اثری از مجله ارجمند هفته
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور
جامعه بورژوائی واپسین، دیگر قادر به عرضه فرهنگ
جهان بینانه ای نیست.
انحلال فرهنگی، زیر هاله عوامفریب کردوکار فرهنگی
عظیم، وظیفه سردرگم سازی، گمراه سازی و جهان بینی ستیزی از هر نوع را جامه عمل می
پوشاند.
زیرا ایراسیونالیسم مخرب هر سیاست خردگرا به
نشانه بارز زمان ما بدل شده است.
مارکسیست ها ـ اما ـ برعکس، جهان بینی بی عیب و
نقصی را عرضه می کنند که حاوی پیش شرط های لازم برای بسیج اراده سیاسی است.
فصل هشتم
بخش هشتم
همپیوندی ستیزی (دس انتگراسیون)
فرهنگی
·
راجع به
مسائل و معضلاتی که کاپیتالیسم با تضادهای اجتماعی خاص خود به همراه آورده، مطالبی
گفته شد.
·
در باره
فقر و ذلت فراگیر در مناطق پهناور جهان نیز سخن رفت، که خود تضادی در درون
کاپیتالیسم محسوب می شود.
·
زیرا
کاپیتالیسم ـ قاعدتا ـ می بایستی در پی تولید هر چه بیشتر ثروت اجتماعی باشد و به نیت انباشت سرمایه
می بایستی مواد تولید شده را در اختیار مصرف کنندگان قرار دهد.
·
پس فقر و
ذلت فراگیر جهانی دیگر چرا؟
1
·
تضاد آشکار و عریان
کاپیتالیسم در همین جا سر می کشد.
2
·
تضادی که
من هنوز بدان نپرداخته ام و اکنون می خواهم ـ حداقل ـ اشاره ای بدان بکنم.
3
·
زیرا آن
برای جهان بینی ما از اهمیت بزرگی برخوردار است.
4
·
این تضاد نشاندهنده آن است که جامعه بورژوائی واپسین، دیگر قادر به
عرضه یک فرهنگ جهان بینانه نیست.
الف
·
کرد و
کار فرهنگی کوچکی اینجا و آنجا وجود داشته است که اکنون متلاشی می شود.
ب
·
پلورالیسم غول آسائی وجود دارد که بمثابه غنای
فرهنگی جلوه می کند، ولی ـ در واقع ـ وظیفه ای جز
فرود آوردن تبر بر فونکسیون فرهنگ، یعنی عرضه سمتگیری به انسان ها در
جهان به عهده ندارد.
ت
·
زیرا در
انبوهه عرضه شده، امکان سمتگیری به کسی نشان داده
نمی شود.
پ
·
این بدان معنی است که بر کلیه تضادهائی که تا کنون مورد بحث
قرار گرفته اند، این تضاد جدید، یعنی انحلال کردوکار
فرهنگی در کاپیتالیسم، اضافه می شود.
ث
·
انحلال فرهنگی ئی که زیر هاله عوامفریب کردوکار
فرهنگی عظیم، وظیفه سردرگم سازی، گمراه سازی و
جهان بینی ستیزی از هر
نوع را جامه عمل می پوشاند.
·
چرا؟
ج
·
زیرا
ایراسیونالیسم مخرب هر سیاست خردگرا به نشانه بارز زمان ما بدل شده است.
5
·
مارکسیست ها ـ اما ـ برعکس، جهان بینی بی عیب و نقصی را عرضه می کنند که حاوی و حامل پیش شرط های
لازم برای بسیج اراده سیاسی است.
6
·
این را خطاب به سیاستمداران سوسیال ـ رفرمیستی می گویم که بر آنند که
می توان حزب جامعه دگرگون سازی را بدون سمتگیری جهان بینانه تشکیل داد و رهبری کرد.
7
·
هر حزبی ـ بمثابه
ابزار سیاسی برای تغییر جامعه ـ بی شک و تردید به مبانی جهان بینانه مشترک نیاز
دارد و گرنه به انجمن وراجی بدل خواهد شد.
8
·
هیچ
جامعه ای نمی تواند، بدون حد معینی از عناصر زیر ادامه حیات دهد، به آنارشی و هرج و مرج دچار نگردد و از هم نپاشد:
الف
·
بدون حد
معینی از همنظری جهان بینانه
ب
·
بدون حد
معینی از ارزش ها و آماج های مشترک
ت
·
بدون حد
معینی از انتظارات و توقعات همانند از زندگی
9
·
طبقه حاکمه ـ در هر دوران اجتماعی ـ ارزش ها،
هنجارها و الگوهای معنوی خود را به طبقات تحت سلطه تحمیل می کند و می
قبولاند.
·
طبقات
تحت سلطه هم ـ ساده لوحانه ـ جهان بینی طبقه
حاکمه را بمثابه جهان بینی خود تصور می کنند.
الف
·
این بخشی
از ساختار حاکمیت است.
ب
·
ما این
را «هژمونی» (سرکردگی) می نامیم.
10
·
مضامین فکری را ـ
اما ـ نمی توان به کسی تحمیل کرد.
11
·
برای
پذیرش مضامین فکری به تأیید نیاز خواهد بود، حتی اگر تأییدی پنداری و تحریف شده
باشد.
12
·
اگر میان نظرسازی های ایدئولوژیکی و واقعیت
اجتماعی تضاد روشنی پدید آید و توده بدان آگاه
گردد، آنگاه نظام هژمونیکی (سرکردگی) متلاشی می شود.
13
·
گفتیم که
جامعه بورژوائی، بدلیل تضادهای واقعی و عریان خود، دیگر قادر به ارائه جهان بینی یکپارچه نیست.
·
از این
رو راه نجات خود را در توسل به «پلورالیسم» (تعدد) می جوید و بدین طریق به توجیه آنارشی فکری می پردازد.
·
(انواع و اقسام مکاتب فلسفی
جدید از پوزیتیویسم تا رلاتیویسم،
با نمایندگانی از عالم علوم مثبته، از قبیل برتراندراسل
از غیرقابل شناخت بودن هستی دم می زنند، از تعدد
(پلورالیسم) حقایق، از بی
سمت و سوئی تاریخ.
·
و همه آنها
آب به آسیاب ایدئولوژی بورژوازی واپسین می ریزند.
·
آنگاه
فیلم ها ساخته می شوند و برای هرکس حقیقت خاص خود
قائل می شوند. مترجم)
الف
·
این زخم بردارترین و سست ترین موضع در سیستم
حاکمیت بورژوازی واپسین است.
ب
·
این امر سبب می شود که پیش شرط ساختاری هژمونی، یعنی همنظری و
وحدت نظر درونی آن در هم بشکند.
14
·
مارکسیست
ها ـ اما ـ جهان بینی ئی برای عرضه در اختیار
دارند که تصویر تام و تمامی از روندهای طبیعی، روندهای اجتماعی، تصورات ارزشی و
آماج های انسانگرا عرضه می کند.
الف
·
این نقطه قوت ما ست.
ب
·
ما هرچه کمتر به کوتاه آمدن های ایدئولوژیکی و سازش در مقابل فراورده های جهان بینانه علیل و بیمار تفکر بورژوائی واپسین تن
در دهیم، به همان اندازه نیرومندتر خواهیم بود.
ت
·
اگرچه ما
اکنون برای مدتی کوتاه، بظاهر در مواضع
اقلیت و حاشیه ای در حیات معنوی زمان خود قرار
داریم.
·
ولی درست به این دلیل که انسان ها در جستجوی سمتگیری روشن در جهان اند، پیوند
درونی جهان بینی علمی مارکسیسم، نیروی سیاسی نیرومندی است و کار بر روی تئوری یکی از فاکتورهای تعیین کننده برای موفقیت آتی
ما ست.
پایان
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر