۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (31)

 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین
پیشکش به مسعود    
درسیرت پادشاهان  
حکایت اول 
(گلستان با ب اول، ص 17) 
ادامه تحلیل


مکن تکیه بر عمر دنیا و پشت 
که بسیار کس، چون تو پرورد و کشت

·        معنی تحت اللفظی:
·        بر عمر جهان و مافیها تکیه نکن.
·        این جهان خیلی ها را بسان تو پرورش داده و سر به نیست کرده است.

1
مکن تکیه بر عمر دنیا و پشت

·        سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و واقعیت عینی را به شکل دیالک تیک انسان و جهان توسعه و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن واقعیت عینی (جهان) می داند و ضمنا از اعتماد به واقعیت عینی (جهان) منع می کند.

2
مکن تکیه بر عمر دنیا و پشت
که بسیار کس، چون تو پرورد و کشت

·        سعدی ضمنا دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را، دیالک تیک فاعل و مفعول را، بدرستی به شکل دیالک تیک انسان و «جهان» بسط و تعمیم می دهد، ولی آن را  بلافاصله وارونه می سازد.
·        یعنی نقش تعیین کننده را از آن اوبژکت («جهان») می داند.
·        انسان بدین طریق، در قاموس شیخ شیراز سلب سوبژکت وارگی (سوبژکتیویته) می شود، به هیچکاره و هیچ واره تماشاچی و منفعلی تنزل می یابد و «جهان»  به سوبژکتی همه کاره و تصمیمگیر ارتقا پیدا می کند.

3
مکن تکیه بر عمر دنیا و پشت
که بسیار کس، چون تو پرورد و کشت

·        سعدی ضمنا دیالک تیک «جهان» و انسان را به شکل دیالک تیک دایه و کودک بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن «جهان» (دایه) می داند، دایه ای که پرورش می دهد تا بکشد.
·        فرزانه ای می گفت که ترفند سعدی و امثال ایشان، کج نهادن «خشت اول استدلال» است:
·        حالا می توان به حقانیت استنباط ایشان پی برد:
·        چون سعدی بسان معمار ناشی ئی قبل از هر چیز، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را وارونه می سازد، یعنی «عمر و یا جهان» کذائی را سازنده جامعه و انسان جا می زند (خشت اولی که کج نهاده می شود.)
·        بعد عمر و یا «جهان» کذائی را به مثابه دایه کین توز خردستیزی به خورد خواننده می دهد:
·        دایه ای که می پرورد تا بکشد.

·        حافظ در این زمینه سنگ تمام خواهد گذاشت.
·        خواهیم دید.
4

·        در فلسفه اجتماعی سعدی و بعدها حافظ، انسان برای همیشه کودک می ماند تا عمر و «جهان» و غیره کذائی هر بلائی که خواستند، بر سرش بیاورند.
·        سعدی و حافظ به سوبژکت وارگی (فاعلیت) انسان، به نقش جامعه ساز و جهان ساز و تاریخ ساز انسان، حتی اشاره ای هم نمی کنند.
·        بدین طریق، سوبژکت جامعه و جهان و یا تاریخ مبهم و ناشناخته می ماند و در بهترین حالت به صورت نیروی های موهومی تحت عناوین «تقدیر و قضا و قدر و خدا و چرخ و فلک و ملک و دهر و سپهر و غیره» به خورد خواننده داده می شود و مرتب رلاتیویزه می شود تا خواننده سرگیجه بگیرد و گیج و خنگ و گم سر به در و دیوار بکوبد و راه خروجی از بن بست استدلالی حضرات پیدا نکند.  

5
مکن تکیه بر عمر دنیا و پشت
که بسیار کس، چون تو پرورد و کشت

·        سعدی در این بیت، دیالک تیک پروردن و کشتن را فرمولبندی می کند که انعکاس پروار کردن گوسفند در تابستان و پاییز و ذبح آن در آغاز فصل یخبندان است.
·        عیسی مسیح هم در تعالیم خود، توده های مولد و زحمتکش را «بره های خدا» محسوب می دارد.
·        پس از «کج نهادن این خشت اول» و عادت دادن خواننده بدان، معرکه سفسطه بازی و عوامفریبی رونق می گیرد و تا عصر حاضر ادامه پیدا می کند:

6

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  35 ـ 37)
جهان، ای پسر، ملک جاوید نیست
زدنیا وفاداری امید نیست


 
·        سعدی در این بیت و در اکثر اشعار خویش، به «جهان» کذائی شخصیت انسانی می بخشد (پرسونیفیکاسیون) و آن را شعورمند جا می زند، مثلا وفاداری از آن انتظار می کشد.

7
عروس جهان گر چه در حد حسن است
ز حد می ‌برد شیوه بی ‌وفایی

·        جهان در این بیت به عروسی زیبا و فریبا تشبیه می شود، عروسی که دیالک تیک زیبائی و بی وفائی است.
·        وارونه کردن دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت همین است، دیگر:
·        «جهان» دایه و عروس اندیشنده، خردستیز، کین توز و بی وفا جا زده می شود، تا انسان آلت دست بی اراده و بی شعور و بی قدرت تصمیمگیری تلقی شود.

·        دشواری خارق العاده امر روشنگری نیز درست به دلیل همین خشت های اول است که کج نهاده شده اند و به عنوان راست به خورد خلایق داده شده اند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر