دکتر اسعد رشیدی
رسایی و فرسایش حاکمیت ملی در مناسبات بین الملل (1)
مفهوم حاکمیت
ساده و مسلم نیست و موجب برانگیختن بحث های بسیاری در میان پژوهشگران و نیز
سیاستمداران گردیده است.
به این خاطر
لازم است بطور مشخص و همچنین در پیوند با روش های متفاوت، طبقه بندی و مورد
ارزیابی در فضای بین الملل و سیاست جهانی قرار گیرد.
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
مسعود بهبودی
مفهوم حاکمیت
·
حاکمیت
به معنی برخورداری مؤسساتی (نهادین) تضمین شده ی بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر
آن است.
·
برخورداری،
یک واقعیت امر اقتصادی است.
·
برخورداری
عبارت است از تصاحب یکجانبه ی بخش هائی از محصول کار دیگران.
·
شالوده مؤسساتی
(نهادین) چنین مناسبتی نیز ـ در وهله اول ـ از نوع اقتصادی آن است:
·
مالکیت
بر زمین، سرمایه و یا وسایل اقتصادی دیگر.
·
علاوه بر
آن، برای تضمین مؤسساتی حاکمیت، فرم های دیگر نیز وجود دارند.
·
مثلا فرم
های حقوقی، نظامی، سیاسی ـ عام و غیره.
·
پایه
قدرت می تواند حاکمیت اجتماعی باشد.
·
قدرت می
تواند از حاکمیت اجتماعی منشق شده باشد و یا بدون حاکمیت اجتماعی برقرار شود.
·
مثلا
«قدرت» و بطور کلی، اوتوریته پدر در خانواده، نه بر حاکمیت استوار می شود و نه در
خدمت برخورداری اجتماعی است.
·
حاکمیت،
مشخص کننده یک مناسبت بنیادی اجتماعی است.
·
قدرت ـ
اما بر عکس ـ در عرصه روابط اجتماعی عمل می کند.
·
حاکمیت
از آن نظام اجتماعی است.
·
اعمال
قدرت از آن قانون اساسی جامعه است، از آن بخشی از نظام اجتماعی است که آگاهانه
تشکیل یافته است.
·
بنابرین،
حاکمیت یک واقعیت امر اجتماعی ـ اقتصادی بنیادی است و نه یک واقعیت امر سیاسی.
·
تنها
بلحاظ هدف اجتماعی عام، که استفاده از وسایل سیاسی قدرت و دیگر وسایل در خدمت آن
قرار دارند، می توان گفت که آیا فرم های اعمال قدرت (حکومت) حاوی خصلت حاکمیتی
اند و یا نه.
·
این یکی
از نواقص شرم انگیز و زیانبار جامعه شناسی سیاسی کنونی است که درک روشنی (مفهوم
روشنی) از حاکمیت ندارد، مفهومی که از عناصر متشکله آن محسوب می شود.
·
از این
رو ست، که قادر به تمیز محتوای ماهوی یک جامعه از تصویر نمودین آن نمی شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر