سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین
حافظ
مجو درستی عهد از جهان سست
نهاد
که این عجوز،
عروس هزار داماد است
·
معنی تحت اللفظی:
·
از جهان سست بنیاد، انتظار وفای به عهد نداشته باش.
·
جهان پیر زن فرتوتی است که عروس هزار داماد بوده است.
·
حافظ نیز در سنت سعدی به «جهان» کذائی شخصیت انسانی می بخشد
(عجوزه) و آن را انسان واره تلقی می کند.
·
ما در بررسی اشعار حافظ هنوز به اندیشه ای بر نخورده ایم که
سعدی آن را پیشاپیش توسعه نداده باشد.
1
مجو درستی عهد از جهان سست
نهاد
·
حافظ در این مصراع، جهان را به عمارتی تشبیه می کند، که
شالوده و بنیاد سستی دارد و قابل اتکا و اعتماد نیست.
·
اتفاقا خیام دهه ها قبل از حافظ، همین برداشت را از جهان
داشته است:
خیام
در خیمه
تن که سایبانی است تو را
هان،
تکیه مکن که چارمیخش سست است
·
خیام پیشاپیش همین اندیشه حافظ را نمایندگی کرده است.
·
جهان بزعم خیام نیز سست بنیاد است.
·
قابل اتکا و اعتماد نیست.
2
مجو درستی عهد از جهان سست
نهاد
·
نهاد (بنیاد، بنیان، سرشت، طینت، پی، درون، خلقت، پایه،
ماهیت، اساس، شالوده، ذات و غیره) یکی از مقولات مهم در فلسفه حافظ است.
·
برای درک منظور حافظ باید ضد دیالک تیکی نهاد (بنیاد، بنیان،
سرشت، طینت، پی، درون، خلقت، پایه، ماهیت، اساس، شالوده، ذات و غیره) را پیدا کنیم.
·
ضد دیالک تیکی ماهیت را پدیده تشکیل می دهد.
·
می توان گفت که حافظ هم دیالک تیک پدیده و ماهیت (دیالک تیک
نمود و بود) را در نظر داشته است.
·
حافظ به عبارت دیگر، دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک
پدیده و ماهیت را به شکل دیالک تیک روبنا و زیربنا بسط و تعمیم می دهد و از سستی
زیربنای (شالوده) جهان پرده برمی دارد.
·
جهان بزعم حافظ، عمارتی است که قابل اتکا و اعتماد نیست.
·
یعنی هر لحظه می تواند فروپاشد و سکنه خود را زیر خروارها
خاک مدفون سازد.
3
که این عجوز،
عروس هزار داماد است
·
حافظ برای اثبات صحت ادعای خود، به جای استدلال و ارائه
دلیل، عوامفریبانه دست به تشبیه دیگری می زند و جهان را به عجوزه نفرت انگیزی
تشبیه می کند که سر هزاران شوهر خود را خورده است.
4
·
حافظ در این مصراع، با تک تیر ناقابلی در آن واحد، دو نشان
می زند:
الف
·
او اولا به تحقیر جهان می پردازد.
ب
·
ثانیا به تحقیر جنس زن یعنی نیمه دیگر جامعه می پردازد.
·
حافظ این شیوه برخورد به جنس زن را نیز از سعدی به میراث
برده است:
·
سعدی هر وقت واژه زن را بر زبان می آورد، بلافاصله واژه سگ
را هم بدان اضافه می کند.
·
انگار پیرمردان خیلی زیباتر و دلرباتر و تمیزتر از عجوزه ها
هستند.
5
·
نیما هم ـ احتمالا ناخودآگاه ـ همین نگرش حافظ را البته از
موضع طبقایت بکلی دیگری نمایندگی می کند:
نیما
(نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس
طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 180)
چو نه با این عجوز بستی خو
منعه اش می ده و
طلاقش گو.
·
معنی تحت اللفظی:
·
از آنجائی که تو به عجوزه جهان دل نبسته ای، پس می توانی مبلغ
قراردادی به هنگام عقد ازدواج را بدهی و خود را از شرش خلاص شوی.
·
نیما هم حدود
هفتصد سال بعد از سعدی و حافظ، دنیا را عجوز می نامد و به تقلید از امام اول
شیعیان، طلاق دادنش را توصیه می کند.
·
خلیفه چهارم اهل تسنن و امام اول اهل تشیع نیز از طلاق دادن
دنیا سخن می گوید.
·
این طرز برخورد نیما به جهان (لذات دنیوی، مال و ثروت و
قدرت) اگرچه به نیتی انقلابی و پرولتری صورت می گیرد، ولی محتوای ارتجاعی دارد و
مهر نگرشی ما قبل بورژوائی بر پیشانی آن خورده است و آدمی را به یاد طرفداران ریاضت کشی می اندازد که در هر صورت با مارکسیسم
بیگانه است.
·
بورژوازی بر خلاف اشراف برده دار و فئودال، به انباشت ثروت
و سرمایه نقش مهم و تعیین کننده قائل می شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر