پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
شین میم
شین
فرم سازمان:
دموکراسی سوسیالیستی، نظام حقوقی و دولت
دموکراسی سوسیالیستی، نظام حقوقی و دولت
·
ویژگی های گذار از
سرمایه داری به سوسیالیسم، تغییر مناسبات مالکیت، تشکیل یک اقتصاد مبتنی بر
برنامه، خدمات اجتماعی سراسری (خدمات اجتماعی ، بهداشتی، آموزشی، فرهنگی، ورزشی و
غیره) و بالاخره ضرورت تاًمین امنیت جامعهً سوسیالیستی و دفاع از آن، در مقابل
دشمنان خارجی و داخلی، حفظ و حتی گسترش عملکرد دولت را برای حداقل، مدت زمان زیادی
در مرحلهً پی ریزی یک جامعهً سوسیالیستی ضرورخواهد کرد.
·
نقش دولت، از نظر
اقتصادی، برای تغییر شیوهً تولید و از نظر سیاسی، برای تحکیم حاکمیت طبقهً کارگر و
برای مقابله با دسایس ممکنه در جهت برگرداندن جامعه به جامعهً بورژوائی، ضرورت
خواهد داشت.
• در ترمینولوژی (اصطلاح شناسی) کلاسیک مارکسیستی، نوع دولت لازم برای ساختمان جامعهً سوسیالیستی را دیکتاتوری پرولتاریا می نامند.
• در ترمینولوژی (اصطلاح شناسی) کلاسیک مارکسیستی، نوع دولت لازم برای ساختمان جامعهً سوسیالیستی را دیکتاتوری پرولتاریا می نامند.
·
ظاهر
این فرمول، موجب سوء تفاهم های زیادی شده و مورد سوء استفاده و سوء تعبیر و سوء
تفسیر از سوی دستگاه های تبلیغاتی بورژوائی قرار گرفته است.
·
اما عدم تصریح معانی
سیاسی مقولات و توسل به مغلطه می تواند خطر ساده، سطحی، عوامانه و مبتذل کردن
تئوریک آنها را به دنبال بیاورد و راه را برای جعل و تحریف آنها هموار سازد.
·
ما
پیشاپیش اعلام می کنیم، که سوسیالیسم حقوق و آزادی های نوینی بوجود خواهد آورد، که
هیچ نظام دیگری از عهدهً ایجاد آنها بر نمی آید.
·
از آنجمله اند:
1
·
لغو استثمار انسان
بوسیلهً انسان
2
·
حق
تضمین شده بر کار
3
·
تاًمین
اجتماعی، به معنی واقعی کلمه
4
·
برابرحقوقی
واقعی زن و مرد و آزادی های دیگر.
·
دولت، از نقطه نظر
مارکسیستی، ماهیتا عبارت است از فرم سازمانی اعمال قدرت سیاسی، فرمی از قانون
اساسی جامعه، که اعمال فشار بر بخشی از مردم کشور، از سوی بخش دیگر (طبقهً حاکمه)
را، یعنی مناسبات مبتنی برحاکمیت یکی بر دیگری را قانونیت می بخشد.
·
دولت از بدو پیدایش
خود، عبارت بوده از «نهادی که نه تنها تفاوت های طبقاتی در جامعه، بلکه همچنین حق
استثمار و چپاول طبقهً تهیدست، بوسیلهً طبقات دارا را و حاکمیت دارا بر ندار را
ابدی می کرده است.»
·
(ف.
انگلس «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» مارکس و انگلس مجموعهً آثار 21 ص 106 )
·
فشار دولتی می تواند
پنهان، آشکار، ملایم و یا خشونت آمیز باشد، ولی در هر حال فشار است و نه چیز دیگر.
·
بنابرین،
هر دولتی خصلت مبتنی بر زور دارد و ماهیتا دیکتاتوری است.
·
هر
وقت که تضادها در مبارزه میان طرفین تشدید شوند و به اوج خود برسند، دیکتاتوری به
صورت دستگاه سرکوب عریان، ماهیت خود را عیان می سازد و هر وقت که در جامعه تعادل
حکمفرما باشد، دولت ظاهر «لیبرال» و «دموکراتیک» خود را حفظ می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر