قانون ذهن
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند .
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند .
افکار شما تبدیل به واقعیت می شوند .
افکار شما آفریننده اند .
شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره ی آن
بیشتر فکر می کنید .
همیشه درباره ی چیز هایی فکر کنید که واقعا طالب
آن هستید و از فکر کردن درباره ی چیزهایی که خواستار آن نیستید اجتناب کنید .
سرچشمه:
صفحه فیس
بوک
جواد
مقدم
شین میم
شین
جواد
مقدم
قانون ذهن
·
قانون به
چه معنی است؟
·
قانون به
پیوند عینی، ضرور، عام و ماهوی موجود میان
چیزها، واقعیات امور، روندها و غیره طبیعت، جامعه و تفکر اطلاق می شود که مشخصه اش
(مشخصه پیوند یاد شده) ثبات نسبی و تکرار تحت شرایط یکسان و واحد است.
1
·
قوانین
علمی عبارتند از انعکاس فکری قوانین عینی مؤثر در ضمیر انسانی.
2
·
قانونمندی
یعنی جریان روندها و یا حالات بر اساس قوانین ذاتی شان.
·
هر
قانونمندی همواره کلیتی از قوانین را شامل می شود که خود را هنوز در تأثیرگذاری
قانونمندی آشکارا برملا نساخته اند و بدان خصلت گرایشی را اعطا می کنند.
3
·
باید
میان قانون به معنای فلسفی آن و قانون به معنای حقوقی آن، تفاوت قائل شد که حاکی
از امر و نهی عمومی است، بوسیله دستگاه مقننه دولتی وضع شده و اجرای آن بوسیله
ارگان های خاصی کنترل و تضمین می شود.
4
·
قانون
حقوقی جزو پدیده های روبنائی هر جامعه است.
·
قانونی
به نام قانون ذهن وجود ندارد.
جواد مقدم
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند.
·
این
ادعای جناب جواد مقدم بکلی اشتباه و نادرست است.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نیتجه می رسیم؟
·
محک صحت
و سقم احکام و دعاوی پراتیک (تجربه، آزمون و آزمایش، عمل و امثالهم) است.
·
حتی
خواجه شیراز از این حقیقت امر باخبر بوده است:
حافظ
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
خوشا
وقتی که برای اثبات بطلان نظر کسی از محکی به نام تجربه استفاده شود.
·
به عبارت
دیگر، تنها حکمی حقیقی است که از کوره پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش و غیره)
سربلند بیرون آید.
·
پراتیک
معیار و ملاک عینی برای تعیین صحت و سقم ادعاها ست.
·
این نظر
خواجه شیراز نظری مطلقا علمی، دقیق و درست است و همچنان و هنوز از اعتبار بی چون و
چرا برخوردار است.
جواد مقدم
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند.
·
اکنون
نظری بر ادعای دوست مان می اندازیم:
·
ایشان
همه علت ها و معلول ها را ذهنی (سوبژکتیف) تلقی می کنند.
·
ذهنی و
به عبارت دقیقتر سوبژکتیف به چه معنی است؟
·
سوبژکتیف (ذهنی) به معانی زیرین است:
1
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که منوط به سوبژکت شناسنده است و نه منوط به ابژکت شناخت و یا موضوع شناخت.
2
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که وابسته به سوبژکت منفرد است.
3
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که وابسته به شعور سوبژکت
منفرد است.
4
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که بوسیله سوبژکت تعیین می
شود.
5
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که بوسیله سوبژکت مشروط می
شود.
6
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که ضد ابژکتیف (عینی)
است.
·
سوبژکتیف (ذهنی) در زبان
محاوره ای به معانی زیرین است:
1
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که با واقعیت امر راستین
منطبق نیست.
2
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که یکجانبه (یکسونگرانه) است.
3
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که دلبخواهی است.
4
·
سوبژکتیف (ذهنی) یعنی آنچه که نامعقول است.
·
شناخت به
مثابه روند و به عنوان نتیجه انعکاس واقعیت عینی، همواره وحدتی است از سوبژکتیف و
ابژکتیف (عینی و ذهنی)
·
شناخت وحدتی
است از اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت
·
شناخت وحدتی
است از موضوع شناخت و انسان شناسنده.
جواد مقدم
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند.
·
این
ادعای جناب جواد مقدم اشتباه است.
·
چون نه
بدلیل تجربی قابل اثبات است و نه به دلیل عقلی و منطقی.
مثال اول
·
تابش
خورشید علت تبخیر آب دریاها به مثابه معلول است.
·
اما نه
خورشید تابنده (علت) سوبژکتیف (ذهنی) است و نه آب تبخیر شونده دریا (معلول)
مثال دوم
·
بخار آب
علت تشکیل ابر به مثابه معلول است.
·
اما نه بخار
آب (علت) سوبژکتیف (ذهنی) است و نه ابر (معلول)
مثال سوم
·
ابر علت
بارش باران به مثابه معلول است.
·
اما نه ابر
(علت) سوبژکتیف (ذهنی) است و نه باران (معلول)
مثال چهارم
·
بارش
باران علت رویش گیاهان به مثابه معلول است.
·
اما نه باران
(علت) سوبژکتیف (ذهنی) است و نه گیاهان (معلول)
·
پراتیک (تجربه،
آزمون، آزمایش، عمل) اشتباه بودن ادعای دوست مان جناب جواد مقدم را اثبات می کند.
·
می توان
میلیاردها مثال از این قبیل زد.
·
پس این
ادعای ایشان مبنی بر این که «همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند»، نادرست است.
·
البته در
ادعای ایشان هسته درستی هم وجود دارد:
·
بعضی
چیزها می توانند علت سوبژکتیف (ذهنی) داشته باشند.
·
سرایش
شعر علت سوبژکتیف (ذهنی) هم دارد.
·
چون برای
سرایش شعر وجود شاعری و ضمیر تخیلمند او لازم است.
·
حقیقت
اما همیشه باید تام و تمام باشد و نه نیم بند و مثله و مخدوش.
جواد مقدم
افکار شما تبدیل به واقعیت می شوند.
·
این
ادعای ایشان نیز علیرغم داشتن هسته معقولی، نادرست است.
·
چرا و به
چه دلیل؟
1
·
اگر
ادعای ایشان درست باشد، پس باید قبل از پیدایش واقعیت عینی، مثلا کاینات، کهکشان
ها، سیاره زمین، انسان وجود داشته باشد تا افکارش به کهکشانی از میلیون ها ستاره بدل
شود.
·
اما همه
می دانند که میلیاردها سال قبل از پیدایش انسان واقعیت عینی در فرم های مختلف وجود
داشته است.
2
·
این بدان
معنی است که در عالم هستی واقعی اوبژکت (عین) بر سوبژکت (ذهن) تقدم دارد.
·
یعنی واقعیت
عینی بر افکار بشری مقدم است.
·
هم تجارب
زنده زندگی و هم علم و فهم و فراست بشری دال
بر همین حقیقت امر است:
·
نخست
باید کلاغی باشد تا در آئینه ضمیر بنی بشر منعکس شود و تصوری راجع به کلاغ تشکیل
گردد.
·
به زبان فلسفی،
ماده بر روح و وجود بر شعور مقدم است.
3
·
هسته
معقول در ادعای جناب جواد مقدم این است که انسان به عنوان مثال، قبل از ساختن خانه
ای، مدل فکری خانه را در کله خود، در ذهن خود می سازد و بعد با آب و آهک و آهن و
سیمان و سنگ و غیره به ایده خود، به مدل فکری خانه مادیت می بخشد.
·
بدون
تفکر کار به معنی انسانی آن محال است.
·
چون کار
همیشه هدفمند است.
·
چون آب
در هاون کوبیدن کار محسوب نمی شود.
4
·
جانوران اما
از حشره تا حیوان بدون داشتن قوه تفکر، مواد حیاتی لازم را تهیه و چه بسا حتی تولید
می کنند.
5
·
افکار ما
عملا نمی توانند به واقعیت بدل شوند.
·
افکار پیش
شرط تشکیل واقعیت نیستند.
·
بلکه
برعکس واقعیت پیش شرط تشکیل افکار است.
·
افکار
خود محصول مغز بشری اند که ماده توسعه یافته متعالی است.
·
مغز در هر
صورت بر فکر تقدم دارد.
·
هرگز نمی
توان ادعا کرد که فکر بر مغز تقدم داشته است.
·
قوه تفکر
در روند کار و ببرکت کار پدید آمده است.
جواد مقدم
افکار شما آفریننده اند.
·
این
ادعای دوست مان علیرغم داشتن ذراتی از حقیقت، نادرست است.
·
افکار،
آفریننده نیستند، بلکه خود محصول تجارب بشری اند، محصول کردوکار مغز بشری اند.
·
افکار
اما برای کار مادی و خلاق صرفنظرناپذیر اند.
جواد مقدم
شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره ی آن
بیشتر فکر می کنید.
·
کاش چنین
بود!
·
در این
صورت مشکلی وجود نمی داشت.
·
هر کس آن
می شد که می خواست.
·
فقط کافی
می بود که بنشیند و فکر کند.
·
اینکه
بچه دهقانی رعیت می شود و نه ارباب فئودال، دلیلش این است که در خانواده دهقانی
زاده و بزرگ می شود و نه اینکه فکر می کند که رعیت باشد و رعیت می شود.
·
این شرایط
زندگی انسان ها ست که طرز تفکر آنها را تعیین می کند و نه برعکس.
جواد مقدم
همیشه درباره ی چیز هایی فکر کنید که واقعا طالب
آن هستید و از فکر کردن درباره ی چیزهایی که خواستار آن نیستید اجتناب کنید
·
خیلی
ممنون.
·
اگر با
صدور رهنمودهائی از این قبیل زمین به بهشت برین بدل می شد، می بایستی از خیلی وقت
ها پیش شده باشد.
·
نه با اندیشیدن
به نان کسی سیر می شود و نه با نیاندیشیدن به گرسنگی از مرگ نجات می یابد.
·
انسان بدان
می اندیشد که باید بیاندیشد.
·
عین خود
را همیشه و همه جا به ذهن تحمیل می کند.
·
البته
ذهن هم از استقلال نسبی برخوردار است.
·
تعیین
کننده در دیالک تیک عین و ذهن در هستی مادی اما عین است و نه ذهن.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر