سرچشمه
:صفحه فیس بوک
هواداران
مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
کله مربعی ها
·
مانا در این کاریکاتور ـ خواه
بداند و خواه نداند، خواه بخواهد و خواه نخواهد ـ چه برای گفتن دارد؟
·
حتما حریفی خواهد گفت:
·
«این
دیگر چه طرز حرف زدن است!
·
مگر می شود، مولد اثری از
محتوای آن بی خبر باشد؟
·
وقتی عمله ای کلبه ای می
سازد، به مصالح ساختمانی و فونکسیون کلبه وقوف کامل دارد و بخوبی می داند که آن
خود و خانواده اش را از گزند گرما و سرما و ددان درنده مصون خواهد داشت.
·
مانا که از عمله عقب مانده
تر نیست.
·
چرا باید مانا نداند که
اثرش چه محتوائی دارد؟»
·
حریف تا حدودی حق دارد، ولی
فقط تا حدودی.
الف
·
اولا محصول کار انسان ها نه
در بستر آگاهی مطلق، بلکه در دیالک تیک خودپوئی و آگاهی ساخته می شوند.
·
عمله ظاهرا به فونکسیون کلبه
و هنر کلبه سازی واقف است، ولی بخش عظیمی از فوت و فن کلبه سازی را در جامعه فراگرفته
است.
·
دانش و هنر عمله عمدتا دانش
و هنر به میراث مانده از نسل های پیشین است که نسل به نسل، سینه به سینه، دهن به
دهن منتقل شده و به او رسیده است.
·
عمله ایده موروثی را با خاک
و کاه و آب و سنگ و سیمان مادیت می بخشد، ولی به کنه قضیه و به روندهای شیمیائی جاری
در دل در و دیوار کلبه چه بسا وقوف ندارد.
ب
·
ثانیا عمله به فونکسیون کلبه
وقوف سطحی دارد و نه همه جانبه و ژرف.
·
هنرمند هم به همین سان.
·
او هم بسان عمله فقط به
نسبت شرایط اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف، به نسبت تعلقات طبقاتی و سرمایه معرفتی و
نظری خود از چند و چون اثر خویش و فونکسیون و تأثیر مثبت و منفی آن باخبر است.
·
از این رو، می توان گفت که هر
اثری در دیالک تیک خودپوئی و آگاهی ساخته می شود.
·
چه بسا حتی رسم کاریکاتوری
به خود هنرمند تحمیل می شود.
·
چه بسا نیروی درونی غول
آسائی آرام و قرار از هنرمند و اندیشنده سلب می کند و او را به مادیت بخشیدن به
ایده و احساسی برمی انگیزد.
·
علاوه بر این فوت و فن و
روند و روال و قوانین و قواعد رسم کاریکاتور نیز خارج از میل مطلق هنرمند است.
·
از کدام آگاهی مطلق در
تولید اثری ـ خواه مادی و خواه معنوی (هنری) ـ می توان سخن گفت؟
·
حال سؤال خود را دوباره طرح
می کنیم:
·
مانا در این کاریکاتور ـ خواه
بداند و خواه نداند، خواه بخواهد و خواه نخواهد ـ چه برای گفتن دارد؟
الف
·
در سه تصویر اول، از سرمی، مایعی قطره قطره به کله انسان
واره های کله مربعی جاری می شود.
·
این سه مرحله را می توان
مرحله تشکیل، تربیت و یا مسخ فکری ـ نظری ـ ایدئولوژیکی اکثریت انسان واره های کله
مربعی از سوی اقلیت همنوع و بظاهر همانند حاکم تلقی
کرد.
·
می توان به جرئت گفت که مانا
در این اثر خود دیالک تیک فراز و فرود را، دیالک تیک فرادستان و فرودستان را، دیالک
تیک طبقه حاکم و طبقات محکوم را به شکل دیالک تیک توده و روحانیت بسط و تعمیم می
دهند و نقش تعیین کننده را از آن فراز (طبقه حاکمه، روحانیت) می دانند.
·
حالا حتما حریفی خواهد گفت:
·
دیالک تیکیت قضیه را می
توان به نحوی از انحاء قبول کرد، ولی از کجا معلوم است که مانا نقش تعیین کننده را
از آن فراز دانسته است؟
·
اگر مانا نقش تعیین کننده
را از آن فراز (روحانیت) ندانسته بود، ماجرا این چنین بر وفق مراد فراز نمودار نمی
شد.
·
شاید ایراد بینشی مانا هم
همین باشد:
·
کشف خصلت دیالک تیکی رابطه طبقه
حاکمه و توده، ضمن ناتوانی از تمیز قطب بالنده و تعیین کننده در این رابطه دیالک
تیکی.
·
شاید مانا فقط لحظه را تصور
و تصویر کرده اند و نه روند را.
·
ما هنوز از آثار مانا بیش
از تعداد انگشتان دست راست خود ندیده ایم و لذا شناخت مان از بینش ایشان تعریفی
ندارد.
ب
·
در صحنه آخر به فقر بینشی پیشین
خود و به صحت نظر مجید عزیز در تحلیل پیشین پی می بریم.
·
طبقه حاکمه اصلا کله دایره
ای نیست.
·
طبقه حاکمه هم کله مربعی
است.
·
و دایره سمبل ایدئولوژیکی طبقه
حاکمه است، سمبل تئولوژی (فقه، تقدس) است، سمبل آیات و احادیث و روایات مذهبی است.
·
حق با مجید بوده است:
·
قطرات دایره ای شکل در سرم،
چیزی جز ایدئولوژی طبقه حاکمه نبوده است، چیزی جز تئولوژی نبوده است.
·
نتیجه نهائی تزریق تئولوژی
به توده، تبدیل اکثریت مردم به رمه بی هویت مطیع، بنده وار، سرسپرده و راضی بوده است
.
·
ایرادهائی که به این اثر
مانا ـ بلحاظ نظری ـ می توان گرفت، به شرح زیرند:
الف
·
این اثر مانا بیانگر لحظه
است و نه روند!
·
به عبارت دیگر مانا در این
اثر خویش، دیالک تیک لحظه و روند را از هم گسسته، روند را دور انداخته و لحظه را
مطلق کرده است.
·
این کردوکار همیشگی خراباتیان
کلاسیک مثلا عمر خیام نیز بوده است:
·
مطلق کردن دم و فراموش کردن
عمر!
ب
·
این اثر مانا بیانگر اکنون
بالفعل است و نه فردای بالقوه!
·
هرگز نباید فراموش کرد که همان
توده ای که بلحاظ ایدئولوژیکی مسخ و مسموم شده، هم با توجه به تجربه خویش و هم در
پرتو روشنگری انقلابی و پیگیر و هم به همیاری تضاهای عینی جامعه و جهان می تواند
در طرفة العینی برخیزد و مناسبات اجتماعی حاکم را منفجر کند.
ت
·
این اثر مانا بلحاظ فلسفی (جهان
بینی) بیانگر تقدم روح بر ماده، تقدم شعور بر وجود است.
·
یعنی بلحاظ جهان بینی، ایدئالیستی
است.
·
همشیره همان جهان بینی طبقه
حاکمه است.
·
بوی همان تفکر دایره ای شکل
را به همراه دارد.
پ
·
این اثر مانا اگرچه در نگاه
نخست انتقادی ـ اجتماعی است، ولی در تحلیل نهائی کنسرواتیو است.
·
این اثر مانا جامعه و جهان را در سکون و
ثبات نشان می دهد، نه در جنبش و تحول و تغییر انقلابی.
·
در بهترین حالت بوی رفرمیسم
می دهد:
·
بوی تغییرات روبنائی با حفظ
زیربنای اقتصادی فرسوده و معیوب موجود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر