سؤال اول اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا
آلمان یا سوئیس
چطور با مناسبات تولیدی تضادی پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند،
سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟
امیر مشرقی
ب
دلیل نظری (تئوریکی) بر
تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
·
چرا و به چه دلیل منطقی می توان و باید از دیالک تیک نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی، یعنی از همبائی و «ستیز» همزمان آندو سخن گفت؟
1
امیر نیک آیین
·
برای پاسخ نظری (تئوریکی) به این پرسش باید در عالم
تئوری پله ای بالاتر رفت، یعنی از خطه خاص به عالم عام صعود کرد:
·
امیر نیک آیین ـ بدرستی ـ مفاهیم و مقولات فلسفی را
مدارج شناخت می نامد.
·
یاد خروشان آموزگار ستمکش توده های ستمکش به یاد باد!
·
هگل پیشاپیش با درایتی خارق العاده از تعالی بالنده در
گذر از پله های مفاهیم سخن گفته است، از حرکت بالنده گام به گام به سوی ایده مطلق.
2
·
بنابرین باید دیالک تیکی را پیدا کنیم که دربرگیرنده دیالک
تیک ماتریالیستی ـ تاریخی نیروهای مولده و مناسبات تولیدی باشد.
·
یکی از شاخص های اصلی تفکر مفهومی همین است:
·
گذار از مفاهیم خاص به مفاهیم عام و برعکس.
·
عالم عامتر از عالم ماتریالیسم تاریخی اما کدام است؟
·
به عبارت دیگر، عالم عامتر از جامعه کدام است؟
·
عالم عام تر از جامعه، کل هستی است و عالم عام تر از
عالم ماتریالیسم تاریخی ـ نتیجتا ـ عالم ماتریالیسم دیالک تیکی است.
·
این اما مشخصا به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که جامعه در مقایسه با کل هستی، خاص
است.
·
این بدان معنی است که میان جامعه و طبیعت، دیالک تیک خاص
و عام برقرار است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
3
·
ما باید دیالک تیکی را پیدا کنیم که دیالک تیک نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی مشمول آن می شود، در آن جا می گیرد.
·
کدام دیالک تیکی و یا کدام دیالک تیک هائی از ماتریالیسم
دیالک تیکی در برگیرنده دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و علاوه بر آن
دیگر دیالک تیک های مشابه اند؟
4
·
یکی از آن دیالک تیک ها، دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
اگر دیالک تیک فرم و محتوا را بسط و تعمیم دهیم، به دیالک
تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده می رسیم و به دیالک تیک های دیگر نیز.
·
چرا و به چه دلیل؟
·
به این دلیل که مناسبات تولیدی به فرم و ظرف و قالب و
ساختار و چارچوب و داربستی شبیه اند که در درون آن، نیروهای مولده به مثابه مظروف در
کار مدام اند:
·
پس می توان گفت که دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای
مولده نتیجه بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
پس می توان گفت که مناسبات تولیدی، فرم اند و نیروهای
مولده، محتوا.
·
خوب منظور؟
5
·
در دیالک تیک فرم و محتوا نیز محتوا در تغییر مدام است و
فرم حالتی ایستا و ماهیتا همیشه همان دارد.
مثال قابل تجسم
·
کودکی را با کت و شلوار کودکانه در نظر بگیریم.
·
اندام کودک ـ به مثابه محتوا در این سیستم متشکل از کودک
و کت و شلوار ـ بلحاظ کمی و کیفی رشد می کند.
·
کت و شلوار او ـ به مثابه فرم ـ اما رشد نمی کند، بزرگتر
و فراخ تر نمی شود.
·
در نیتجه، تضاد موجود میان فرم و محتوا تشدید می شود و
روزی از روزها دگمه های کت یکی پس از دیگری می پرند و پوشیدن شلوار یا غیرممکن می
گردد و یا شلوار جر می خورد.
·
درست به همین سان، رشد بی امان نیروهای مولده با مناسبات
تولیدی ماهیتا همیشه همان، در تضاد قرار می گیرد و بدین طریق شرایط عینی برای تحول
مناسبات تولیدی، یعنی قبل از هر چیز، فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید فراهم می
آید.
·
امیر نیز به نحوی از انحاء، به همین نتیجه درست رسیده بودند:
6
سؤال اول اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا
آلمان یا سوئیس
چطور با مناسبات تولیدی تضادی پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند،
سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟
·
اگر تشدید تضاد میان فرم و محتوا و یا میان مناسبات تولیدی و نیروهای
مولده امری عینی و اجتناب ناپذیر است، چرا حل این تضاد بطور اوتوماتیک (خود به
خودی) جامه عمل نمی پوشد؟
·
خوانندگان هماندیش
بهتر است که در این زمینه مستقلا
بیاندیشند
و اگر اندیشه ای به ذهن شان رسید، طی کامنتی با ما هم در میان نهند.
ما در بخش دیگر هماندیشی به توضیح این مسئله می پردازیم.
دامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر