۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

تمرین تفکر مفهومی (101)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»   
شین میم شین

·        معرفت و عرفان نامیدن بی هوشی و بی شعوری مطلق، یا نشانه نادانی و وارونه بینی مطلق است و یا وسیله ای برای عوامفریبی است.
·        این تئوری عشق عارف به معبود (دوست) همان تئوری ارتجاعی عشق است که از سوی حافظ خردستیزانه توسعه وسیع داده می شود و در فرم های مختلف تبلیغ می شود:

 حافظ
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داد اول بر نقد جان توان زد

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        اهل دل که پیوسته نظر به خوبان دارند، به نظری قید دنیا و عقبی را می زنند .
·        چرا؟
·        برای اینکه مسئله عشق در میان است و باید جان فدای آن شود.

·        این موضع همه طبقات اجتماعی واپسین است، از حافظ به عنوان نماینده فئودالیسم واپسین تا نمایندگان ایدئولوژیکی بورژوازی واپسین و معاصر.

1

·        عشق بهانه ای است، برای تجلیل از مرگ.
·        عشق وسیله ای است برای توجیه ایراسیونالیسم (خردستیزی) بی بند و بار.

·        حافظ در این بیت، بلحاظ فلسفی چه می کند؟

2
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند


·        حافظ اولا بسان نمایندگان ایدئولوژیکی بورژوازی واپسین از نیچه تا هایدگر، بشریت را به دو طبقه تقسیم می کند:
·        اهل نظر و عوام

·        بعد به شیوه فاشیست ها به تجلیل از اهل نظر و تحقیر عوام (توده های مولد و زحمتکش) می پردازد.

3
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند

·        حافظ در پرتو تئوری مبتنی بر نابرابری انسان ها، به برشمردن خصوصیات رفتاری ابربشرها (اهل نظر) می پردازد:
·        خصوصیت انسان متعالی  حافظ، صرفنظر از دنیا و عقبی است.

·        اما صرفنظر از دنیا و عقبی به بهانه عشق عملا به چه معنی است؟

4
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داد اول بر نقد جان توان زد

·        این عملا به معنی ستایش از پوچی است:
·        این به معنی نمایندگی ایدئولوژیکی نیهلیسم است.

·        نیهلیست در تاریخ غرب، به کسانی نیز اطلاق می شود که مخالف کلیسا و مذهب بوده اند.
·        نیهلیسم در زبان عامیانه به مثابه سرباز زدن از هر کار مثبت و منفی تلقی می شود.
·        نیچه «هیچ» را کلام آخر شوپنهاور می داند و در اثر خود تحت عنوان «در ورای خیر و شر» (208) از «نیهلیسم روس» سخن به میان می کشد که «فقط به بیان «نه»، به طلب «نه» بسنده نمی کند، بلکه به عملی کردن «نه» کمر می بندد.»   
·        پروفسور دکتر وینفرید شرودر کتاب ارزشمندی تحت عنوان «نیهلیسم» (1980) نوشته است. 
·        پروفسور کریسف تورکه در سال 2003، کتابی تحت عنوان «فوندامنتالیسم به مثابه نیهلیسم نقابدار» نوشته است.

·        حالا می توان بوضوح دید که چه  تشابه شگرفی میان نمایندگان ایدئولوژیکی فئودالیسم واپسین و بورژوازی واپسین (شوپنهاور، نیچه و غیره) و فوندامنتالیسم وجود دارد.
·        هم فاشیست ها و هم فوندامنتالیست ها به تجلیل از مرگ می پردازند و بدان جامه عمل می پوشانند:
·        از روی جسد خویش می گذرند.

·        تئوری عشق حافظ هم جز این نیست.

5
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داد اول بر نقد جان توان زد

·        حافظ دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک مرگ و زندگی بسط و تعمیم می دهد و سپس آن را در فرم دیالک تیک واره همه چیز و هیچ مسخ و مثله و مخدوش می کند:
·        عاشق کسی است که پیشاپیش از جان خویش گذشته است.

·        عشقی که می بایستی چاشنی زندگی باشد، عشقی که می بایستی اهرم تعالی روحی انسان باشد، به وسیله ای برای توجیه مرگ، به زهر زندگی ستیز استحاله می یابد.

·        مرگ در قاموس نمایندگان ایدئولوژیکی طبقات اجتماعی واپسین به پیش شرط عشق ارتقا می یابد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر