مانا نیستانی (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
درگیرها (۳۸۵) - بی جنبه ای در خانه
مادر:
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
یک مجری تلویزیون:
«بدپوششی
تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.
نتیجه طبیعی این اقدام تهدید شدن دختر است!»
مانا نیستانی:
« به نقش واژه «
طبیعی » و معنای تازه اش در رسانه های ما دقت کردید؟
نتیجه
طبیعی، مرگ طبیعی.»
سرچشمه
صفحه فیس
بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
تحلیلی از شین میم شین
مجری تلویزیون
«نتیجه طبیعی این اقدام تهدید شدن دختر است!»
·
خوب منظور طبقه حاکمه از مفهوم
«نتیجه طبیعی» چیست؟
·
کدام جهان بینی در پشت این
استدلال کمین کرده است؟
1
·
مانا در کامنتی برای شیرفهم
کردن بیش از صدهزار هوادار خود می نویسند:
·
«به نقش واژه «طبیعی» و معنای تازه اش در رسانه های ما دقت
کرده اید؟
·
نتیجه طبیعی، مرگ طبیعی.»
·
مانا بدین طریق، به تفسیر مفهوم
«نتیجه طبیعی» می پردازند.
·
برداشت ما از تفسیر مانا این
است که در رسانه های طبقه حاکمه، جای سوبژکت انسانی را طبیعت می گیرد:
·
طبقه حاکمه کردوکار عوامل خود
را به حساب طبیعت انسانی می گذارد و دست خون آلود خود را به آب زمزم می شوید.
مثال اول
·
روح ستار بهشتی پس از
بازداشت و «ارشاد» در دانشگاه اوین به سوی بهشت پر می کشد و در پاسخ به دلیل قبض
روح جوان سرزنده و سر حال گفته می شود که به «مرگ طبیعی» دار باقی را وداع گفته است.
·
البته بعدا در دلیل قبض روح
ستار تجدید نظر به عمل می آید و طبیعت بوسیله دیگر «دانشجویان» دانشگاه اوین جایگزین
می گردد.
·
البته چون آنها هم موجودات
طبیعی اند، باز هم می توان از قبض روح طبیعی ستار دم زد.
مثال دوم
·
دختران دم بخت به جای مقنعه
و چادر طالبانی روسری می بندند و چشم و ابرو و رو و موی خود را عیان می سازند.
·
مرد جماعت زن ندیده از تیمارستان
حزب الله گریخته به محض دیدن چشم و ابرو و رو و موی جنس مخالف، دچار اختلال روانی
می شوند و بنا بر غریزه طبیعی ـ بسان بیماران روانی ـ دختران مردم را مورد تجاوز
جنسی و جنسیتی قرار می دهند.
·
دلیل این کردوکار آنها نیز
طبیعت انسانی است.
·
به زبان شرع انور، مقصر نفس
درون و برون است:
·
نفس درون یا نفس اماره و
نفس برون یا شیطان و دار و دسته اش.
·
این روند و روال را نیز می
توان نتیجه طبیعی تلقی کرد.
·
چون در واقع نه سوبژکت انسانی، بلکه عوامل طبیعی
و غریزی موجب این اختلال روانی و کردوکار حیوانی می شوند.
2
«نتیجه طبیعی بدپوششی دختر، تهدید شدن دختر است!»
·
این ادعای طبقه حاکمه از قول مجری تلویزیون اما به
چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که طبقه
حاکمه دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک بدپوششی و تهدید بسط و تعمیم می
دهد.
·
بدین طریق ترفند عجیب و
غریبی به کار می افتد:
الف
·
اولا زنان و دختران مردم که
مورد تجاوز وحشیانه قرار می گیرند، خود علت اصلی تجاوز محسوب می شوند.
·
اگر آنها چشم و ابرو و رو و
موی خود را نشان غریبه نداده بودند، موجب اختلال روانی غریبه نمی شدند و نتیجتا
مورد تجاوز جنسی و جنسیتی قرار نمی گرفتند.
·
پس خلایق هرچه لایق!
·
هر کسی آن درود، عاقبت کار
که کشت!
ب
·
ثانیا با این ادعا،
مردجماعت به آب زمزم شسته می شود.
·
این به عبارت دقیقتر حکم
تبرئه متجاوزین به حریم دختران مردم است.
·
از شما چه پنهان که به
روایتی در زمان ناصرالدین شاه شاعر و شیعه اثنی عشری زنی مورد تجاوز جنسی قرار می
گیرد و شکایت به شخص شاه می برد.
·
هشدار!
·
چون ممکن است که از مشاهده تشابه شگفت انگیز قضاوت
شاه و شیخ شاخ درآورید!
·
ناصرالدین شاه به عنوان قاضی کارخانه کله اش را
بکار می اندازد.
·
بعد کلاهش را در می آورد و به دست زن شاکی می دهد.
·
بعد به جلاد قرمان می دهد که اگر مرد متجاوز بتواند
کلاه را از دست زن شاکی بگیرد، گردن زن را درجا بزند.
·
مرد متجاوز علیرغم تلاش خود نمی تواند کلاه از
دست زن بگیرد.
·
شاه از این آزمایش شاهانه «نتیجه طبیعی» می گیرد
و تقصیر تجاوز به زن را به گردن خود زن می اندازد:
·
استدلال شاه شنیدنی است:
·
مرتیکه نمی تواند کلاه از دست تو بگیرد، اگر خودت نمی خواستی
چگونه توانسته تو را مورد تجاوز قرار دهد!
3
·
در زمان های قدیم، نظام وجود
طبیعی انسان ها بمثابه بنیان و معیار قوانین
اخلاقی و سیاسی تلقی می شد و بدین طریق تبعیت از طبیعت
و مرجع تقلید قرار دادن آن به درجه معیار اساسی
ارتقا داده می شد و هر قانون اخلاقی و هر نظام سیاسی ـ حقوقی که با نظام
طبیعی و یا با نظام الهی و عقلی مقرر
شده برای انسان و جامعه انطباق نداشت، بمثابه دست پخت خودسرانه انسانی، بمثابه
مظهر زوال و فساد وضع طبیعی بی عیب و نقص
آغازین و یا نتیجه مکافات اعمال پلید انسان ها تلقی می شد.
·
در قرن هفدهم مبارزه شدید بر
ضد این مفهوم غیرتاریخی ـ هنجاری از طبیعت و استنتاجات و مطالبات مستخرجه از آن آغاز شد
و هر آنچه که طبیعت مقرر داشته، مورد ارزیابی
مجدد قرار گرفت و تابع کردوکار روحی خلاق انسانی اعلام شد و بدین طریق پیشرفت خرد ـ بمثابه عامل تعیین کننده ـ عمده گردید.
·
نظام طبیعی آنگاه، دیگر
نه بمثابه معیار مقرر شده از قبل، بلکه بمثابه نظام
آغازین بدوی مبتنی بر زور جسمانی و نادانی ارزیابی شد که باید از میان
برداشته شود و بوسیله نظام معقول منطبق با خصایص طبیعی انسانی جایگزین گردد.
·
بدین طریق جای مفهوم حقوق
طبیعی را مفهوم حقوق عقلی و یا حقوق فلسفی گرفت.
·
در شیوه تفکر و استدلال طبقه حاکمه کشور یأجوج و مأجوج، می
توان به بقایائی از مفهوم «حقوق طبیعی» نیز برخورد کرد که بوی قرون وسطی می دهد و
بشدت نامعاصر و ارتجاعی است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر