سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (3)
سرچشمه:
صفحه فیس
بوک گروه موسوم به
«تمرین
تفکر مفهومی»
مهر
این فرم از مناسبات تولیدی که زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در
طبقه حاکم چه تأثیری میگذارد؟
·
این حکم مهر نه تنها فی
نفسه درست است، بلکه از خوداندیشی و تیزبینی ستایش انگیز ایشان حکایت می کند.
·
چرا و به چه دلیل؟
1
·
مهر در این حکم (جمله) خویش،
از اساسی ترین دیالک تیک جامعه بشری (هر جامعه بشری) شروع به حرکت می کنند:
·
از دیالک تیک نیروهای مولده
و مناسبات تولیدی.
·
هر جامعه بشری بر این
شالوده مادی استوار شده است.
·
همین طرز نگرش مهر از فهم
کشف بزرگ مارکس حکایت دارد که به تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است.
·
بدون درک و هضم این تز
مارکس توضیح علمی و رئالیستی روندهای اجتماعی در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی
محال است و در بهترین حالت به توضیح مخدوش
و معیوب و بدردنخوری تنزل می یابد.
2
این فرم از مناسبات تولیدی که
زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در طبقه حاکم چه تأثیری میگذارد؟
·
همین تز مارکس بر دیالک تیک
وجود اجتماعی و شعور اجتماعی بنا شده است و مهر با هشیاری خاصی از همین دیالک تیک
پرده برمی دارند:
·
ایشان از تأثیر مناسبات
تولیدی به مثابه ساختار و زیربنای جامعه بشری بر اعضای جامعه مربوطه سخن می گویند،
اعضائی که در چارچوب های طبقاتی مختلف و متضاد قرار گرفته اند.
3
·
زیبائی معنوی این حکم مهر
این است که ایشان، طبقه حاکمه را از تأثیرات تحولات زیربنائی مستثنی نمی دارند.
·
در قاموس ایشان، تافته جدا
بافته ای در هستی اجتماعی وجود ندارد و کسی نمی تواند از تحولات زیربنائی مصون
بماند.
4
این فرم از مناسبات تولیدی که
زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در طبقه حاکم چه تأثیری می گذارد؟
·
مهر در این حکم، از تحولات
درونطبقه ای در طبقه حاکمه سخن می گویند.
·
شاید کمتر کسی به فعل و
انفعالات درونی در طبقه حاکمه پرداخته باشد.
·
ولی پرداختن بدان برای درک
روندهای اجتماعی از اهمیت چشمگیری برخوردار است.
·
این پدیده باید در ادبیات و
تاریخ مورد بررسی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی قرار گیرد.
5
·
وقتی تضاد میان نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی شدت می یابد و برونی می شود و در ناآرامی های اجتماعی بزرگ
و کوچک نمودار می گردد، بحران حتی خود طبقه حاکمه را در برمی گیرد و چند شقه اش می
کند.
·
بدین طریق بوده که اشرافیت فئودالی
شیوه های زیست متفاوت و چه بسا حتی متضادی پیش می گیرند و شیوه های تفکر متفاوت و
متضادی را نمایندگی می کنند:
الف
·
گروهی ریاضت پیشگی پیشه می
کنند.
·
به دامن عرفان پناه می
برند.
·
اقلیتی از این گروه حتی از سفره
رنگین و عیش و نوش ننگین فئودالی صرفنطر
می کنند، راه کوه پیش می گیرند و در غاری به عبادت مشغول می شوند.
·
چه بسا حتی نام و آوازه
درمی کنند و معروفتر از پاپ اعظم می شوند تا توده های مولد و زحمتکش به امید واهی
رهائی غار حقیرشان را به زیارتگاهی مبدل سازند.
·
مراجعه کنید به فیلم
اسپانیائی موسوم «پدر سرجو»
ب
·
دلیل نام آوری پدر سرجو از
قرار زیر بوده است:
·
روزی برادران و خویشاوندان
پدر سرجو برای مزاح یکی از معشوقه های خود را شبانه در زیر باران به دخمه او در
کوه می فرستند.
·
راهب پارسا نمی تواند دختر
جوان را زیر رعد و برق و باران طعمه ددادن درنده سازد و بالاجبار پناهش می دهد.
·
جنگ درونی راهب با همین کردوکار
خیرخواهانه آغاز می شود.
·
نفس اماره وسوسه اش می کند
و دختر هم در این زمینه از همکاری با نفس اغواگر کوتاهی نمی ورزد.
·
راهب برای نجات از دست ابلیس
درونی خویش تبر به دست می گیرد و انگشت سبابه خویش را به ضرب تبری قطع می کند.
·
دختر از وحشت می گریزد و
آوازه پارسائی راهب فئودال زاده در کوه و صحرا و شهر و روستا می پیچد.
·
از این به بعد روستائیان به
خاطر راهب پارسا از نان بخور و نمیر خویش می گذرند و یاغیان ضد فئودالی برادران
اسیرش را به عنوان قدردانی از معجزات راهب جلوی عبادتگاهش آزاد می سازند.
6
·
گروهی دیگر از طبقه حاکمه فئودالی
ـ اشرافی عیاشی و خوشباشی و دم غنیمت دانی پیش می گیرند.
·
به اشاعه آته ئیسم و
نیهلیسم (پوچگرائی) و اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) و اگنوستیسیم (ندانمگرائی) و غیره می
پردازند.
·
حافظ و خیام خودمان به
احتمال قوی به این دسته از اشراف بنده دار و فئودال تعلق داشته اند.
7
·
اکثریت طبقه حاکمه فئودالی اما
بر امتیازات مادی و معنوی خویش می چسبند و تا آخرین نفس از دارائی و امتیازت اجتماعی
و اقتصادی و سیاسی و غیره خود دفاع می کنند.
8
·
اقلیتی از اشراف فئودال اما
به سپاه فردا می پیوندند.
·
یعنی به هماندیشی، همراهی، همدستی
و همرزمی با بورژوازی انقلابی و آغازین می پردازند و همراه با بورژوازی و توده های
دهقانی و پیشه وران، روشنفکران و غیره جامعه نوین بورژوائی را بر ویرانه های جامعه
بحران زده فئودالی بنا می کنند.
·
مریم فیروز به این اقلیت
طبقه حاکمه در پله دیگری از توسعه اجتماعی یعنی در پله گذار از جامعه طبقاتی به جامعه
سوسیالیستی تعلق داشته اند و از دار و ندار مادی و معنوی خود در راه رهائی نهائی بشریت
پهلوانانه گذشته اند.
·
یاد خروشان شان به یاد باد!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر