عمر خیام
(427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
تحلیل رباعیات از شین میم شین
تحلیل رباعی سیزدهم
·
ای دل،
چو زمانه میکند غمناکت
·
ناگه
برود ز تن روان پاکت
·
بر سبزه
نشین و خوش بزی روزی چند
·
زان پیش
که سبزه بردمد از خاکت
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
زمانه
غمناکت می کند و احتمال این هست، که از غم بمیری.
·
پس بنشین
در سبزه زار و چند روزی را قبل از اینکه از خاکت سبزه بر دمد، به خوشگذرانی بگذران!
1
ای دل، چو زمانه میکند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت
·
خیام در
این بیت، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک غم و مرگ بسط و تعمیم می دهد.
·
بزعم
خیام، غمناک گشتن از دست زمانه همان و مرگ ناگهانی همان!
·
دانشمند
شهیر ظاهرا نمی داند که مرگ به این سادگی ها نیست.
2
ناگه برود ز تن روان پاکت
·
خیام در
این مصراع فکر می کند که مرگ با خروج روان از تن صورت می گیرد.
·
دانشمند
شهیر ظاهرا به دوئالیسم تن و جان باور دارد و مثل عوام الناس فکر می کند که روح
آدمی چلچله ای است که از قفس تن پرواز می کند و دلیل مرگ حشره و حیوان و انسان هم همین
است.
3
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
·
خیام در
این بیت، دیالک تیک وجود و عدم را به شکل دیالک تیک زندگی و مرگ بسط و تعمیم می
دهد و غنیمت شماری دم را به شکل خوشگذرانی چند روزه توصیه می کند.
·
ظاهرا خیام
در این رباعی رهنمود دیگری غیر از خوشگذرانی ندارد.
تحلیل رباعی چهاردهم
·
این بحر
وجود، آمده بیرون ز نهفت
·
کس نیست
که این گوهر تحقیق بسفت
·
هر کس
سخنی از سر سودا گفتند
·
ز آن روی
که هست کس، نمی داند گفت
·
معنی تحت
اللفظی:
·
این
دریای هستی از نهان آمده است.
·
کسی از حقیقت قضیه آگاه نیست.
·
هرکس به
خیال خویش چیزی راجع بدان گفته است، ولی از چند و چون حقیقی قضیه خبری نداشته است.
1
این بحر وجود، آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
1
·
خیام در
این بیت از پیدایش هستی و توضیح ناپذیری چیستائی آن دم می زند.
2
·
در این
بیت خیام می توان به نوعی شک و تردید در افسانه آفرینش هستی از نیستی پی برد.
3
هر کس سخنی از سر سودا گفتند
ز آن روی که هست کس، نمی داند گفت
·
تردید در
توضیحات مختلفه در این بیت رباعی تصریح می شود:
·
هر کس به
خیال خود چیزی بافته و تحویل داده و ازحقیقت چگونگی پیدایش هستی خبری نداشته است.
·
این به
معنی یاوه تلقی کردن آیات و احادیث و روایات گوناگون است.
تحلیل رباعی پانزدهم
·
این کوزه
چو من عاشق زاری بوده است
·
در بند
سر زلف نگاری بوده است
·
این دسته
که بر گردن او می بینی
·
دستی است،
که برگردن یاری بوده است
·
معنی تحت
اللفظی:
·
این کوزه
ـ بسان من ـ عاشق زاری بوده و در بند زلف نگاری.
·
دسته
کوزه نیز دستی بر گردن یاری بوده است.
1
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
·
تشبیه
کوزه به بنی بشر، بلحاظ فرم، تصویر شاعرانه زیبائی است.
2
·
تشبیه
کوزه به بنی بشر، بلحاظ محتوا، حاکی از آن است که این کوزه از خاک حاصل از اندام
کسی ساخته شده است، کسی که مثل خیام عاشق زاری بوده و دل در گرو زلف نگاری داشته
است.
·
خیلی
زیبا ست.
3
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است، که برگردن یاری بوده است
·
تشبیه
دسته کوزه به دست عاشقی نیز بلحاظ فرم خیلی زیبا ست و از غنای تخیل خیام حکایت
دارد.
4
·
تشبیه
دسته کوزه به دست عاشقی بلحاظ محتوا نیز جالب است:
·
منظور
خیام گذرائی و کوتاهی عمر است:
·
عاشقی که
امروز دست در گردن یاری دارد، فردا دستش به دسته کوزه ای استحاله خواهد یافت.
5
·
آنچه
بدون شک و تردید می توان گفت، این است که خیام به وحدت مادی موجودات زنده و جمادات
باور دارد.
·
انسان ها
پس از مرگ به خاک تبدیل می شوند و فرم های مادی دیگر به خود می گیرند.
6
·
این طرز
نگرش اما ریشه در کتاب مقدس (قرآن) دارد.
·
انا لله
و انا الیه راجعون!
·
از خدا
آمده ایم و به خدا برمی گردیم.
·
خدا اما حوا
ام البشر و آدم ابولبشر را از خاک خلق کرده است.
·
بنی بشر
هم پس از مرگ تجزیه می شود و به عناصر و ترکیبات شیمیائی اولیه بدل می شود، به قول
خیام به خاک و فراورده های خاکی (سفالین) بدل می گردد.
·
شعرای
دیگر از قبیل سعدی نیز به منشاء خاکی بنی بشر بکرات اشاره کرده اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر