدی آن را پیشاپیش توسعه نداده باشد.

1
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

·        حافظ در این مصراع، جهان را به عمارتی تشبیه می کند، که شالوده و بنیاد سستی دارد و قابل اتکا و اعتماد نیست.

·        اتفاقا خیام دهه ها قبل از حافظ، همین برداشت را از جهان داشته است:

خیام
در خیمه تن که سایبانی ا‌ست تو را
هان، تکیه مکن که چارمیخش سست است

·        خیام پیشاپیش همین اندیشه حافظ را نمایندگی کرده است.
·        جهان بزعم خیام نیز سست بنیاد است.
·        قابل اتکا و اعتماد نیست.

2
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

·        نهاد (بنیاد، بنیان، سرشت، طینت، پی، درون، خلقت، پایه، ماهیت، اساس، شالوده، ذات و غیره) یکی از مقولات مهم در فلسفه حافظ است.

·        برای درک منظور حافظ باید ضد دیالک تیکی نهاد (بنیاد، بنیان، سرشت، طینت، پی، درون، خلقت، پایه، ماهیت، اساس، شالوده، ذات و غیره)  را پیدا کنیم.

·        ضد دیالک تیکی ماهیت را پدیده تشکیل می دهد.
·        می توان گفت که حافظ هم دیالک تیک پدیده و ماهیت (دیالک تیک نمود و بود) را در نظر داشته است.

·        حافظ به عبارت دیگر، دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک پدیده و ماهیت را به شکل دیالک تیک روبنا و زیربنا بسط و تعمیم می دهد و از سستی زیربنای (شالوده) جهان پرده برمی دارد.

·        جهان بزعم حافظ، عمارتی است که قابل اتکا و اعتماد نیست.
·        یعنی هر لحظه می تواند فروپاشد و سکنه خود را زیر خروارها خاک مدفون سازد.

3
که این عجوز، عروس هزار داماد است

·        حافظ برای اثبات صحت ادعای خود، به جای استدلال و ارائه دلیل، عوامفریبانه دست به تشبیه دیگری می زند و جهان را به عجوزه نفرت انگیزی تشبیه می کند که سر هزاران شوهر خود را خورده است.

4

·        حافظ در این مصراع، با تک تیر ناقابلی در آن واحد، دو نشان می زند:

الف
·        او اولا به تحقیر جهان می پردازد.
ب

·        ثانیا به تحقیر جنس زن یعنی نیمه دیگر جامعه می پردازد.

·        حافظ این شیوه برخورد به جنس زن را نیز از سعدی به میراث برده است:
·        سعدی هر وقت واژه زن را بر زبان می آورد، بلافاصله واژه سگ را هم بدان اضافه می کند.

·        انگار پیرمردان خیلی زیباتر و دلرباتر و تمیزتر از عجوزه ها هستند.

5

·        نیما هم ـ احتمالا ناخودآگاه ـ همین نگرش حافظ را البته از موضع طبقایت بکلی دیگری نمایندگی می کند:

 نیما
(نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 180)
چو نه با این عجوز بستی خو
منعه اش می ده و طلاقش گو.

·        معنی تحت اللفظی:
·        از آنجائی که تو به عجوزه جهان دل نبسته ای، پس می توانی مبلغ قراردادی به هنگام عقد ازدواج را بدهی و خود را از شرش خلاص شوی.

·        نیما هم حدود هفتصد سال بعد از سعدی و حافظ، دنیا را عجوز می نامد و به تقلید از امام اول شیعیان، طلاق دادنش را توصیه می کند.
·        خلیفه چهارم اهل تسنن و امام اول اهل تشیع نیز از طلاق دادن دنیا سخن می گوید. 

·        این طرز برخورد نیما به جهان (لذات دنیوی، مال و ثروت و قدرت) اگرچه به نیتی انقلابی و پرولتری صورت می گیرد، ولی محتوای ارتجاعی دارد و مهر نگرشی ما قبل بورژوائی بر پیشانی آن خورده است و آدمی را به یاد طرفداران ریاضت کشی می اندازد که در هر صورت با مارکسیسم بیگانه است.

·        بورژوازی بر خلاف اشراف برده دار و فئودال، به انباشت ثروت و سرمایه نقش مهم و تعیین کننده قائل می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر