برگردان شین میم شین
·
فرم های متفاوت مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید، شالوده وجود طبقات و اقشار دوست مختلف را در سوسیالیسم تشکیل می دهند.
·
این
اقشار و طبقات نیز در روند ساختمان جامعه کمونیستی در نتیجه تحقق اقدامات زیر از
بین می روند:
الف
·
با از
بین رفتن فرم های متفاوت مالکیت بر وسایل تولید
ب
·
با
برقراری مالکیت تمام خلقی بر وسایل تولید
ت
·
با از
بین رفتن فرم های فکری و رفتاری بورژوائی و خرده بورژوائی انسان ها
پ
·
با تشکیل
روابط کمونیستی میان انسان ها در همه عرصه های اجتماعی و فردی
ث
·
با تحقق
یافتن اصل «از هرکس به اندازه استعدادش، به هرکس به اندازه نیازش»
(کلیات
مارکس و انگلس، جلد 19، ص 21) در نتیجه توسعه مطلوب نیروهای
مولده
1
·
دوره گذار از سرمایه داری به جامعه بی طبقه کمونیستی ضرورت عینی دارد.
2
·
ضرورت
این دوره نه فقط برای درهم شکستن مقاومت طبقات سرنگون شده، بلکه همچنین برای فراهم
آوردن کلیه شرایط اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف لازم
برای جامعه کمونیستی است.
·
مراجعه
کنید به دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
3
·
ماتریالیسم
تاریخی میان طبقات اصلی و فرعی فرق می گذارد.
4
·
فرم های مالکیت بر وسایل
تولید بنا بر سطح توسعه نیروهای مولده بارها
تغییر یافته اند و در نتیجه آن، ساختار طبقاتی
جامعه دستخوش تحول شده است.
5
·
فرم مسلط مالکیت بر وسایل تولید، شالوده وجود طبقه اصلی مربوطه را تشکیل می دهد.
الف
·
با تغییر
فرم های مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، در طول تاریخ (مالکیت خصوصی برده داری، فئودالی و
سرمایه داری) طبقات اصلی جامعه نیز تغییر پیدا می
کنند.
ب
·
اگر در برده داری طبقات اصلی جامعه برده داران و برده ها بوده
اند، در فئودالیسم اشراف فئودال و رعایا و دهقانان وابسته و در سرمایه داری
بورژوازی و پرولتاریا طبقات اصلی بوده اند.
6
·
علاوه بر
فرم مسلط مالکیت بر وسایل
تولید، در کلیه نظام های اجتماعی ـ اقتصادی، فرم های دیگر مالکیت بر وسایل
تولید نیز وجود داشته اند.
الف
·
این فرم
های فرعی مالکیت بر وسایل تولید شالوده وجود طبقات فرعی
مربوطه محسوب می شوند.
ب
·
بدین
طریق است که در نظام برده داری، در جوار طبقات اصلی برده و برده دار، دهقانان و صنعتگران دستی
آزاد، در فئودالیسم اصناف، بورژواها و کارگران، در سرمایه داری زمینداران بزرگ
فئودال، دهقانان و صنعتگران دستی نیز وجود داشته اند و وجود دارند.
ت
·
این طبقات فرعی می توانند بقایای
شیوه های تولیدی سرنگون شده و یا نمودهای شیوه های تولیدی جدید باشند.
پ
·
مناسبات موجود میان طبقه اصلی مسلط و طبقات فرعی همواره مناسبات حاکم و محکوم بوده است، ولی نه حتما مناسبات مبتنی بر
استثمار.
ث
·
در طول
روندهای تاریخی، طبقات فرعی به طبقات اصلی تبدیل می شوند و یا برعکس.
ج
·
مثلا
دهقانان در فئودالیسم طبقه اصلی بوده اند، که در
سرمایه داری به طبقه فرعی مبدل می شوند.
ح
·
دهقانان
در سرمایه داری، بنا بر قوانین عینی تولید کالائی
دستخوش تجزیه مدام اند.
خ
·
بخش کوچکی از دهقانان در جریان این تجزیه، ثروتمندتر شده و به دهقانان
مرفه (طبقه سرمایه دار) تبدیل می شود و توده عظیمی از دهقانان میانه حال و فقیر
خانه خراب شده و پرولتر می گردند.
د
·
در دوره گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و در سوسیالیسم، دهقانان
مجددا به طبقه اصلی تبدیل می شوند ولی از نظر کیفی با دهقانان جامعه فئودالی فرق دارند.
ذ
·
طبقه
جدید دهقانان، یعنی دهقانان تعاونی های سوسیالیستی، دیگر طبقه استثمارشونده و تحت
ستم نیست، بلکه به عنوان متحد طبقه کارگر درحاکمیت سهیم است و با شرکت در تعاونی
ها، خود را از هرنوع استثمار آزاد می سازد.
7
·
در جوامع
طبقاتی، علاوه بر طبقات اصلی و فرعی، اقشار اجتماعی نیز وجود دارند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر