مردم شهر
برای آزادی تابوت ساختند و برای عشق حد و سرحد کشیدند.
غــافــل از آن، که نه آزادی در تابوت می گنجد و نه عشق حد و سرحد می شناسد!
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
غــافــل از آن، که نه آزادی در تابوت می گنجد و نه عشق حد و سرحد می شناسد!
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
ویتنامی دیگر
سیاوش کسرائی
(مهر ماه 1345)
برای ارنستو چه گوارا
·
با آنهمه سلاح
·
با آنهمه ستوه
·
با آنهمه گلوله که بر پیکر تو ریخت
·
ارنستو!
·
این بار هم دروغ در آمد، هلاک تو!
·
آنان که تند تند تو را خاک می کنند
·
آنان که زهرخند به لب، دست خویش را
·
با گوشه های پرچم تو پاک می کنند:
·
که دیگر تمام شد،
·
دنیا به کام شد،
·
تاریک طالعان تبهکار بی دل اند
·
خامان غافلند.
·
تو زنده ای هنوز که بیداد زنده است
·
تو زنده ای هنوز که باروت زنده است
·
تو در درون هلهله های دلاوران
·
تو در میان زمزمه دختران کوه
·
در شعر، در شراب و شبیخون تو زنده ای!
·
آوازه خوان گذشت و لیکن ترانه اش
·
گل می کند به دامنه کوهپایه ها
·
خورشید های شب زده بیدار می شوند
·
یک روز از کمینگه تاریک سایه ها.
·
مردی و یک تفنگ
·
مردی و کوله باری از نان و از غرور
·
آزاده ای گشاده جبین، قامت استوار
·
یک روز بر وزارت کوبا نشسته تند
·
روز دگر به خون
·
در سنگر بولیوی، دور از دیار و یار.
·
آه ای پلنگ قله، آه ای عقاب اوج!
·
گر آفرین خلقی شایسته تو بود
·
مرگی بدین بلندی بایسته تو بود.
·
آه ای بزرگ امید!
·
اینک که مرگ می بردت بر سمند خویش
·
اینگونه کامیاب
·
اینگونه پر شتاب
·
گر آرزوی دیر رست را سراغ نیست
·
در قلب ما بجوی
·
آتش
·
آهن
·
ویرانگی و خشم
·
در قلب ما ببین که ویتنام دیگری است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر