پیشکش به مهری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
پر درد مانده، اشک فروخورده
·
از خود به خشم
·
خسته و خاک آلود
·
رستم کنار پیکر بی تاب
·
دستش میان موی پسر بود
·
شیری به تنگنای قفس در
·
یا آبشاری
·
کوبان به صخره سر:
·
«تا گردش سپهر، مدارش در این خم است
·
ننگی چنان و داغ تو بر جان رستم است
·
دستم بریده، چشم و دلم کور، رود من
·
روزم سیاه، آه،
·
ای آفریدگار چون بر فراز می کشی و می کنی تباه؟
·
گفتند :
·
«مردی رسیده است، بلی یکه در جهان
·
جز رستمش به رزم، هم آورد گرد نیست
·
گر تهمتن به عرصه نباشد
·
امید برد نیست
·
پور و پدر برابر و بیگانگی شگفت
·
با صد نشان که بر رخ و بالا ست
·
نشناختم تو را
·
نشناختی مرا
·
این پرده پوش شعبده گر چشم بند، کیست
·
این کوری از کجا ست؟»
·
می گفت دل که «رستم
·
بنگر، ببین، که بوی تو را دارد، بگو، بجو!
·
افسوس، عقل باطل
·
می زد نهیب، نه
هان دشمن است او»
هان دشمن است او»
·
خم می شود تهمتن
·
گریان
·
در گیسوان درهم سهراب
·
سر می برد فرو
·
گویی که او گلی را نهفته در آن میان
·
بو می کند به جان:
·
«دیری است تا که من
·
در راه راستی
·
و این سرزمین که زیستگه مردمان ما ست،
·
شمشیر می زنم
·
تنها نه این منم که چنین می کنم ،پدر
·
می کرده این چنین و هم این رسم از نیا ست
·
برگشته بخت خصم که آهنگ ما کند
·
آه از تو ناشناخته ره، جان بیگناه
·
دشمن چه ها کند
·
آری شکست گرچه در این جنگ ننگ بود
·
اما به روز واقعه
·
افسوس
·
آن نابکار خنگ خرد نیز لنگ بود
·
تدبیر بسته لب
·
از هر کرانه راه به تقدیر باز کرد
·
رستم چه کور بود که گم باد نام او
·
دستی به آشتی نگشاده
·
خود جنگ ساز کرد
·
دشمن گرفت پاره جان را و با فریب
·
پهلوی او درید
·
اما چه شومتر به مکافات خود رسید
·
وای از من پلید
·
کین بسته بود در به دلم با هزار قفل
·
دریغا ز یک کلید!
·
دستت چو تیغ خدعه فرود آرد
·
حتی به راه داد
·
هشدار
·
عاقبت
·
آن تیغ را به قلب تو می کارد.
·
باری
·
ز این قصه بگذرم که چنین است روزگار
·
پیوند و مهر ما ست
·
رشک آور کسان
·
اما غم و جدایی هر جفت نازنین
·
آرام بخش خاطر این قوم زشتکار»
·
در جستجوی اختری انگار
·
در توده های ابر
·
آن پیر تهمتن
·
رو می کند به پهنه دلگیر آسمان
·
اما هنوز با پسرش دارد او سخن:
·
«رستم
·
همیشه تنها
·
از هفتخوان مدهش شهنامه می گذشت
·
هر چند جان او
·
در حسرت برآمد و پیدایی تو بود
·
هر چند چشم او
·
در جستجوی دیدن رعنایی تو بود
·
نو خاسته دلیری
·
فرزندی
·
همراه و همنبرد
·
لیکن بدین صفت که تو از راه آمدی
·
تنهاست ـ باز ـ مرد
·
آری به آرزو
·
گرم است زندگی
·
بی شعله اش ولیک
·
خاکستری است مانده به جا از اجاق سرد
·
ز آن رستمی که چرخ بلندش نبسته دست
·
اینک
·
چه مانده است؟
·
یک پهلوان و در همه گیتی
·
پیروز
·
در شکست
·
شادا سفر گزیده به منزل رسیده ای
·
خوشبخت آن که در شب پر هول روزگار
·
آرامش درون
·
او را به شهر جادویی خواب می برد
·
اما مرا
·
که مانده بسی راه ناتمام؟
·
شب خوش
·
که صخره را
·
طغیان پر تلاطم سیلاب می برد!»
·
رستم گرفته دست پسر در میان دست
·
بر لب ز حسرت، آه
·
سنگین به گود ظلمت دل بال می کشد
·
گویی که خامشانه فرو می رود به چاه
·
شب، چون زنی که پر شود از برکه های قیر
·
آرام در خرام
·
خورشید خفته بود، نه پیدا چراغ ماه
·
تاریک بود شام
·
از هیچ کس نبود صدایی که می رسید.
·
سهراب دردمند
·
در خویش می تپید
·
آن ماهتاب سرزده از برج کهنه کو؟
·
کو آن برنده، کو؟
·
گرد آفرید ـ آن گل پرخاشجو ـ چه شد؟
·
آن عطر ناشناس که همچون نسیم خیس
·
یک دم به جان تفته و سوزان من وزید
·
گم شد به نیمه راه
·
آیا کسی به دشت
·
آهوی من ندید؟
·
چونان گلی سپید
·
به نرمی
·
گرد آفرید از زره شب برون خزید:
·
«ای جان ناشکیبا
·
سهراب،
·
شب می رود ز نیمه
·
سحر می رسد، بخواب!
·
دیدار ما
·
زیاده در این سرگذشت بود
·
بیگاه و پرشتاب
·
جز حسرتی چه سود، تماشا را
·
گاه عبور تند شهاب از بر شهاب
·
یا دسته گل بر آب؟
·
بگذار همچو سایه در این شب فرو شوم
·
با شورهای دل
·
تنها گذارمت
·
همراه عشق خویش
·
به یزدان سپارمت»
·
سهراب گفت:
·
«نه!
·
با من دمی بمان!
·
در تنگنای کوته آن دیدار
·
دراوج کارزار
·
اهریمنانه دستی گر عقل ما ربود
·
دل های ما به هم، دری از عشق برگشود
·
دیدار ما ضروری این سرگذشت بود
·
زرین شهاب عشق
·
بر ما عبور کرد
·
هر چند
·
شوری غریب تر
·
جان های برگداخته را از هم
·
آن گونه دور کرد
·
آری
·
ما عشق را اگر نچشیدیم
·
آن را چو دسته گل
·
بر روی آب های روان دیدیم
·
·
و اینک که راه وادی خاموشان
·
در پیش می گیرم
·
عاشق می میرم
·
اما تو ای عبور نوازش
·
اما تو ای وزیده بر این برگ ناتوان،
·
هشدار تا سوار شتابان عشق را
·
در هر ردا و جامه به جای آری
·
دریاب وقت را که تو را جاودانه نیست
·
این بیکرانه را
·
زنهار
·
بیکرانه نپنداری
·
اکنون برو، روان و تنت پاک و شاد باد
·
همواره از منت
·
با مهر، یاد باد!»
·
در پیچ و تاب های پرندینه با نسیم
·
گرد آفرید
·
چون شبحی دور می شود
·
شب رخنه ها و روزنه می بندد
·
شب کور می شود.
·
آوای بال های شگفتی
·
سهراب را که یک دو دم از خویش رفته بود
·
بر جای خود نشاند
·
بگشود چشم و سقف سیه را نظاره کرد
·
می دید
·
در چشم یا گمان
·
درهای آسمان چو گلی باز می شود
·
وز سایه روشن دل ابری سیه، حکیم
·
دستار بسته و خامش
·
موی و محاسنش
·
چون پاره های مه
·
آذین روی و سر
·
بر هودجی ز بال عقابان
·
می آید هر دم بزرگتر
·
می آید
·
با دفترش به دست
·
با پرچمی ز شعله ی آتش، فراز سر
·
مرغان به جای فرشش
·
می گسترند پر
·
سهراب
·
کاسوده می نمود ز جا خاست
·
دیدار با حکیم
·
پنداشتی که درد ورا کاست
·
ژولیده روی و موی
·
خفتان و جامه چاک
·
پیچان و پا کشان
·
دستی به روی زخم تهیگاه
·
خون چکان
·
با حرمتی چنان که بشاید
·
بر او نماز برد
·
او را سلام داد
·
وانگه شکسته وار به پیش آمد
·
بر دفتر گشوده شهنامه ایستاد:
·
«ای پر خرد حکیم سخن ساز
·
با نقطه ای ز خون
·
پایان گذاشتی
·
آن قصه را که عشق
·
دیباچه می نوشت در آغاز
·
پروردی ام چه نیک و
·
رها کردی ام چه زود
·
ای گردآفرین
·
به نگارش
·
آیینت این بود؟
·
در شاهنامه ات
·
ای شهریار داد
·
داری به هر سپاه، یلانی که می زیند
·
شادان به سالیان
·
در دفتر بزرگ تو با گردش قلم
·
بی مرگ می شود پدرم ـ پیر پهلوان
·
اما مرا جوان
·
آری جوان به دست همین مرد می کشی
·
بدنام کرده رستم دستان به داستان
·
تهمینه را نشانده به اندوه بیکران»
·
سهراب
·
غمخنده ای چو بر لب پیر حکیم دید
·
یک چند آرمید
·
وز نو نفس گرفت:
·
«می آمدم به راه
·
چه پاک و چه پویا
·
چون قطره ای به جانب دریا
·
پیوند
·
با آن بزرگ زنده ی زایا به چشم بود
·
غافل
·
کاندر میان آدمی و آرزو رهی است
·
هر چند پر کشش
·
اما بسا بسا ست خطا خیز و مرگزا
·
می آمدم
·
تا داد و دوستی
·
بر تخت بر نشانم
·
آنگاه سر به خدمت
·
پیش پدر نهم
·
بردارم از میان
·
آیین خود سری
·
کاووس را برانم و هر جا که دیو خو ست
·
کاخی به داد برکشم و مهر پروری
·
آزادگی شود
·
آیین پاک ما
·
درها چو برگشایم بر گنج و خواسته
·
دیگر کسی گرسنه نخسبد به خاک ما
·
گفتم که جنگ من
·
پایان جنگ ها ست
·
ز این پس، جهان ما همه عشق است و آشتی
·
و شاخه های گل
·
در تیردان و ترکش مردان رزمجوی
·
نقش و نشان ما ست
·
چون قصد نیک بودم و باور به کار خویش
·
پروا نداشتم به دل این کارزار را
·
بی پایه می شمردم و خصمانه
·
یا که از سر دلسوزی
·
تشویش مادرانه
·
هر زینهار را
·
آخر چگونه با تو بگویم، من ای حکیم
·
کاندر میان ابر و مه آسمان ما
·
گم بود گم، ستاره رخشان رهنما
·
ما در جدال مرگ به تاریکی
·
فرزند با پدر
·
و آن چهره های زشت سزاوار دشمنی
·
پنهان به گوشه ها
·
بر ما نظاره گر.»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر