پذیرفتن دین بدترن نوع بردگی است.
امین
• دین بنا بر ضرورت های عینی پدید آمده و پیامبران به همان اندازه مؤثر، مترقی، انقلابی و طرفدار حقیقت تاریخی بوده اند که مارکس و انگلس و لنین و گوارا و هوشی مین و غیره بوده اند.
• بنی بشر هرگز نمی تواند بدون شعور، وجود داشته باشد:
• کسی را از دیالک تیک عینی وجود و شعور گریزی نیست!
• وجود اجتماعی تعیین کننده شعور اجتماعی متناسب با خویش است.
• به قول فویرباخ ـ حکیم ماتریالیست آلمانی ـ شعور اجتماعی کاخ نشینان با کوخ نشینان متفاوت است:
• چون وجود اجتماعی کاخ نشینان با وجود اجتماعی کوخ نشینان متفاوت است!
• دین، شعور اجتماعی جامعه برده داری بوده و مترقی ترین فرم شعور اجتماعی در آن سطح توسعه نیروهای مولده بوده است.
• بدون تعالیم دینی چه بسا تداوم تمدن بشری امکان ناپذیر می گشت:
• برای مشروعیت بخشیدن به خشن ترین و خونین ترین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی موسوم به برده داری، برای توجیه ضرورت تقسیم جامعه به اکثریت برده و اقلیت برده دار، فقط دین می توانست مؤثر واقع شود و مؤثر واقع شد.
• ببرکت تعالیم دینی بود که بقا و دوام و توسعه جامعه بشری امکان پذیر گشت.
• شکی نیست که دین پس از اجرای رسالت تاریخی خویش کهنه شده و به سدی در راه توسعه جامعه بشری بدل گشته است و می بایستی هم چنین شود.
• چرا؟
• برای اینکه وجود اجتماعی عوض شده و شعور اجتماعی درخور خود را لازم دارد که نافی دین است.• برای اینکه آب خرد با آب دین هرگز نمی تواند در یک جوی جاری شود!
برای اینکه رابطه خرد با خرافه رابطه آتش و آب است!
• امروزه، دین باید از سکوی توسعه اجتماعی معاصر، مورد انتقاد دیالک تیکی قرار گیرد.
• یعنی جنبه های مترقی و هومانیستی آن حفظ و جنبه های ارتجاعی و خرافی آن حذف و نفی شوند.
• نفی دین بدون ارائه بدیلی برای آن، کسب و کار آنارشیست هاست.
• شعور کاذب و کهنه و نامعاصر باید بوسیله شعور علمی و مترقی جایگزین شود!
• و این کار تنها از طریق تحول ساختار جامعه، یعنی از طریق انقلاب سوسیالیستی و روشنگری انقلابی خستگی ناپذیر و عرقریز و مستمر امکان پذیر است.
و گرنه از مواضع طبقاتی چه بسا ارتجاعی تر و انسانیت ستیزتر هم می توان دین ستیزی پیشه کرد و به عوامفریبی پرداخت.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر