خدامراد فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
ربابه
·
من تصمیم
نداشتم به یاوه های خدامراد عزیز واکنش نشان دهم.
·
ولی
استثنائا بخش اعظم این نوشته ایشان را خواندم تا ببینم به ایرادات تئوریک من و حسن
بیچاره که کلی زحمت به خود داده بود، چه پاسخی داده اند.
·
چون ضمن
حواله کردن فحش های آبدار به شخص من، وعده پاسخ به تحلیل حسن از نظرات شان داده
بودند.
1
·
این
نوشته خدامراد اما نشان می دهد که ایشان نه سواد دارند و نه صداقت، اگر مارکس به
جای من بود حتما می گفت:
·
«و نه شرم»
·
و
استدلال می کرد که شرم یک فضیلت انقلابی است.
الف
·
ایشان سواد
ندارند، چون از تاریخ فلسفه و مفاهیم فلسفی بکلی بی خبرند و رضا خسروی را به ناروا
متهم به بی خبری می کنند.
ب
اناکسی مندر
ملطی (610 ـ 547 ق. م.)
همراه با تالس و
آناکسی منس نماینده اصلی جنبش فلسفی موسوم به روشنگری ایونی و یا فلسفه طبیعت ملطی
جهانتصویر آناکسی مندر
مؤسس تئوری اوولوسیون
از فلاسفه ما قبل سقراطی
·
خدامراد
فولادی ظاهرا نه فلسفه طبیعت را که نمایندگان بزرگی از قبیل اناکسی مندر ، تالس
و آناکسی منس در یونان باستان داشته، می شناسند و نه از مکتب
ایدئالیستی ریشه مندی به نام تله ئولوژی (باور به غایت مندی) پدیده ها و روندها
کمترین خبری دارند:
ت
·
من توضیح
مختصری راجع به تله ئولوژی تقدیم حضورشان می کنم تا ببینند که رضا خسروی چقدر حق
دارند و حقیقت از چه قرار است:
تله ئولوژی
·
تله ئولوژی یک واژه
یونانی است.
کریستیان ولف
(1679 ـ 1754)
·
تله
ئولوژی نامی است که کریستیان ولف به آموزش
فراگیر، معنوی، ایده ای و بالاخره الهی هدفگذاری برای هرحرکت و هر توسعه در جهان داده است.
·
تله
ئولوژی آموزش ایدئالیستی است که نمودهای انطباق، هدفخوانی و آماجگرائی سیستم های
آلی را بطرز آنتروپومورفی (انسان واره) جامه عرفان می پوشاند، به هدفگذاری معنوی
از قبل مقدر برای چیزها، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی اعتقاد دارد و لذا
ساختار و توسعه واقعیت را نه بطور علی (با
تکیه بر دیالک تیک علت و معلول. مترجم)، بلکه بطور غائی، بمثابه نتیجه مشیت ایده
هدفگذار غیرمادی می داند.
·
تله
ئولوژی بطور اوبژکتیف (عینی) توجیه کننده جهان بینی مذهبی است.
·
تله
ئولوژی در فرم های اصلی بیشمار زیر خود نمائی می کند:
1
تله ئولوژی ماورای تجربی (ترانسندنت)
·
تله ئولوژی
ترانسندنت، هدفخوانی همه حوادث جهان مادی را ناشی از قوه غیرمادی مؤثر از «خارج»
می داند.
الف
تله ئولوژی ماورای تجربی در فلسفه آناکساگوراس و هراکلیت
آناکساگوراس (499
ـ 428 ق. م.)
از ریاضی دانان
و فلاسفه ماقبل سقراطی
مبلغ روشنگری
ایونی در آتن
·
آناکساگوراس
و هراکلیت نظام و هدفخوانی جهان را ثمره عمل یک قوه جهانی (نوس، لوگوس) می
دانند.
·
(نوس، در آثار آناکساگوراس بمعنی اصل تنظیمگر جهان بکار می رود که
ضمنا اولین تبیین فلسفی ـ ماتریالیستی قانونمندی عام حوادث جهان بوده است. مترجم)
ب
تله ئولوژی ماورای تجربی در فلسفه سقراط
·
سقراط خدا را
عالی ترین کارگردان و خرد جهانی می داند که هدفخوانی جهان را تعیین کرده است.
ت
تله ئولوژی ماورای تجربی در فلسفه افلاطون
افلاطون (447 ـ
347 ق. م.)
فیلسوف یونان
باستان و از شاگردان سقراط
·
بنظر افلاطون ایده های ماورای جهانی، قوای هدفگذارند و همه
چیزها به سوی ایده های خاص خود روانند و همه چیزها تجلی نارسای ایده های خاص خویش اند و همه چیزها ـ بخصوص ـ
بسوی عالی ترین ایده، یعنی نیکی روانند.
پ
تله ئولوژی ماورای تجربی در
تئولوژی مسیحیت
·
در
تئولوژی (فقه) مسیحیت، خدا بمثابه عالی ترین و یگانه ترین هدفگذار برای همه حوادث
تلقی می شود و هدفخوانی همه چیزها ناشی از خرد کلی الهی دانسته می شود.
2
تله ئولوژی ذاتی (ایماننت)
·
تله
ئولوژی ذاتی اما ـ برعکس تله ئولوژی ماورای تجربی ـ اهداف را در خود چیزها نهفته
می داند.
·
یعنی
چیزها را هدفمند تلقی می کند.
·
بنا بر
تله ئولوژی ذاتی چیزها بسته به هوا و هوس و میل غیرعقلائی شان به سوی اهداف معینی سیر
می کنند.
الف
تله ئولوژی ذاتی در فلسفه ارسطو
ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
·
در فلسفه
ارسطو فرم ذاتی چیزها نقش بسیار مهمی به عهده می گیرد:
1
·
فرم ذاتی چیزها ـ برخلاف ماده بی فرم منفعل
ـ اصل محرک، علت و هدف همزمان چیزها ست.
2
·
فرم ذاتی چیزها، قوه درونی چیزها ست!
3
·
فرم ذاتی
چیزها، قوه کوشای آماجگرای چیزها ست!
·
·
مراجعه
کنید به انتله شی
4
·
فرم ذاتی
چیزها توسعه و شکوفائی را از وادی امکان
به عالم واقعیت عبور می دهد و ماده منفعل را فرم می بخشد.
5
·
هر حادثه
ای در طبیعت بنظر ارسطو هدفمند است (حکمتی دارد).
6
·
آخرین و
عالی ترین هدف، آماج نهائی هر توسعه تشکیل
فرم محض است.
·
ارسطو
فرم محض را خدا می نامد.
ب
تله ئولوژی ذاتی در استوئیسم
·
استوئیست ها ـ بویژه ـ تأکید داشتند که طبیعت برای انسان ها بطور
هدفخوان (بنا بر حکمتی) تنظیم شده است
·
(پیرون،
سیسه رو)
ت
تله ئولوژی ذاتی در فلسفه اسکولاستیک
·
طرفداران
اسکولاستیک هدفخوانی سیستم ها را نتیجه عقل کل
الهی (همه دانی خدا) و «هدفمندی الهی» می دانستند که بخاطر انسان ـ بمثابه عالی
ترین موجود زمینی ـ صورت گرفته است
·
(دونس
اسکوتوس، اوکهام)
پ
تله ئولوژی ذاتی در تومیسم
توماس فون اکوین (1225 ـ 1274)
ایتالیائی الاصل و یکی
از پرنفوذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ بوده است.
او از مهمترین
فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)
محسوب می شود.
میراث معنوی
خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک
روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.
1
·
توماس فون اکوین برای
توضیح اعتقاد مسیحی راجع به ماورای تجربی و ذاتی (ترانسندنس و ایماننس) الهی بطور اکلکتیکی آموزش ایده ای افلاطون
را با آموزش فرم ارسطوئی پیوند می دهد و اعلام می
کند که فرم عبارت است از ایده ای که بوسیله خدا هنگام خلق چیزها به آنها اعطا می شود
و چیزها ببرکت فرم در خدا (عالی ترین و خالص ترین فرم ها) سهیم می شود.
2
·
توماس
فون اکوین علت غائی را مقدم بر علت مؤثر می داند:
الف
·
بنظر او،
هدف علت العلل واقعی را تشکیل می دهد.
ب
·
بدون هدف
که علت هر معلول معینی است، چیزی نمی تواند وجود داشته باشد.
ت
·
هدف غائی
همه اهداف عبارت است از نیل به کمال الهی
3
·
او در
اثبات تله ئولوژیکی خدا، وجود خدا را از هدفخوانی موجود در جهان نتیجه می گیرد.
·
همین
نظریه را امروزه می توان در قالب مدرنش در نئوتومیسم
باز یافت که همان استدلال دایره وار توماس فون اکوین
را بکار می برد:
·
هدفخوانی
چیزها ناشی از وجود خدا دانسته می شود و وجود خدا بکمک هدفخوانی چیزها اثبات می
شود.
·
·
ببینید
که رضا خسروی چقدر حق دارند.
·
نئوتومیسم
یکی از مکاتب فلسفی امپریالیسم است.
·
امپریالیسمی
که اختراع رضا خسروی نیست.
·
اما
یادآوری یک نکته ناقابل ضرر ندارد که توده ای ها شریف ترین و مظلوم ترین فرزندان
کشور ما بوده اند و هستند.
·
فرق توده
ای ها با خدامرادان فقط این است که توده ای ها تا مغز استخوان توده ای اند و به خودنمائی و
خودبزرگ نمائی تره هم خرد نمی کنند.
·
توده ای
ها در تمامت عمر کوتاه خود ستم دیده اند.
·
توده ای
ها هرگز آزارشان به موری هم نرسیده است تا بی شرمانه صفت بازجو و شکنجه گر به آنها
نسبت داده شود.
·
فلاکت
خدامراد این است که چالش فکری را با بازجوئی و شکنجه عوضی می گیرند.
·
خدامراد
به دلیل خالی بودن چنته خویش از تئوری رهائی بخش مارکس و انگلس و لنین، به بن بست
رسیده اند و به حربه دیرآشنائی متوسل می شوند و عملا قیاس به نفس می فرمایند و فکر
می کنند که همه بسان خود ایشان از فرط خودخواهی و خودبزرگ بینی، سودائی جز پوزه
بند زدن (به قول ایشان تواب سازی) دگراندیشان ندارند.
قیاس به
نفس
اما اسلوب مطمئی برای چالش فکری نیست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر