۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

هماندیشی با امیر مشرقی (4)

دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و ازادی)
سؤال اول اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا آلمان یا سوئیس چطور با مناسبات تولیدی تضادی پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند، سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟  
امیر مشرقی
تحلیلی از میم حجری

·        اگر تشدید تضاد میان فرم و محتوا و یا مناسبات تولیدی و نیروهای مولده امری عینی و اجتناب ناپذیر است، چرا حل این تضاد بطور اوتوماتیک (خود به خودی) جامه عمل نمی پوشد؟
·         
·        به عبارت دیگر، چرا این تضاد حل نمی شود تا جامعه به پله بالاتر ارتقا یابد؟

·        پاسخ به این پرسش بوسیله مارکس و انگلس کشف و اعلام می شود.
·        مارکس و انگلس با کشف این پاسخ، ضمنا میان ماتریالیسم مکانیکی ـ متافیزیکی و ماتریالیسم دیالک تیکی مرزبندی می کنند:

الف
فویرباخ


·        ماتریالیسم مکانیکی ـ مثلا ماتریالیسم قرن هجدهم در فرانسه به نمایندگی خیلی ها از جمله، دیدرو و هولباخ و ماتریالیسم متافیزیکی به نمایندی مثلا فویرباخ، ماتریالیسمی منفعل و تماشاگر بوده است:
·        این ماتریالیسم به نقش توده های مولد و زحمتکش هنوز پی نبرده بود و روندهای طبیعی و اجتماعی را یکسان تلقی می کرد.
·        از دیدگاه ماتریالیسم ماقبل مارکس، همانطور که زلزله و توفان و آتشفشان بدون مداخله توده های مولد و زحمتکش رخ می دهند، به همان سان هم تحولات اجتماعی بی نیاز از شرکت فعال توده های مولد و زحمتکش رخ می دهند.
·        خلاصه کلام اینکه تاریخ (جامعه) بی سوبژکت (بی فاعل) تاریخی است.
·        خود رو و خود پو  و کور است. 

ب
·        ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی اما برعکس، میان روندهای طبیعی و اجتماعی تفاوت جدی قائل می شود:

1
·        روندهای طبیعی مثلا زلزله و توفان و آتشفشان، عمدتا خودپو ست و بود و نبود انسان ها در وقوع آنها نقش تعیین کننده ای بازی نمی کند.

2
·        روندهای اجتماعی اما برعکس، سوبژکت مند اند و بدون سوبژکت تاریخی، بدون توده های مولد و زحمتکش رخ نمی دهند.
·        انقلاب امر توده های مولد و زحمتکش است.
·        حضور فعال توده های مولد و زحمتکش برای تحولات اجتماعی ضرورت بی چون و چرا دارد.

·        اما چرا توده های مولد و زحمتکش سوبژکت تاریخ اند؟

5

·        درست به همان دلیل که گفته شد:
·        در قلب نیروهای مولده ـ به مثابه محتوای دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ـ  توده های مولد و زحمتکش ایستاده اند.
·        به قول مارکس، جامعه بر شانه های توده های مولد و زحمتکش حمل می شود.
·        برای تحول جامعه شرکت فعال آنها صرفنظرناپذیر است.
·        بدون شرکت توده های مولد و زحمتکش تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی حل نمی شود و جامعه به پله بالاتر عبور نمی کند.
6

·        مسئله دیگری که در جامعه بشری هرگز نباید فراموش شود، دیالک تیک جبر و اختیار و یا دیالک تیک ضرورت و آزادی است.

   مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
 
·          در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)، نقش تعیین کننده از آن جبر (ضرورت) است. 
·        اختیار (آزادی) انسان ها اما نه هیچ واره است، نه هیچکاره و نه همه کاره.

·        توده های مولد و زحمتکش (انسان) نه بدلخواه و میل و هوس و اراده خود، بلکه با توجه به سطح توسعه جامعه، با توجه به قوانین و قانونمندی های عینی طبیعت و جامعه به ایفای نقش خود می پردازند.
·        اختیار (آزادی) انسان ها به اندازه  آگاهی آنها به قوانین و قانونمندی های عینی طبیعت و جامعه است.

·        در رابطه با دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) از دیرباز دو گرایش افراطی ـ تفریطی وجود داشته اند:

الف
فاتالیسم

·        فاتالیست ها (سرنوشتگرایان، معتقدین به جزم مشیت الهی) دیالک تیک جبر و اختیار را تخریب می کنند، اختیار انسانی را حاشا می کنند و جبر (در مورد مذهبی ها، مشیت الهی) را مطلق می کنند.
·        انسان در قاموس فاتالیسم هیچ واره، هیچکاره و تماشاچی است.

·        حافظ شیرازی جزو فاتالیست های سرسخت و لجوج مذهبی است:

مثال
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

ب
آنارشیسم

·        آنارشیسم اما بر عکس فاتالیسم، پس از تخریب دیالک تیک جبر و اختیار، جبر را دور می اندازد و اختیار (آزادی و اراده انسانی) را مطلق می کند.

·        بزعم آنارشیسم انسان همه کاره است و می تواند هرچه بخواهد انجام دهد.
·        آنارشیسم در و دروازه را به روی ولونتاریسم (اراده گرائی) باز می کند.

مراجعه کنید به فاتالیسم، آنارشیسم، ولونتاریسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر