ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله
معروف به سعدی
(۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
شاعر و نویسنده
نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی
استاد سخن
آثار:
گلستان
بوستان در بحر متقارب
غزلیات
مواعظ
تحلیلی از
شین میم شین
( گلستان ، دیباچه)
و بشکر اندرش مزید نعمت.
معروف به سعدی
(۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
شاعر و نویسنده
نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی
استاد سخن
آثار:
گلستان
بوستان در بحر متقارب
غزلیات
مواعظ
تحلیلی از
شین میم شین
( گلستان ، دیباچه)
و بشکر اندرش مزید نعمت.
·
معنی تحت اللفظی:
·
و به ازای شکر الهی، فراوانی نعمت میسر می شود.
·
سعدی در این حکم خویش برای تشویق خواننده به شکرگذاری، شناخت
افزار دیالک تیکی دیگری را توسعه می دهد:
1
·
او از سوئی، دیالک تیک وسیله و هدف را بسان پراگماتیستی
زبردست، به شکل دیالک تیک سپاس و نعمت بسط و تعمیم می دهد و عملا بدون اتلاف حرفی،
نقش تعیین کننده را از آن وسیله (سپاس) می داند:
·
بنده الهی هر چه بیشتر سپاسگزار باشد، به همان اندازه هم نعمت
الهی بیشتری نصیبش می شود.
·
این اما به چه معنی است؟
2
·
این اولا بدان معنی است که ثروت نه چیزی اجتماعی، بلکه الهی
است.
·
در قاموس سعدی، ثروت نه تولید، بلکه نازل می شود.
·
ثروت چیزی از جنس مائده آسمانی است.
·
البته سعدی بعدها تئوری های دیگری را در این رابطه فرمولبندی
خواهد کرد.
·
سؤال اما این است که چرا حکیم هوشیاری از قماش سعدی باید
از کردوکار تولیدی کمرشکن دهقانان و پیشه وران بی خبر باشد؟
3
·
وقتی گفته می شود که شعور اجتماعی انسان ها ثانوی است و
بوسیله وجود اجتماعی آنها تعیین و در صورت لزوم حتی مانی پولیزه (دستکاری) می شود،
منظور همین است:
·
حکیم رئالیست تیزهوشی بسان سعدی، به دلیل وابستگی طبقاتی خویش،
برای ثروت اجتماعی منشاء الهی قائل می شود و به زحمات کمرشکن توده های مولد و
زحمتکش در سرما و گرما اعتنائی نمی کند.
·
·
اکنون این سؤال پیش می آید که مشخصا چرا و به چه دلیل سعدی
بر حقیقت عینی سرپوش می نهد؟
4
·
دلیل ایدئولوژیکی این موضعگیری نظری سعدی این است که اگر او
به منشاء اجتماعی و توده ای ثروت مادی و معنوی اذعان کند، آنگاه این سؤال پیش
خواهد امد که چرا توده های مولد و زحمتکش برغم مولد همه ثروت های اجتماعی بودن،
گرسنه و پابرهنه و «بی همه چیز» اند؟
·
آنگاه بهره کشی اشراف بنده دار و فئودال از توده های مولد و
زحمتکش (بنده و غلام و رعیت و پیشه ور و غیره) زیر علامت سؤال قرار خواهد گرفت.
5
·
به همین دلیل است که حتی واژه ی «ثروت» از اذهان توده ها
تبعید می شود و جای ان را واژه تئولوژیکی ئی به نام نعمت می گیرد.
·
چون نازل شدن نعمت از بارگاه الهی قابل قبولتر می نماید تا
نازل شدن قصر و قابلمه و قالی و غیره.
6
·
در تئوری اجتماعی سعدی و بعد حافظ، خدا صاحب گنج بی پایان
است و به دلخواه میان شاهان و گدایان بطور مطلقا نابرابر تقسیم می کند.
·
حافظ صراحت بیشتری در این زمینه و زمینه های دیگر به خرج می
دهد:
حافظ
گنج زر، گر نبود کنج قناعت باقی است
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
گنج زر، گر نبود کنج قناعت باقی است
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
اگر کسی گنج زر ندارد، قحط کنج قناعت که نیست.
·
خدائی که به شاهان گنج زر داده، گدایان را فراموش نکرده و
به آنان هم کنج قناعت را داده است.
·
به این می گویند:
·
عدالت الهی!
حافظ
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن داد است
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن داد است
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
ای دل، از بیداد یار (خدا) ناله مکن.
·
خدا به تو همین قدر داده و این یعنی داد!
·
این طرز استدلال زورگویانه رند شیراز است:
·
اول اجتماعی بودن ثروت را منکر می شوند و برای آن منشاء
الهی اختراع می کنند، بعد نابرابری وحشت انگیز اجتماعی و اقتصادی را به گردن خدا
می اندازند و به هر معترضی «خفه خون بگیر!» عربده می کشند.
سعدی
و بشکر اندرش مزید نعمت.
و بشکر اندرش مزید نعمت.
·
سعدی در این حکم، ضمنا دیالک تیک
داد و ستد را وارد دیالک تیک انسان و خدا
می کند.
·
شکرگزاری بنده، موجب وفور نعمت الهی می شود.
·
رابطه انسان و خدا از دیدگاه سعدی، رابطه مبتنی بر نابرابری
بنده و بنده دار، رعیت و ارباب، شاه و گدا ست.
·
خدا و انسان سعدی، خدا و انسان جامعه طبقاتی ماقبل سرمایه
داری اند.
·
انسان سعدی، انسانی نوکرواره است و خدای سعدی سلطانی تمام
عیار با همه ویژگی ها و خصایص سلاطین خودکامه است.
·
انگلس می نویسد:
·
«اگر امپراطور
و قیصر تام الاخیتار واحد بوجود نیامده بود، خدای واحد هرگز بوجود نمی آمد.
·
خدای واحد کپیه جباران شرقی است.»
سعدی
و بشکر اندرش مزید نعمت.
و بشکر اندرش مزید نعمت.
·
در این حکم سعدی، انسان شناسی سعدی نیز تئوریزه می شود:
1
·
انسان سعدی، انسان مولد نیست.
·
انسان سعدی مایحتاج زندگی و نحوه زندگی خود را به دسترنج
خویش تولید و بازتولید نمی کند.
2
·
انسان سعدی از سر تا پا، گدای تمام عیار و بی کم و کاست است.
سعدی
و بشکر اندرش مزید نعمت.
و بشکر اندرش مزید نعمت.
·
این حکم سعدی، انعکاس وارونه واقعیت اجتماعی عینی زمانه او
است.
·
چنین رابطه ای نه وجود واقعی دارد و نه می تواند وجود واقعی
داشته باشد.
·
زیرا نعمات مادی را انسانها تنها ببرکت کردوکار اجتماعی ـ
مادی خویش تولید می کنند و تکثیر نعمات مادی فقط و فقط در اثر کار عرقریز جسمی و
فکری آنان امکان پذیر می گردد.
·
سعدی به علل بیشمار اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف، اجتماعی و
طبقاتی، به وارونه سازی نظری (تئوریکی) مناسبات
اجتماعی واقعی موجود اقدام می کند.
·
وفور نعمت نه نتیجه سوبژکتیف شکرگزاری درمقابل این و آن،
بلکه تنها و تنها ثمره کردوکار مادی انسانها ست، ثمره شناخت هرچه عمیقتر قانونمندی
های طبیعی و استفاده از این قانونمندی های عینی برای تغییر طبیعت بر طبق نیازهای انسانی است.
·
سعدی، ظاهرا زندگی دور از تولید مادی اشراف بنده دار،
فئودال و دربار را معیار انسان، بطورکلی قرار داده است.
·
خود سعدی انسان مولد و زحمتکش بی چون و چرائی است.
·
محصول کار عرقریز خود سعدی آثار غول آسای او ست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر