درمورد " هنرمندان " نکته ای به نظر می
رسد که باید به آن توجه شود.
در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری نقاش، نویسنده
، شاعر، نوازنده، معمار و ... از راه این مثلا " هنر " خود گذران زندگی
می کنند .
چه بسا که این "هنر " آنان بر مبنای
سفارش باشد.
یعنی یک بنگاه تجاری که کارش خرید فروش آثار
"هنر"ی است به این " هنرمندان " سفارش کار می دهد و آنها نیز
بر طبق سفارش دست به " تولید " آثار " هنر " ی می زنند .
بنا بر این آنان نیز نیروی کار خود را به سرمایه
دار می فروشند .
آنان نه تنها قوای جسمانی خود را بلکه قوای فکری
و تمام ذوق و استعداد هنری خود را نیز برای گذران زندگی به سرمایه دار می فروشند .
و سرمایه دار نیز از آنان مانند هر نیروی کار
دیگری برای کسب سود هر چه بیشتر بهر ه کشی می کند .
بنا برا ین در نظام تولید کالایی در شرایط نظام
سرمایه داری که تقسیم کار به عالی ترین درجه ی خود می رسد، شاهد این تفکیک در
جامعه هستیم .
به این معنا که انسان در مقام انسان قرار ندارد،
بلکه نویسنده ، نقاش ، کارگر ، فلان مهندس یا بهمان دکتر ، تاجر یا صاحب سرمایه و
... وجود دارد .
در واقع نقش و جایگاهی که انسان در مناسبات تولید
اشغال می کند اهمیت دارد نه خود انسان .
با محو و نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی
نظام طبقاتی ، نظام تولید کالایی ، تقسیم کار و مالکیت خصوصی شرایط برای سمت گیری
جامعه بشری به سمتی که انسان در مقام انسان شناسایی شود مهیا می گردد .
زیرا آنگاه انسان فقط برای رفع نیازهای خود کار
می کند و تابع هیچ محدودیت نیست.
دیگر نه
برده سرمایه است و نه کسر ی از زمان .
هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد
، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .
به این ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و
استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او
برا ی اثبات وجود انسانی اوست .
او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا
دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.
بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین
نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.
"
یکی برای همه ، و همه برای یکی " !
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم
به
«تمرین مارکسیسم به زبان
ساده ساده»
تحلیلی از شین میم شین
·
شاید بهتر آن باشد که این نوشته
نخست به تزهائی تجزیه شود و بعد مورد تأمل و تحلیل قرار گیرد:
نسترن مهیار
درمورد " هنرمندان " نکته ای به نظر می
رسد که باید به آن توجه شود.
·
هنر و هنرمند مفهومی دیرآشنا ست و
در ادبیات کلاسیک ما ـ مثلا در میراث سعدی ـ به وفور و به معانی مختلف بکار رفته
است.
·
یکی از معانی رایج هنر، حرفه و
صنعت و لیاقت تولیدی و خدماتی بوده بوده است.
·
به احتمال قوی همه پیشه وران (معمار
و نجار و چلنگر و دباغ و کفاش و غیره) جزو هنرمندان بوده اند.
·
رفته رفته کار عمدتا جسمانی (یدی)
از کار عمدتا فکری فاصله گرفته و اکنون هنرمند به همان معنی بکار می رود که نسترن
مهیار مطرح کرده اند، ولی پیوند ماهوی همچنان و هنوز به جای خود باقی است.
·
هنرمندان اکنون یکی از لایه های
قشر اجتماعی موسوم به روشنفکر محسوب می شوند که بسان هر قشر اجتماعی تعلقات طبقاتی
متفاوت و چه بسا حتی متضاد دارند:
·
هم فئودالیسم هنرمندان خاص خود را
دارد، هم بورژوازی و هم طبقه کارگر.
·
چرا و به چه دلیل؟
1
·
به این دلیل که هنر فرم محض نیست،
بی محتوا و توخالی نیست.
·
هنر مثل هر عنصر روبنائی محتوای طبقاتی
دارد.
·
زیربنا (ساختار، مناسبات تولیدی)
مهر خاص خود را بر پیشانی هر عنصر روحی، فکری، معنوی می کوبد:
·
روح در همه فرم هایش همیشه سایه سنگین
ماده را بالای سر خود دارد، روبنا سایه سنگین زیربنا را.
·
بی دلیل نیست که لنین مناسبات
تولیدی (زیربنا، ساختار جامعه) را مناسبات مادی تلقی می کند.
2
·
هنر نیز محتوای طبقاتی دارد.
·
فرق هم نمی کند که هنرمند به
پایگاه طبقاتی خود و نتیجتا به محتوای طبقاتی اثر خود واقف باشد و یا نباشد.
·
اگر اثر او احیانا مورد تحلیل دیالک
تیکی قرار گیرد، محتوای طبقاتی آن اثر و پایگاه طبقاتی هنرمند مربوطه نیز عیان می
گردد.
·
دیالک تیک هنرمند و نقاد همین
است:
·
نقاد در اثر هنری ـ به مثابه آئینه
ـ طبیعت و جامعه را می بیند و هنرمند در تحلیل او خود را.
·
اثر هنری آئینه طبیعت و جامعه است
و اثر تحلیلی آئینه هنرمند.
نسترن مهیار
در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری نقاش، نویسنده
، شاعر، نوازنده، معمار و ... از راه این
مثلا " هنر " خود گذران زندگی می کنند .
·
حق با نسترن مهیار است.
·
درست به همان سان که پیشه وران نان
از کار عمدتا جسمانی خود می خورند، هنرمندان نیز نان از کار عمدتا روحانی (فکری)
خود می خورند.
·
این اما به چه معنی است؟
1
·
این بدان معنی است که هر دو صنف
به تولید مایحتاج جامعه می پردازند:
الف
·
نجار در و پنجره و میز و مبل و
غیره تولید می کند.
·
یعنی مولد مایحتاج مادی جامعه است.
ب
·
هنرمند در و پنجره و میز و مبل را
طراحی می کند، فرم استه تیکی خاصی بدان می بخشد، مثلا رنگارنگ و تصویرمند می سازد.
·
یعنی مولد مایحتاج معنوی و روحی و
فکری است.
ت
·
از این رو، وقتی از توده های مولد و زحمتکش سخن می رود،
هم نجار در مد نظر قرار می گیرد، هم دهقان، هم عمله و بنا و هم عکاس و نقاش و مطرب
و رقاص.
نسترن مهیار
چه بسا که این "هنر " آنان بر مبنای
سفارش باشد.
یعنی یک بنگاه تجاری که کارش خرید فروش آثار
"هنر"ی است به این "هنرمندان " سفارش کار می دهد و آنها نیز
بر طبق سفارش دست به " تولید " آثار " هنر " ی می زنند .
·
آنچه نسترن مهیار در این حکم مطرح
می سازند، تأییدی بر آن است که بطور کلی ذکرش گذشت:
·
جامعه به اثر هنری نیاز دارد به
همان سان که به دیگ و قابلمه و مبل و میز.
·
همانطور که واسطه و دلالی در این
میان برای خرید و فروش دیگ و قابلمه و مبل و میز هست، به همان سان نیز بنگاه خرید
و فروش (تجارت) تابلوی نقاشی و یا دیوان شعر هست.
نسترن مهیار
بنا بر این آنان نیز نیروی کار خود را به سرمایه
دار می فروشند .
·
این فرمولبندی نسترن مهیار قابل
بحث است.
1
·
هنرمند نه نیروی کار خود را، بلکه
محصول کار خود را می فروشد و فرق نمی کند که خریدار آن به کدام طبقه اجتماعی تعلق
داشته باشد، درست بسان نجار که مبل و میز خود را می فروشد و نه نیروی کار خود را.
2
·
نظر نسترن مهیار اما اگرچه
نادقیق، ولی مطلقا نادرست نیست.
·
انگلس
در توضیح و تفهیم کشف بزرگ مارکس موسوم به تز «درک ماتریالیستی تاریخ»، مفهومی به
نام «در تحلیل نهائی» را بکار می برد تا مسئله ساده نشود.
·
از این رو می توان گفت که در جامعه
سرمایه داری هنرمند به مثابه مولد مایحتاج روحی ـ معنوی ـ فکری جامعه ـ در تحلیل
نهائی ـ نیروی کار خود را به سرمایه دار می فروشد و مورد بهره کشی کاپیتالیستی قرار
می گیرد.
3
·
اما باید در این جور موارد، خیلی
مواظب بود تا احیانا مرزبندی های طبقاتی تخریب نشوند.
·
همانطور که نجار و بنا و کفاش و
دباغ پیشه ورند، یعنی جزو طبقه متوسط و یا لایه های پایینی طبقه بورژوازی محسوب می
شوند، هنرمندان و روشنفکران نیز به همین سان.
4
·
مسئله اما فرق خواهد کرد، اگر
نجار استقلال حرفه ای ـ صنفی خود را از دست بدهد و به عنوان کارگر در کارخانه بزرگ
مبل سازی وارد کار شود.
·
در آن صورت نیروی کار خود را،
نیروی جسمانی و روحانی ـ فکری خود را به سرمایه دار خواهد فروخت و بلحاظ طبقاتی جزو
پرولتاریا (طبقه فاقد مالکیت خصوصی بر وسایل تولید) محسوب خواهد شد.
·
هنرمند نیز به همین سان.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر