۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (121)


سعدی
(گلستان با ب هشتم، ص 192 ـ 193)    
درشتی نگیرد خردمند، پیش
نه سستی که ناقص کند، قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلت دهد
·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        خردمند نه به دیگران ستم و سختگیری روا می دارد و نه با سستی نشان دادن از خود، موجب کاهش ارج و ارزش خویش می گردد.
·        نه خود را برتر از دیگران می شمرد و نه تن به خفت و خواری می دهد.

·        ظاهرا فضلای قرون وسطی خیال می کردند که با صدور فرامین اخلاقی و رفتاری در فرم پند و اندرز و ضرب المثل می توان جامعه را سر و سامان داد.

·        این اوتوپی کماکان معتبر اما به چه معنی است و از چه اعتباری برخوردار است؟

1

·        برای پاسخ به این پرسش اولا باید به تعیین مقوله عام تر از اخلاق و شیوه رفتار پرداخت.
·        بدون کلنجار مفهومی نمی توان به صحت و سقم احکام پی برد.
·        مقوله و یا مفهوم عام تر از اخلاق و شیوه رفتار، شعور اجتماعی است.
·        شعور اجتماعی شیوه تفکر، رفتار و گفتار، تصورات، باورها، سنن، آداب و عادات و رسوم و غیره  اعضای جامعه را در برمی گیرد.
·         
·        مراجعه کنید به دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        شعور اجتماعی عام ترین مفهوم در عرصه ماتریالیسم تاریخی است.
·        بنابرین اخلاق و هنجارهای اخلاقی و غیره زیرمفاهیم این مقوله اند.

2

·        برای درک عمیقتر مسئله باید پرسید مقوله عامتر از شعور اجتماعی چیست؟
·        در عرصه جامعه مقوله ای عامتر از مقوله شعور اجتماعی وجود ندارد.
·        اگر کسی به دنبال مقوله ای عامتر از مقولات ماتریالیسم تاریخی (فلسفه جامعه) باشد، باید عرصه جامعه بشری را ترک کند و وارد عرصه طبیعت گردد، یعنی وارد عرصه مختص ماتریالیسم دیالک تیکی (فلسفه کل هستی متشکل از طبیعت و جامعه و تفکر) گردد.

3

·        مقوله عامتر از مقوله شعور اجتماعی، شعور و یا روح است.
·        شعور و یا روح به معنی فلسفی آن، به مثابه مقوله ای فلسفی، عامترین مفهوم و یا مقوله هستی است.
·        جفت دیالک تیکی شعور و یا روح را می شناسیم.
·        چون دیالک تیک ماده و روح را و یا دیالک تیک وجود و شعور را می شناسیم.
·        عامتر از مقولات ماده و روح و یا وجود و شعور مقوله و مفهومی یافت نمی شود.
·        کل هستی در همه فرم های طبیعی، اجتماعی و فکری آن در همین دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور گنجانده شده اند.

4

·        ابلهی پای تخته سیاه مدرسه ای تکه گچی را نشان طلاب می داد و می گفت که ماده یعنی همین.
·        و بعد اضافه می کرد که ماتریالیست ها به جای خدا همین تکه گچ را خالق هستی می دانند.
·        عوامفریبی می تواند در ممالک دیگر به زحمت بیشتری نیازمند باشد.

5

·        اگر زیر دیالک تیک دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) را در جامعه بجوییم، قبل از هر دیالک تیکی به دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی می رسیم.
·        خوب.
·        اکنون به پند سعدی نظری می افکنیم:
·        اندازه نگهدار که اندازه نکو ست.

·        ایراد جهان بینی سعدی کجا ست؟
6

·        ایراد جهان بینی (فلسفه) سعدی این است که او روح را بر ماده، شعور را بر وجود و نتیجتا شعور اجتماعی را بر وجود اجتماعی مقدم و تعیین کننده می داند.

·        سعدی دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی را وارونه می کند.

·        در حالیکه در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن وجود اجتماعی است.

·        سعدی می خواهد که وجود اجتماعی مثلا ساختار جامعه، مثلا مناسبات تولیدی فئودالی دست نخورده بماند و ضمنا با صدور پند و اندرز در فرم های مختلف به اصلاح جامعه نایل آید.

·        حتما حریفی خواهد پرسید:

·        خوب، جهان بینی سعدی چه ایرادی دارد؟

·        تو کی هستی که به «سرمایه های ادبی و علمی کشوری» چپ نگاه می کنی؟

7
·        ایراد جهان بینی سعدی در وارونگی آن است.

·        همین وارونگی بظاهر معصوم و بی زیان و ضرر سعدی و امثال او سبب می شود که رهنمودهای غلط صادر شود و توده های مولد و زحمتکش به منجلاب فاجعه و گمراهی و شکست سوق داده شوند.


·        وقتی فاشیسم در اروپا 60 تا 70 میلیون نفر را یا زنده زنده می سوزاند و یا محل زندگی و کارشان را بر سرشان آوار می کند، وقتی میلیتاریسم در آسیا دهها میلیون نفر را پس از حک حرمت، بطرزی کلکتیف تیرباران می کند، وقتی در اندونزی یک میلیون کمونیست به توطئه ای به تبر و قمه و قداره بسته می شوند و در گورستان های بی نام و نشان بطور دسته جمعی مدفون می گردند، وقتی در کشور یأجوج و مأجوج سه هزار نفر از بهترین اعضای جامعه در مدتی کوتاه به بهانه های واهی سلاخی می شود، قاتلین  همه ازد م، سلاخ مادر زاد که نبوده اند و نیستند.

·        فرق آنها با دیگران این است که به علل مختلف بلحاظ جهان بینی مانی پولیزه شده اند، تحت تأثیر  جهان بینی وارونه بینی قرار دارند.

8
 
·        گئورگ لوکاچ در اثر معروف خود تحت عنوان «تخریب خرد» امثال نیچه را به محاکمه می کشد که زمینه ایدئولوژیکی و معرفتی  و نظری لازم را برای فاشیسم فراهم آورده اند.

·        کوره های آدمسوزی فاشیسم قبل از اینکه با سنگ و سیمان و آهک و آهن و غیره در عالم واقع بنا شوند، در کله مردم با ایدئولوژی فاشیسم تشکیل شده اند.


·        اگر جهان بینی نیچه ها بطور همه جانبه نقد شده بود، توده های اروپا به اوتوپی فاشیسم و جامه عمل پوشاندن بدان تن در نمی دادند.

·        اگر جهان بینی سعدی و حافظ و غیره نقد می شدند، فوندامنتالیسم به این سادگی ها به بسیج فرزندان توده ها و آلت دست قرار دادن آنها برای عملی کردن اوتوپی خونین خود نایل نمی آمد.

·        نسخه سلاخی جوانان و پیران مردم را سعدی ها پیشاپیش صادر کرده اند:
·        در روند تحلیل تئوری اجتماعی سعدی و حافظ و غیره مو بر تن آدم سیخ می شود.

·        سعدی در گلستان نه تنها اعدام راهزن را که دیروز دهقان زحمتکشی بوده و پس از به تنگ آمدن یاغی شده، تجویز می کند، بلکه اعدام زن و بچه او را نیز تئوریزه می کند:
·        دلیل سعدی خیلی توده فهم است و با دلایل فوندامنتالیسم  و فاشیسم و امپریالیسم منطبق:

 عاقبت گرگ زاده، گرگ شود
  گرچه با آدمی بزرگ شود.

9
·        حالا چه باید کرد؟

·        باید گذاشت که زهر در ذره ذره روح (شعور) جامعه عمل کند و خاوران ها پشت سر هم تشکیل گردند و یا باید به انتقاد دیالک تیکی از میراث معنوی پیشینیان همت گماشته شود تا روح جامعه تطهیر و تفکر علمی رایج گردد؟

10

·        با صدور پند و اندرز می توان تأثیر تربیتی معینی را سبب شد، ولی نمی توان فساد و تباهی رایج را ریشه کن کرد.
·        برای تحول هر چیز باید دست به ریشه برد.
·        باید مناسبات تولیدی هر جامعه را، یعنی زیربنای هر جامعه را دگرگون کرد تا بتوان روبنای ایدئولوژیکی آن را، شیوه تفکر و  رفتار و گفتار و اخلاق و آداب و رسوم و سنن و غیره اعضای جامعه را تحول بنیادی و ماندگار بخشید.

11
درشتی نگیرد خردمند، پیش
نه سستی که ناقص کند، قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلت دهد
               
·        سعدی در این دو بیت، برای تعیین شیوه رفتار خردمند، دیالک تیک افراط و تفریط را به شکل دیالک تیک تکبر و مذلت بسط و تعمیم می دهد.
·        او از خردمند رفتار متعادل و معقول می طلبد.
·        ایده بدی نیست، ولی با پند نمی توان در جهنم جامعه به تنظیم رفتار و خصوصیات اخلاقی و رفتاری آدمیان نایل آمد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر