سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»
شین میم شین
حافظ
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می بینم
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»
شین میم شین
حافظ
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می بینم
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
دنیا و عقبی هر دو فدای شاهد و ساقی
·
برای اینکه بنظر من سلطنت جهان طفیلی عشق است.
·
برای درک منظور حافظ باید شناخت افزارهای دیالک تیکی پنهان
در این بیت را کشف کنیم و مورد تأمل قرار دهیم:
حافظ
جـهان فانی و باقی
جـهان فانی و باقی
·
حافظ دیالک تیک دنیا و عقبی را به شکل دیالک تیک جهان
فانی و جهان باقی بسط و تعمیم می دهد و عملا وارونه می سازد.
·
بدشواری می توان در این بیت حافظ به کشف شگرد ایدئولوژیکی
او نایل آمد.
·
اما این شگرد و ترفند ایدئولوژیکی از چه قرار است؟
1
·
یکی از ترفندهای ایدئولوژیکی طبقات ارتجاعی و واپسین
تکرار مکرر دروغ معینی در فرم های گوناگون است.
·
آن سان که دروغ یاد شده با گذشت زمان در اذهان توده ها رسوب
می کند و جامه فریبای حقیقت به خود می پوشد.
·
در تئولوژی اسلامی و نه فقط در آن، دنیا، یعنی جهان مادی
و واقعی ـ در نهایت بی خیالی و بدون کمترین دلیل تجربی و منطقی ـ فانی تلقی می شود
و بلافاصله جهان خیالی و خرافی، یعنی عقبی ـ به مثابه ضد دیالک تیکی آن ـ باقی و
ابدی جا زده می شود.
·
اما چرا بنی بشری به این ترفند ایدئولوژیکی ـ تئولوژیکی
پی نمی برد؟
2
جـهان فانی و باقی
جـهان فانی و باقی
·
این نابیائی دلیل تجربی دارد.
·
شناخت تجربی اما بدون مددگیری از شناخت نظری قادر به
تشخیص ماهیت چیزها نیست.
·
همه به تجربه می بینند که هر موجود زنده ای از نبات و
جانور تا انسان سیکل ناگزیر پیدایش ـ رشد ـ زوال را از سر می گذراند:
·
این روند و روال از سوی عوامفریبان و نه فقط از سوی آنان،
به عنوان فانی بودن جهان عینی ـ واقعی جا
زده می شود.
·
اینجا حد و مرز شناخت تجربی آشکار می گردد.
·
شناخت نظری (تئوریکی) اما ثابت می کند که مرگ نبات و
جانور و انسان نه به معنی نیستی، بلکه به معنی تغییر فرم و ساختار آنها ست.
·
نبات و جانور و انسان که با زوال از بین نمی رود، بلکه
به عناصر متشکله اش تجزیه می شود تا از نو و بطرز دیگری ترکیب شود و به پیدایش و
تکوین چیزهای دیگر منجر گردد.
حافظ
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
·
حافظ هر دو عالم
را فدای شاهد و ساقی می کند.
·
این «فداکاری» حافظانه اما به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که خواجه شیراز قید دنیا و عقبی را
زده و فقط در پی شاهد و ساقی است.
·
یعنی غیر از عیاشی و خوشباشی و میخواری سودائی بر سر
ندارد.
·
اکنون اما این سؤال پیش می آید که چگونه می توان دنیا و آخرت
را فدای عیاشی و خوشباشی و عربده جوئی کرد و شرم نکرد؟
·
این چه حافظ قرآنی است که سودائی جز شاهد و ساقی، یعنی
هوس بازی و میخواری بر سر ندارد؟
·
هوس بازی و میخورای که هنر نیست.
1
·
جواب این سؤال را سعدی پیشاپیش داده است:
سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
·
سعدی هم همین شیوه زیست حافظ را پیشاپیش تئوریزه کرده
است:
·
دنیا در مقابل عشق به دوست ارزش آن را ندارد که بخاطرش مبارزه
شود.
·
پس نتیجه نهائی این می شود که منظور حافظ از شاهد و ساقی
خدای آسمانی است و یا حداقل ائمه اطهار است، آل عبا و چهارده معصوم است.
·
اگر هم کسی دلیل بخواهد، خواهند گفت که حافظ قران را به
چندین روایت از حافظه می خوانده و در تقوی و پارسائی نظیری نداشته است.
2
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
·
بدین طریق تفسیر بیت حافظ بطرزی مطلقا سرسری و دلبخواهی
صورت می گیرد:
·
حافظ دنیا و عقبی را فدای دوست (خدا و نور چشمان خدا) می
سازد.
·
بنابرین، ادعا می شود که این تفسیر دیگری از تئولوژی در
جامه شعر است.
·
برای درک شعر باید سوار توسن رهوار تخیل شد، شاعری اخیرا
به حریفی گفت و کلی منت بر سر حریف گذاشت.
·
اکنون فقط باید از خواجه شیراز دلیل خواست.
·
چون هیچ خردمندی کاری بی دلیل و بی منطق انجام نمی دهد.
حافظ
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می بینم
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می بینم
·
حافظ هم بلافاصله دلیل کردوکار خود را ارائه می دهد:
·
برای اینکه سلطنت جهان ریزه خوار و طفیلی عشق است.
·
یعنی عشق به شاهد و ساقی در قاموس حافظ برتر از سلطنت جهان است.
·
سعدی در نصایح عوامفریبانه اش به شاهزاده ها و خوانین و سلاطین
بزرگ و کوچک در این زمینه سنگ تمام می گذارد.
·
خوب منظور حافظ از تحقیر دنیا و عقبی به بهانه عشق کذائی
به شاهد و ساقی کذائی چیست؟
1
·
منظور حافظ همان منظور سعدی است:
سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
·
قید دنیا و آخرت را از بیخ و بن زدن!
·
به بهانه عشق انتزاعی و خیالی، از کار و پیکار و همبستگی
صرفنظر کردن.
·
این همان تئوری ارتجاعی تحمل و تسلیم و رضای دیرآشنا ست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر