۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (22)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
رساله دلگشا

خواندن فکر
شخصي دعوي نبوت مي‌ كرد.
پيش خليفه بردند.
از او پرسيد:
«معجزه‌ات چيست؟»
گفت :
«معجزه ‌ام اين است كه هرچه در دل شما مي ‌گذرد، مرا معلوم است.
مثلا اكنون در دل همه شما مي‌ گذرد كه من دروغ مي‌ گويم.»
پایان

تحلیل از یدالله سلطان پور

عنوان حکایت 
خواندن فكر      
  
·        عبید در این طنز چه برای گفتن دارد؟

·        ما برای کشف منظور عبید بهتر است که این طنز را نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم.

عنوان حکایت 
خواندن فكر      

·        عبید با این عنوان آگاهانه و یا ناخودآگاه از چه پرده برمی دارد؟

·        خواندن فکر به چه معنی است؟

الف
·        عبید تقریبا معاصر با سعدی و حافظ  بوده، ولی بلحاظ معرفتی ـ نظری قرنها پیشرفته تر از آنها بنظر می رسد.
·        سعدی بنی بشر را فقط قادر به شناخت نمود و ظاهر چیزها می داند و حافظ حتی بدتر از او، بنی بشر را کور مطلق تلقی می کند که حتی قادر به شناخت نمود چیزها نیست، چه برسد به شناخت ماهیت آنها.
·        و عبید در این واویلا، از خواندن افکار دیگران خبر می دهد.

·        اگر عبید در این طرز تفکر پیگیر بوده باشد، این بدان معنی است که بنظر او، بنی بشر نه تنها قادر به شناخت نمود و بود (پدیده و ماهیت) چیزها ست، بلکه حتی قادر به شناخت پدیده های روحی (اندیشه ها، احساس ها، عواطف و غیره) پنهان از نظرها ست.

ب
·        این اندیشه که عبید در لفافه طنز نمایندگی و اثبات می کند، فی نفسه اندیشه درستی است:
·        اندیشه ها و احساس های بشری از قانونمندی  عینی برخوردارند و انسان ها پس از شناخت قوانین و قانونمندی های عینی، واقعا هم می توانند، افکار و احساسات یکدیگر را بخوانند و یا حداقل حدس بزنند:
·        وقتی خواهش مبرم کسی را رد می کنی، حتی با قیاس به نفس می توانی فکر او را بخوانی:
·        این حقیقت امر را که مثلا او در کله خود دنبال راهی برای خام و راضی کردن هرچه بیشتر تو می گردد و یا امکانات بالقوه دیگری را در ذهن خود مرور می کند.

 1
شخصي دعوي نبوت مي‌ كرد.

·        دعوی نبوت به چه دلیل صورت می گرفت و صورت می گیرد و چه محتوای اجتماعی ـ اقتصادی داشته و دارد؟

الف
·        دعوی نبوت می تواند بنا بر ضرورت های اجتماعی ـ اقتصادی صورت گیرد، تا طبقه معینی برای  انجام وظیفه تاریخی معینی تحت پرچم ایدئولوژیکی نوینی بسیج و رهبری شود.
·        مسیحیت و اسلام ـ به احتمال قوی ـ برای توجیه نظام برده داری و مشروعیت بخشیدن بدان پدید آمده اند و درست به خاطر وجود شرایط تاریخی و عینی ضرور، کسب اعتبار کرده اند و تقویت یافته اند.

ب
·        به همین دلیل است که دعوی نبوت از سوی مسیح و محمد بلحاظ تاریخی مثبت و مترقی ارزیابی می شود.
·        نظام برده داری که از بطن جامعه اشتراکی آغازین پدید آمده بود، به ایدئولوژی خاص خود نیاز داشت و ادیان آسمانی چنین فونکسیونی را بدوش کشیده اند.
·        بدون قبولاندن معبودیت (برده دار وارگی) خدائی و عبدیت (برده وارگی) ـ بدون استثناء ـ بشریت، توده های مردم هرگز تن به یوغ بردگی زمینی و واقعی نمی دادند.

·        دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی همین است.

·        پیدایش نظام برده داری (وجود اجتماعی) پیدایش ادیان آسمانی را، یعنی ایدئولوژی نظام برده داری (شعور اجتماعی) را الزامی می سازد، شعور اجتماعی ئی که بعدا به توجیه، حفظ، تحکیم و توسعه وجود اجتماعی کمک می کند و چه بسا حتی کسب استقلال نسبی می کند و با تغییر وجود اجتماعی، مانور می دهد، خود را مدرنیزه می کند و به ایدئولوژی فرماسیون اجتماعی مابعد برده داری بدل می شود و در برخی از جوامع مثل ایران، هزار و صدها سال بعد حتی زمام امور را بدست می گیرد و صدمات مادی و فرهنگی و معنوی مهیبی بر جامعه وارد می آورد.

ت
·        دعوی نبوت اگر محتوای اجتماعی ـ اقتصادی مبرم نداشته باشد، عوامفریبی تلقی می شود و شکست می خورد.
·        با توجه به همین تجربه است که در عصر جدید، موسی، عیسی و محمد را سه کلاهبردار نامیده اند.
·        این صفت برای سه پیامبر بزرگ اگرچه روی هم رفته قابل توجیه نظری است، ولی از بیخ و بن غیرعلمی و غیرتاریخی است.
·        این پیامبران در زمان خود نماینده حقیقت تاریخی بوده اند:
·        نظام برده داری در آن زمان در مقایسه با نظام در حال تجزیه و تلاشی اشتراکی اولیه، گامی به جلو بود، نه تنها مترقی بود، بلکه بی آلترناتیو و بی بدیل بود.
·        بدون برقراری نظام برده داری، ضمن فروپاشی نظام اشتراکی اولیه، نوع بشر می توانست در خطر نابودی قرار گیرد.
·        به همین دلیل، ظهور پیامبران مدافع نظام برده داری و توجیه ایدئولوژیکی این نظام، ضرورتی عینی بود و پیامبران شخصیت های انقلابی در زمان خود بوده اند.
·        و لذا کلاهبردار نامیدن آنها ابلهانه است.
·        بشریت در آن زمان به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده چاره ای جز آن نداشت و ایدئولوژی دیگری جز ادیان آسمانی، قادر به انجام این رسالت تاریخی بزرگ نبوده اند.

2
پيش خليفه بردند.

·        دعوی نبوت اما در زمان عبید به معنی انکار خاتم الانبیاء بودن محمد بوده است.
·        به همین دلیل است که پیامبر جدید الظهور را به پیشگاه عالی ترین مرجع سیاسی و ایدئولوژیکی جامعه، یعنی خلیفه می برند.

 3
از او پرسيد:
«معجزه‌ات چيست؟»

·        مدعی نبوت برای اثبات حقانیت خود باید قادر به اعجاز باشد.
·        محمد هم ظاهرا قادر به اعجاز و معراج و کارهای خارق العاده دیگر بوده است:
·        شق القمر کرده است.
·        کره ماه را به اشاره انگشتی دو نیمه کرده، نیمه اول را به شرق و نیمه دوم را به غرب روانه کرده است.

·        به همین دلایل هم بوده که روشنگران عصر جدید، به او و دو پیامبر دیگر صفت عوامفریب داده اند.

4
گفت :
«معجزه ‌ام اين است كه هرچه در دل شما مي ‌گذرد، مرا معلوم است.»

·        عبید با این جواب مدعی نبوت از تردستی و تیزاندیشی او پرده برمی دارد.

·        چرا؟

·        برای اینکه این پاسخ به پرسش خلیفه، پاسخی دوپهلو و قابل تعبیر و تفسیر است.

5
«اكنون در دل همه شما مي‌ گذرد كه من دروغ مي‌ گويم.»

·        پیامبر کاذب می توانست صبر کند تا خلیفه بپرسد:
·        «اکنون در دل ما چه می گذرد؟»

·        تا پاسخ دهد و از معرکه مرگ و زندگی پیروز بیرون رود.
·        او ولی از این انتظار بلحاظ نظری، موفقیت آور صرفنظر می کند و به خلیفه مجال پرسش نمی دهد.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        به این دلیل که خلیفه مستبدی خونریز و خونخوار است و شکست او در چالش نظری می تواند برای پیامبر جدید بسیار گران تمام شود.
·        از این رو، پیامبر به عوامفریبی خود پیشاپیش اعتراف می کند تا خلیفه از طرح سؤال تعیین کننده در زمینه اعجاز بر خود ببالد، احساس پیروزی کند و حسابی مزاح کند و شاد باشد و از صدور فرمان قتل پیامبر پرهیز کند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر