۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (107)

سعدی 
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی: 
« گر این مدعی دوست بشناختی 
به پیکار دشمن نپرداختی»    
شین میم شین 

حافظ 
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی 
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می ‌بینم

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        دنیا و عقبی هر دو فدای شاهد و ساقی
·        برای اینکه بنظر من سلطنت جهان طفیلی عشق است.

·        برای درک منظور حافظ باید شناخت افزارهای دیالک تیکی پنهان در این بیت را کشف کنیم و مورد تأمل قرار دهیم:

حافظ 
جـهان فانی و باقی  

·        حافظ دیالک تیک دنیا و عقبی را به شکل دیالک تیک جهان فانی و جهان باقی بسط و تعمیم می دهد و عملا وارونه می سازد.
·        بدشواری می توان در این بیت حافظ به کشف شگرد ایدئولوژیکی او نایل آمد.

·        اما این شگرد و ترفند ایدئولوژیکی از چه قرار است؟

1

·        یکی از ترفندهای ایدئولوژیکی طبقات ارتجاعی و واپسین تکرار مکرر دروغ معینی در فرم های گوناگون است.
·        آن سان که دروغ یاد شده با گذشت زمان در اذهان توده ها رسوب می کند و جامه فریبای حقیقت به خود می پوشد.

·        در تئولوژی اسلامی و نه فقط در آن، دنیا، یعنی جهان مادی و واقعی ـ در نهایت بی خیالی و بدون کمترین دلیل تجربی و منطقی ـ فانی تلقی می شود و بلافاصله جهان خیالی و خرافی، یعنی عقبی ـ به مثابه ضد دیالک تیکی آن ـ باقی و ابدی جا زده می شود.

·        اما چرا بنی بشری به این ترفند ایدئولوژیکی ـ تئولوژیکی پی نمی برد؟


2 
جـهان فانی و باقی
  
·        این نابیائی دلیل تجربی دارد.
·        شناخت تجربی اما بدون مددگیری از شناخت نظری قادر به تشخیص ماهیت چیزها نیست.
·        همه به تجربه می بینند که هر موجود زنده ای از نبات و جانور تا انسان سیکل ناگزیر پیدایش ـ رشد ـ زوال را از سر می گذراند:
·        این روند و روال از سوی عوامفریبان و نه فقط از سوی آنان، به عنوان فانی بودن جهان عینی  ـ واقعی جا زده می شود.
·        اینجا حد و مرز شناخت تجربی آشکار می گردد.

·        شناخت نظری (تئوریکی) اما ثابت می کند که مرگ نبات و جانور و انسان نه به معنی نیستی، بلکه به معنی تغییر فرم و ساختار آنها ست.
·        نبات و جانور و انسان که با زوال از بین نمی رود، بلکه به عناصر متشکله اش تجزیه می شود تا از نو و بطرز دیگری ترکیب شود و به پیدایش و تکوین چیزهای دیگر منجر گردد.

حافظ 
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

·        حافظ  هر دو عالم را فدای شاهد و ساقی می کند.

·        این «فداکاری» حافظانه اما به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که خواجه شیراز قید دنیا و عقبی را زده و فقط در پی شاهد و ساقی است.
·        یعنی غیر از عیاشی و خوشباشی و میخواری سودائی بر سر ندارد.

·        اکنون اما این سؤال پیش می آید که چگونه می توان دنیا و آخرت را فدای عیاشی و خوشباشی و عربده جوئی کرد و شرم نکرد؟

·        این چه حافظ قرآنی است که سودائی جز شاهد و ساقی، یعنی هوس بازی و میخواری بر سر ندارد؟

·        هوس بازی و میخورای که هنر نیست.
1

·        جواب این سؤال را سعدی پیشاپیش داده است:

سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی 
به پیکار دشمن نپرداختی

·        سعدی هم همین شیوه زیست حافظ را پیشاپیش تئوریزه کرده است:
·        دنیا در مقابل عشق به دوست ارزش آن را ندارد که بخاطرش مبارزه شود.  
·        پس نتیجه نهائی این می شود که منظور حافظ از شاهد و ساقی خدای آسمانی است و یا حداقل ائمه اطهار است، آل عبا و چهارده معصوم است.
·        اگر هم کسی دلیل بخواهد، خواهند گفت که حافظ قران را به چندین روایت از حافظه می خوانده و در تقوی و پارسائی نظیری نداشته است.


2 
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

·        بدین طریق تفسیر بیت حافظ بطرزی مطلقا سرسری و دلبخواهی صورت می گیرد:
·        حافظ دنیا و عقبی را فدای دوست (خدا و نور چشمان خدا) می سازد.
·        بنابرین، ادعا می شود که این تفسیر دیگری از تئولوژی در جامه شعر است.
·        برای درک شعر باید سوار توسن رهوار تخیل شد، شاعری اخیرا به حریفی گفت و کلی منت بر سر حریف گذاشت.

·        اکنون فقط باید از خواجه شیراز دلیل خواست.
·        چون هیچ خردمندی کاری بی دلیل و بی منطق انجام نمی دهد.


حافظ 
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی 
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می ‌بینم

·        حافظ هم بلافاصله دلیل کردوکار خود را ارائه می دهد:
·        برای اینکه سلطنت جهان ریزه خوار و طفیلی عشق است.
·        یعنی عشق به شاهد و ساقی  در قاموس حافظ برتر از سلطنت جهان است.
·        سعدی در نصایح عوامفریبانه اش به شاهزاده ها و خوانین و سلاطین بزرگ و کوچک در این زمینه سنگ تمام می گذارد.

·        خوب منظور حافظ از تحقیر دنیا و عقبی به بهانه عشق کذائی به شاهد و ساقی کذائی چیست؟

1
·        منظور حافظ همان منظور سعدی است:

سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی 
به پیکار دشمن نپرداختی

·        قید دنیا و آخرت را از بیخ و بن زدن!
·        به بهانه عشق انتزاعی و خیالی، از کار و پیکار و همبستگی صرفنظر کردن.
·        این همان تئوری ارتجاعی تحمل و تسلیم و رضای دیرآشنا ست.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر