۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (117)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص   128 )    
چه خوش گفت، شاگرد منسوج باف
چو عنقا بر آورد و پیل و زراف: 
«مرا صورتی بر نیاید ز دست 
که نقشش معلم ز بالا نبست»      
·        معنی تحت اللفظی این دو بیت:
·        شاگرد پارچه باف که عنقا و فیل و زرافه نقاشی می کرد، چه خوش گفت:
·        «من نقش چیزی را که خدا از اوج آسمان ها برنبسته، نمی توانم، بر پارچه نقاشی کنم.»

·        خوب، منظور سعدی از این حکم چیست؟

1

چه خوش گفت، شاگرد منسوج باف

·        سعدی برای استدلال و اثبات نظر خویش، نقل قول می کند، آنهم نه از فقیهی و نه از حکیمی، بلکه از مولدی، از منسوج بافی.

·        چرا و به چه دلیل سعدی اندیشه مورد نظر خود را نه با اتکاء به آیه و حدیث و نقل قول از فقها و حکما و غیره، بلکه با توسل به منسوج بافی استدلال و اثبات می کند؟

2
·        شاید به این دلیل که سعدی دست به ریشه می برد و مولد تصاویر را به ابراز نظر برمی انگیزد تا جای تردید و سوبژکتیویسم باقی نماند.
·        اگر فقیهی می گفت که نقاش قادر به تصور و تصویر چیزی که خدا خلق نکرده، نیست، جای شک و تردید باقی می ماند و کسی می توانست بپرسد که او از کجا می داند.

·        این شیوه تفکر سعدی به کدام عرصه تعلق دارد؟

·        به طبیعت و یا تئوری شناخت و یا به هر دو؟

3
·        هدف اصلی سعدی پاسخ به این پرسش است که آیا نقاش عنقا و فیل و زرافه را از کله می کشد و یا از عالم واقع؟
·        آیا تصاویر او اختراع ذهن خودمختار و مستقل او ست و یا انعکاس هنرمندانه موجودات واقعی است؟

·        بدین طریق معلوم می شود که مسئله به عرصه تئوری شناخت مربوط می شود.
·        چون منظور سعدی این است که تصورات انسانی انعکاس چیزها، پدیده ها و سیستم های عینی و واقعی است که بدون استثناء مخلوق خدا هستند.

·        این اما به چه معنی است؟

4
·        تصورات، تخیلات، افکار و غیره انسانی در کدام مقوله فلسفی تقطیر می یابند و یا تجرید (انتزاع) می شوند؟
·        تصورات، تخیلات، افکار و غیره  در مقوله روح و یا شعور تجرید می شوند:
·        روح و یا شعور در برگیرنده کلیه عناصر غیر مادی و یا فکری است.
·        بنابرین ما با دیالک تیک مادی و روحی  و یا اوبژکتیف ـ سوبژکتیف سر و کار داریم.
·        بنظر سعدی اولا روح (تصورات نقاش، تصاویر عنقا و فیل و زرافه) انعکاس ماده (عنقا و فیل و زرافه واقعی و عینی) است.

·        این موضعگیری سعدی نسبت به کدام مسئله مهم فلسفی است؟

5
·        ماده و روح عالی ترین مقولات فلسفی اند و رابطه آندو را مسئله اساسی فلسفه می نامند.
·        سعدی به مسئله اساسی فلسفه در عرصه تئوری شناخت پاسخ ماتریالیستی می دهد.

·        بنظر او تصورات نقاش ناشی از چیزهای واقعی و عینی است!

·        یعنی روح انعکاس ماده است!

·        یعنی شعور انعکاس وجود است!


6
·        این موضع فکری سعدی به معنی تقدم ماده بر روح (تقدم وجود بر شعور) است و سعدی را می توان به عنوان ماتریالیست تلقی کرد.
·        خدا در هر صورت در مقوله روح جا می گیرد و نه در مقوله ماده.
·        چون ماده نمی تواند لامکان و لازمان و همیشه همان باشد.
·        از این رو ست که سعدی بلافاصله معلق می زند و اعلام می دارد:


7 
«مرا صورتی بر نیاید ز دست  
که نقشش معلم ز بالا نبست»      

·        این به معنی تقدم خدا (روح، شعور) بر ماده (وجود) است.
·        سعدی در عرصه طبیعت به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ایدئالیستی می دهد و موضع عوض می کند:
·        بنابرین می توان گفت که سعدی بر اساس این دو بیت، در عرصه تئوری شناخت موضع ماتریالیستی دارد و در عرصه طبیعت موضع ایدئالیستی.

   این بحث اما باید ادامه داده شود تا مسئله بطرز همه جانبه ای باز شود
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر