اثری از مجله ارجمند هفته
یدالله سلطان پور
بحران عمومی
سرمایه داری
ادامه بحث
ادامه بحث
·       
گذاشتن بار بحران بر دوش غیر به معانی زیر است:
·       
 به معنی پائین آوردن سطح استاندارد زندگی مردم
در کشورهای خودی است.
·       
 به معنی تشدید استثمار نیروی کار است.
·       
به معنی بیکاری روزافزون است.
·       
 به معنی صدور حتی المقدور بی خانمانی و ذلت به
کشورهای کمتر توسعه یافته است 
.
·       
مظاهر بعدی بحران اجتماعی به شرح زیر اند:
·       
سقوط اجتماعی.       
 
·       
بی اعتنائی به تربیت جوانان.
·       
 افزایش جرایم و جنایات و جنگ و تجاور و زورگوئی.
·       
مهاجرت       
 
·       
دشواری سازگارسازی انسان ها با همبود 
.
·       
 جامعه ـ بدین طریق ـ قابلیت انتگراسیون اعضای
خود را از دست می دهد.
·       
 اعضای جامعه به حال خود رها می شوند، به عزلت و
تنهائی رانده می شوند، روابط خانوادگی و همبودی سست می شوند.
·       
زیرا آماج ها و توقعات آتی عمومی، که پیوندبخش و مکلف
ساز بوده اند، از بین می روند.
·       
 و افراد، دیگر شانس و امکان تأثیرگذاری مثبت بر
ساختمان کل جامعه را پیدا نمی کنند.
·       
 رابطه معنا بخشی های پریواتیستی (شخصی گرایانه)
با زندگی عمومی ـ هرچه بیشتر ـ قطع می شود.
·       
 هویت شخصی به مسئله پسیکولوژیکی مبدل می شود.
·       
 آنگاه حمایت و حفاظت و امنیت در فرقه های مذهبی،
در باندهای متنوع و در تعویض بی وقفه از یکی به دیگری جستجو می شود.
·       
چارچوب مشترک سمتگیری های زندگی و تصورات ارزشی در هم می
شکند.       
 
·       
 آنچه باقی می ماند، کلمه توخالی و بی محتوائی
است به نام «آزادی»        
 
·       
آنچه باقی می ماند، پلورالیسم رلاتیویستی و یا
اسکپتیسیستی است.
·       
 آنگاه تعویض پذیری نظرات دلبخواهی به سود نظرات
نو و نوتر مد می شود و تحت عنوان «نوآوری» دهن به دهن می گردد .
 تخریب چارچوب ماورای سوبژکتیف جهان بینی، پیش شرط لازم را برای مانی پولاسیون
شعور فراهم می آورد و قدرت قضاوت انتقادی مستقل و خود مختار را از انسان ها سلب می
کند.
 

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر