۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

هماندیشی با نسترن مهیار (2)

اثری از الخاص
درمورد " هنرمندان " نکته ای به نظر می رسد که باید به آن توجه شود.
در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری نقاش، نویسنده ، شاعر، نوازنده، معمار و ... از راه این مثلا " هنر " خود گذران زندگی می کنند .
چه بسا که این "هنر " آنان بر مبنای سفارش باشد.
یعنی یک بنگاه تجاری که کارش خرید فروش آثار "هنر"ی است به این " هنرمندان " سفارش کار می دهد و آنها نیز بر طبق سفارش دست به " تولید " آثار " هنر " ی می زنند .
بنا بر این آنان نیز نیروی کار خود را به سرمایه دار می فروشند .
آنان نه تنها قوای جسمانی خود را بلکه قوای فکری و تمام ذوق و استعداد هنری خود را نیز برای گذران زندگی به سرمایه دار می فروشند .
و سرمایه دار نیز از آنان مانند هر نیروی کار دیگری برای کسب سود هر چه بیشتر بهر ه کشی می کند .
بنا برا ین در نظام تولید کالایی در شرایط نظام سرمایه داری که تقسیم کار به عالی ترین درجه ی خود می رسد، شاهد این تفکیک در جامعه هستیم .
به این معنا که انسان در مقام انسان قرار ندارد، بلکه نویسنده ، نقاش ، کارگر ، فلان مهندس یا بهمان دکتر ، تاجر یا صاحب سرمایه و ... وجود دارد .
در واقع نقش و جایگاهی که انسان در مناسبات تولید اشغال می کند اهمیت دارد نه خود انسان .
با محو و نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی نظام طبقاتی ، نظام تولید کالایی ، تقسیم کار و مالکیت خصوصی شرایط برای سمت گیری جامعه بشری به سمتی که انسان در مقام انسان شناسایی شود مهیا می گردد .
زیرا آنگاه انسان فقط برای رفع نیازهای خود کار می کند و تابع هیچ محدودیت نیست.
 دیگر نه برده سرمایه است و نه کسر ی از زمان .
هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد ، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .
به این ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او برا ی اثبات وجود انسانی اوست .
او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.
بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.
" یکی برای همه ، و همه برای یکی " ! 
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم به
«تمرین مارکسیسم به زبان ساده ساده»
تحلیلی از شین میم شین

نسترن مهیار
آنان نه تنها قوای جسمانی خود را، بلکه قوای فکری و تمام ذوق و استعداد هنری خود را نیز برای گذران زندگی به سرمایه دار می فروشند .

·        این حکم نسترن مهیار عزیز باید از جوانب مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
·        برای تسهیل تحلیل بهتر است که مفاهیم این حکم پیشاپیش تعیین شوند و بعد مورد تأمل قرار گیرند:
·        «قوای جسمانی»، «قوای فکری»، «تمام ذوق و استعداد هنری»، «گذران زندگی»  «فروش به سرمایه دار»     

نسترن مهیار
«قوای جسمانی»، « قوای فکری»، «تمام ذوق و استعداد هنری»

·        یکی از ایرادات جدی در تفکر بشری غلبه اسلوب متافیزیکی بر آن است.
·        کمتر اندیشمندی می توان یافت که از گزند این متد و اسلوب دیرآشنای دیرنده در امان باشد.

1
·        کار بطور کلی از گردنه دیالک تیک مادی و روحی، جسمانی و روحانی ـ فکری ـ عاطفی ـ احساسی می گذرد.
·        کاری وجود ندارد که مطلقا جسمانی و یا مطلقا روحانی باشد.

·        نسترن مهیار بدرستی به این حقیقت امر اشاره می کنند.
·        هنرمند دیالک تیکی از کار جسمانی و روحانی اش را در قالب اثر هنری خویش می ریزد و به عنوان کالا عرضه می کند.

2
·        دهقان و کارگر نیز به همین سان.
·        تنها تفاوتی که در این میان وجود دارد، سنگین بودن کفه ترازو در مورد هنرمندان و بطور کلی روشنفکران به نفع کار روحانی و در مورد دهقان و کارگر به نفع کار جسمانی است.
·        تضاد کار یدی و فکری پدیده ای تاریخی است و مثل هر پدیده تاریخی در مرحله ای از توسعه نیروهای مولده پدید آمده و در مرحله ای از توسعه آن از بین خواهد رفت.

3
·        با گذار بشریت به جامعه طبقاتی اکثریت ستمکش مردم به انجام کار عمدتا جسمانی و اقلیت حاکم به کار عمدتا روحانی پرداخته اند.
·        در جامعه سوسیالیستی این تضاد بطور آگاهانه و برنامه ریزی شده حل می شود.
·        اگر کسی با مهاجرین روسی سر صحبت باز کند، به حجم کارهائی که در این زمینه انجام گرفته پی می برد:

الف
·        آکادمیسین آواره و بیکاری از اوکراین در جواب کارفرمائی که از او تخصصش را می پرسد، به لبخندی می گوید:
·        کاری وجود ندارد که بلد نباشم.

·        این حقیقت امر از تدارکات لازم برای حل تدریجی و رادیکال تضاد کار یدی و فکری در جوامع سوسیالیستی حکایت می کند.

ب
·        مهندس راه و ساختمان آواره و بیکاری از روسیه در گفتگوئی با شیمیستی از تسلط ژرف شگفت انگیز خود به علم شیمی پرده برمی دارد و شیمیست متروپول سرمایه داری را مات و متحیر می سازد.
·        حیف خواهد بود، اگر این دستاوردها ترجمه و حفظ نشوند و به باد فرموشی سپرده شوند.

نسترن مهیار
«فروش به سرمایه دار»، «گذران زندگی»  

·        هنرمند و کلا قشر روشنفکر محصول کار عمدتا فکری خود را به صور مختلف با مایحتاج مادی و معنوی خود و خانواده خود مبادله می کند:
·        پزشک به عنوان یکی از اعضای قشر روشنفکر بیماران را معالجه و مداوا می کند و با پولی که برای محصول کار و خدمتش می گیرد، از دهقان سیب زمینی و از نجار میز می خرد و فرزندانش را به مدرسه می فرستد و بخشی از درامد خود را به معلم و مستخدم و بنا و غیره می دهد.
·        بدین طریق دیالک تیک داد و ستد میان اعضای جامعه قوام می یابد.

1
·        از استثمار نیروی کار وقتی می توان سخن گفت که اضافه ارزش تشکیل و تصاحب شود.
·        اگر همین پزشک به جای افتتاح مطب خصوصی، در بیمارستانی مشغول کار شود، یعنی نیروی کار خود را به سرمایه دار صاحب بیمارستان بفروشد، آنگاه همانطور که نسترن مهیار اشاره می کنند، پزشک بیشتر از دستمزد (حقوق ماهانه) خود ارزش تولید خواهد کرد و مورد استثمار قرار خواهد گرفت.

2
·        بدین طریق است که سپاه کار روز به روز پرشمارتر و تخصص یافته تر می گردد.
·        در این شرایط است که پزشک و پرستار و رادیولوگ و غیره جزو طبقه کارگر محسوب می شوند و رسالت طبقاتی تحول رادیکال جامعه بشری را بدوش می کشند.

3
·        برخلاف تبلیغات امپریالیستی، طبقه کارگر نه ضعیفتر، بلکه بلحاظ کمی و کیفی نیرومندتر می گردد و لیاقت آن در بنای جامعه بی طبقه ی فردا فزونتر می گردد.
·        تشکیل شعور طبقاتی در اقشار نوین پرولتری زمان و کار نظری و روشنگرانه لازم دارد، ولی دیر یا زود چه بسا با سرعتی شگفت انگیز صورت خواهد گرفت.

·        نقش حزب طبقه کارگر با توجه به همین ضرورت عینی نه کاهش، بلکه افزایش می یابد.
·        حزب نوین طبقه کارگر اما باید خود به عنوان حامل شعور طبقاتی، تحول نظری (تئوریک) و عملی رادیکال پیدا کند.

·        با جمع کردن مشتی خرفت بی خبر از همه چیز، دیگر نمی توان حزب مدرن طبقه کارگر تشکیل داد.

·        از این رو تمرین مستمر تفکر مفهومی و آموزش آن به یکی از مهمترین تکالیف روشنگران انقلابی بدل می شود.
·        پیشاهنگ پرولتری اکنون باید فردی خوداندیش و مبتکر و خلاق باشد.
·        یعنی باید مارکسیسم ـ لنینیسم را به قول مارکس از ان خود کرده باشد.
·        جذب و هضم کرده باشد.

4
 اثری از سهراب سپهری

·        نکته مهم دیگری که قابل تأمل است، سفارش دادن اثری به هنرمندی است.
·        درست است که دربار به عنوان مثال به سهراب سپهری سفارش نقاشی تالاری را می دهد، ولی این به معنی استثمار سهراب نیست.
·        این به معنی خرید محصول کار او ست و قابل مقایسه است با خرید محصول کار بنائی و یا نجاری.

5
·        اینکه چرا دربار سهراب را انتخاب می کند و نه الخاص را، خود نشاندهنده استقلال ایدئولوژیکی هنرمندان است.
·        اگر حزب توده نقاشی تالار خود را سفارش می داد، به سراغ الخاص می رفت و نه به سراغ سهراب.

·        این اما به چه معنی است؟
6
·        این به همان معنی است که قبلا ذکرش گذشت:
·        هنرمندان تعلقات طبقاتی و نتیجتا گرایشات ایدئولوژیکی متفاوت و چه بسا حتی متضاد دارند.

·        یعنی هر کدام برای طبقه معینی کالای معنوی تولید می کنند.
·        به همان سان که طبقه حاکمه (دربار) صهبا و منوچهر آتشی و غیره را، اشراف بنده دار و فئودال و بورژوازی سنتی نیز شهریار را دارد و طبقه کارگر لاهوتی و کسرائی را دارد.

7
·        نکته ای که قابل توجه است، این است که بورژوازی با سفارش کاری برای هنرمندی از سوئی به نماینده ایدئولوژیکی خود کمک می کند و کالای هنری مورد علاقه خود را از او می خرد و مصرف می کند و از سوی دیگر از لغزش او و غلتیدن به مواضع طبقات اجتماعی دیگر جلوگیری به عمل می آورد.
·        این در مورد طبقات اجتماعی دیگر نیز کم و بیش صدق می کند.
·        بازار هم شعرای خود و روحانیت خود را تغذیه مادی و معنوی می کند.

·        برشت از روشنفکران بطور کلی به عنوان معماران روح جامعه سخن می راند.

8
·        این حمایت بورژوازی از هنرمندان امروزه در مقیاس تمام ارضی صورت می گیرد.
·        بدین طریق است که هنرمندان بخصوصی جایزه باران می شوند.

الف
·        شاملو بروایت دکتر خصوصی اش  به جایزه باران خود از سوی متروپول های سرمایه داری با رضایت خاطر سرشته به طنز اشاره می کند.
·        شاملو اگر مدارک تحصیلی می داشت، حتی می توانست در یکی از دانشگاه های ایالات متحده، کرسی تدریسی دریافت کند.

سولژنیتسن
 ب

·        کمر اعتبار معنوی سوسیالیسم واقعا موجود را امپریالیسم با همین حمایت از هنرمندان درجه چندم کشورهای سوسیالیستی و از طریق جایزه باران کردن ساخاروف ها و سولژنیتسن ها شکست.
·        خیلی از شعرا و نویسندگان عوام روسی فکر می کردند که پس از سقوط سوسیالیسم هم جایزه ای برای رمان های آنتی کمونیستی تعلق می گیرد.
·        ولی بعد متوجه شدند که از این خبرها دیگر نیست.

ساخاروف
ت
·        امروزه امپریالیسم هنرمندان ضد ولایت فقیه را، مثلا اسماعیل خوئی و مانا نیستانی را مورد حمایت   قرار می دهد.
·        جایزه فلان برای خوئی و یا بهمان برای مانا و دعوت مانا به رسانه های امپریالیستی تیر واحدی است برای زدن به چندین هدف:

1
·        اولا برای خرید روح معماران روح جامعه و جلوگیری از لغزش آنان به مواضع پرولتری

2
·        ثانیا برای تخریب شعور ملی از طریق هنرمندان تحت نفوذ خود و ایجاد جاذبه برای هنرمندان متزلزل دیگر.

·        نظری به آثار مثلا مانا نشاندهنده این حقیقت امر است:
·        در آثار مانا بشارالاسد زیر بمباران نقد قرار دارد.

·        در حالی که رژیم اسد هزاران بار مترقی تر و لائیک تر از رژیم های سعودی و اسرائیل و شیخ نشین های خلیج و غیره است که اغلب هنوز در فرماسیون های شبه برده داری بسر می برند.
·        ضمنا مخالفین اسد علاوه بر امپریالیسم جهانی و ترکیه، باندهای تروریستی ـ اسلامی از قبیل القاعده اند.
·        مانا اما حتی ککش هم نمی گزد.
·        آن می کند که استاد ازل می پسندد!
9
·        امپریالیسم امروزه حتی شخصیت های انقلابی ـ چه سیاسی و چه هنری ـ را بازتعریف و عملا تحریف و تخریب می کند و به خورد خلایق می دهد.

الف
مریم فیروز و مانا نیستانی
 
·        یکی از اینها مریم فیروز است که به عنوان «شازده سرخ»  در بی بی سی و رسانه های دیگر، از ماهیت طبقاتی ـ پرولتری بی چون و چرایش تهی می شود و تمامت اعتبار مبارزاتی اش به خدمت گرفته می شود.

ب

·        یکی دیگر از این هنرمندان تا مغز استخوان خلقی و پرولتری سیاوش کسرائی است که «مهره مار»ش اجرا می شود و از قول خیلی ها هویت سیاوش بازتعریف و عملا تحریف و تخریب می شود.

·        به چرخش چشمی سیاوش کسرائی به شاعری مولتی ناسیونال مبدل می شود و از هویت توده ای ـ طبقاتی ـ پرولتری بی چون و چرایش تهی می گردد.

ت
·        دعوت هوشنگ ابتهاج (سایه) به ایالات متحده نیز به احتمال قوی در چارچوب این استراتژی نوین امپریالیسم صورت گرفته است.
·        امپریالیسم از همه امکانات مادی و معنوی برای برده کردن بشریت به نحو احسن سود می جوید.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر