شین میم شین
در جستجوی اختری، انگار
در توده های ابر
آن پیر تهمتن
رو می کند به پهنه دلگیر آسمان
اما هنوز با پسرش دارد او سخن:
«رستم
همیشه تنها
از هفتخوان مدهش شهنامه می گذشت
هر چند جان او
در حسرت برآمد و پیدایی تو بود
هر چند چشم او
در جستجوی دیدن رعنایی تو بود
نو خاسته دلیری
فرزندی
همراه و همنبرد،
لیکن بدین صفت که تو از راه آمدی
تنها ست باز، مرد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تهمتن پیر انگار در جستجوی ستاره ای به توده های ابر در
پهنه دلگیر آسمان می نگرد.
·
اما هنوز قصد صحبت با فرزند خود را دارد:
·
«رسم بر این بود که رستم همیشه به تنهائی از هفت خوان هولناک
شاهنامه بگذرد.
·
اگرچه جانش در حسرت رشد و پیدایش تو بود.
·
اگرچه چشمش در هوای دیدن رعنائی تو بود:
·
نوخاسته دلاوری، فرزندی،
همراه و همنبردی.
·
اما بدین طریق که تو از راه آمدی، رستم همچنان تنها ست.
1
در جستجوی اختری، انگار
در توده های ابر
آن پیر تهمتن
رو می کند به پهنه دلگیر آسمان
·
رستم کلافه است.
·
به دنبال ستاره ای در کلاف تو در توی ابر در پهنه غم انگیز
آسمان می گردد.
·
رستم به دنبال جرقه امیدی در غرقاب نومیدی است.
·
سیاوش با این مقدمه از وضع و حال روحی رستم پرده برمی دارد.
·
علاوه بر خود رستم، همه چیز محیط زیست او نیز در این بند
شعر به اندوه سرشته است، حتی آسمان دلگیر است و به جای ستاره باران بودن، میدان
تاخت و تاز توده های تیره ابر است.
·
همیشه چنین است.
·
درک محیط زیست از گردنه دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد.
·
در لحظات بحران روحی، محیط زیست و پدیده های طبیعی و
اجتماعی انعکاس دیگری دارند تا در لحظات آرامش و شعف و شکوفائی.
2
اما هنوز با پسرش دارد او سخن:
«رستم
همیشه تنها
از هفتخوان مدهش شهنامه می گذشت
هر چند جان او
در حسرت برآمد و پیدایی تو بود
هر چند چشم او
در جستجوی دیدن رعنایی تو بود
نو خاسته دلیری
فرزندی
همراه و همنبرد،
لیکن بدین صفت که تو از راه آمدی
تنها ست باز، مرد.
·
رستم در این بند شعر برای معرفی خود دیالک تیک تنهائی و
همبائی را به شکل دیالک تیک پدر و فرزند، دیالک تیک رستم و همراه، دیالک تیک رستم
و همنبرد بسط و تعمیم می دهد و از اشتیاق شورانگیزش به خروج از تنهائی همیشگی پرده
برمی دارد.
·
سیاوش در طول حیات دشوارش، رستمی دیگر بوده است و چه بسا
خود به تنهائی از هفت خوان های مهیب زمانه گذشته است و به رستم های تنهای زمانه
خود دل داده است، توش و توان داده است:
·
به آذین در اثر خود تحت عنوان «میهمان این آقایان»، از
ملاقات سیاوش در زندان گزارش می دهد.
·
«سیاوش چنان جلوی چشم مأمورین زندان حرف می زد که انگار با تمام
وجودش می خواست که دستگیرش کنند!» (نقل به مضمون)
·
پسند طبع دشوارپسند به آذین شدن آسان نیست.
·
گزارش شورانگیز به آذین اما نشان می دهد که در کالبد سیاوش،
تهمتن دیگری در تاخت و تاز مدام بوده است.
3
·
سیاوش در این بند شعر، ضمنا برای تصویر روندهای فکری رستم،
دیالک تیک رئال و ایدئال را به شکل دیالک تیک تنهائی و آرزوی برآمد و پیدائی سهراب
بسط و تعمیم می دهد و عملا از بر باد رفتن
ایدئال تهمتن پرده برمی دارد.
·
برباد رفتن تراژیک ایدئال اما به معنی فروپاشی دیالک تیک
تنهائی و همبائی است:
·
تنها ست، باز مرد!
آری به آرزو
گرم است زندگی
بی شعله اش ولیک
خاکستری است مانده به جا، از اجاق سرد
·
معنی تحت اللفظی:
·
اجاق زندگی ببرکت آرزوها گرم می شود.
·
بدون شعله آرزوها اما از اجاق زندگی خاکستر سردی باقی می
ماند.
·
سیاوش ضمن بسط و تعمیم دیالک تیک وسیله و فونکسیون به شکل
دیالک تیک آرزو و گرمای زندگی از نقش و فونکسیون غول آسای ایدئال ها پرده برمی
دارد.
·
رئال همیشه در پیوند دیالک تیکی تنگاتنگ با ایدئال مؤثر واقع
می شود.
·
هیچ رئالی بدون ایدئال، هیچ یلی را به نبرد برنمی انگیزد و
نمی تواند هم برانگیزد.
·
بدون آرزوی رهائی، کسی تن به نبرد رهائی بخش نمی دهد.
·
کارد بارها به استخوان توده می رسد، ولی فقط و فقط در صورتی
که توده ایدئالی را در ضمیر خود پرورده باشد، وارد عمل می شود.
·
درک دیالک تیکی سیاوش از همین بیت شعر نیز نعره می کشد.
ز آن رستمی که چرخ بلندش نبسته دست
اینک
چه مانده است؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
از رستم شکست ناپذیری که حتی چرخ بلند قادر به بستن دستش
نبوده است، اکنون با دلی تهی از آرزو چه مانده است؟
·
سیاوش برای اثبات صحت دیالک تیک رئال و ایدئال، تجربه مشخص
رستم را نشان خواننده و شنونده شعر می دهد:
·
از رستم رئال، اکنون بدون ایدئال چه مانده است؟
·
پراتیک نه تنها منشاء احکام است، بلکه علاوه بر آن، معیار
حقیقت آنها ست.
·
پراتیک همان محک تجربه است که حتی خواجه شیراز برسمیت می
شناسد:
حافظ
خوش بود، گر محک تجربه آید
به میان
تا سیه روی شود، هر چه (و
یا هر که) در آن (و یا در او) غش (ناخالصی) باشد.
·
سیاوش بدین طریق، دیالک
تیک پراتیک و تئوری را نیز به خواننده و شنونده شعرش یادآور می شود.
·
چه خالی است، جای شاعر همیشه جوان خلق!
یک پهلوان و در همه گیتی
پیروز
در شکست
·
معنی تحت اللفظی:
·
آنچه از رستم بی آرزو باقی مانده، پهلوان پیروز مغلوب در
جهان است.
·
دیالک تیک پیروزی و شکست را بهتر و بجاتر از این نمی شد بکار بست.
·
اما منظور سیاوش از این دیالک تیک شگفت انگیز چیست؟
1
·
برای درک این دیالک تیک باید به دیالک تیک دیگری وقوف داشت:
·
به دیالک تیک نمود و بود
·
به دیالک تیک پدیده و ماهیت
·
به دیالک تیک ظاهر و باطن
2
·
رستم بظاهر بر دشمن پیروز شده است و جهانیان از این پیروزی
خبر دارند.
·
رستم اما در باطن و در حقیقت شکست خورده است.
·
چون دشمن کذائی پاره جانش بوده است، فرزندش بوده است.
·
چه بسا پیروزی که شکست است و چه بسا شکست که پیروزی است.
·
تعیین کننده در دیالک تیک نمود و بود، بود است، ماهیت است.
3
·
رستم نه تنها علیرغم پیروزی شکست خورده، بلکه علاوه بر آن،
آرزو و ایدئال خود را به آتش کشیده است.
·
به اجاقی بی شعله و گرما بدل شده است.
·
به اجاقی با خاکستری سرد بدل شده است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر