دیالک تیک کمیت و کیفیت – نفی دیالک تیکی
پروفسور
گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
منبع:
دایره المعارف روشنگری
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
رضا خسروی
·
درود بر
رفیق شین میم شین !
·
نفی به
معنی «انکار» چندان دقیق نیست.
·
نفی به
معنی گذشته، سپری شده، رسا تر است.
·
منهای
یک، با حفظ قدر مطلق یک، از صفر عبور می کند.
·
منهای
یک، به گذشته قدر مطلق یک، پس از عبور از صفر اشاره دارد.
·
چرا
انکار؟
شین میم شین
·
خیلی
ممنون
·
واژه
آلمانی مربوطه،
«Verneinung» بوده که به انکار ترجمه کرده ایم.
·
واژه
بهتری بنظرمان نرسید.
·
شاملو هم
در شعری، ظاهرا خطاب به خمینی می نویسند:
·
«ابلها
مرد!
·
من عدوی
تو نیستم، انکار تو ام.»
·
·
البته
انکار، فقط معنی تحت اللفظی واژه
«Negation» به معنی (نفی) بوده.
·
همین و
بس.
·
ما بهتر
می بود، اگر واژه «معنی تحت اللفظی» را ذکر می کردیم:
·
تحت
اللفظی را در ترجمه واژه آلمانی «eigentlich» مورد استفاده
قرار می دهیم که بطور تحت اللفظی به معنی در واقع، در عالم واقع است.
·
تعریفی
که شما از نفی داده اید، تعریف ریاضی واره است.
·
در فلسفه
مارکسیستی نفی در دو عرصه مختلف بکار می رود:
·
عرصه
منطق صوری (نفی منطقی)
·
عرصه
هستی عینی (نفی دیالک تیکی)
·
·
با سپاس
از راهنمائی مهرآمیزتان و شاد از اینکه فرزانه ای مطالب ما را قابل خواندن یافته
اند.
روزبه مهرگان
·
اگر
بتوان معنایی نه چندان دقیق را برای نفی در نظر گرفت، همان انکار کارایی بیشتری
خواهد داشت تا گذشته یا سپری شده.
·
گذشته
نمی تواند بار معنایی نفی را بر دوش بکشد.
·
چرا که
تا زمانی که بدیلی نو جایگزین گذشته (کهنه) نگردیده است، نفی ای صورت نمی گیرد.
·
نفی به
عملی اطلاق می شود که بر شئی ای که بلحاظ تاریخی عمرش به پایان رسیده، پیروز می
شود و نو به گونه ای بر می بالد.
·
گذشته به
گونه ای مداوم توسط حال و آینده نفی نمی شود.
·
بلکه هر
نفی شرایط خاصی را می طلبد تا به سرانجام برسد.
مثال
·
دانه
لوبیای قرمزی می تواند تا پانصد سال اگر شرایطی برای روییدنش فراهم نگردد و یا
زمینه ای برای پوسیدنش مهیا نباشد، همچنان نفی ناشده باقی بماند.
·
به محض
اینکه شرایط برای رشد جوانه پدید آید، نفی آغاز و انجام می شود.
·
گذشته به
معنای زمان سپری شده است و اگر چه نفی در زمان صورت می گیرد اما نمی تواند جایگزین
آن شود.
·
با تشکر
رضا خسروی
·
·
درود بر
آقای روزبه مهرگان
·
گفتم نفی
به معنی « انکار »! دقیق نیست.
·
برای
مباحث فلسفی از این دست دقیق نیست.
·
تردید
ندارم که شما خیلی بهتر از من می دانید که نادقیق با غلط فرق می کند.
·
لفظ
انکار در ادبیات فارسی برای حاشا کردن چیزی یا عملی بکار می رود.
·
بقول
حافظ:
·
«من
نه آنم که ز جور تو بنالم، حاشا! »
·
(نقل
از فرهنگ معین)
·
·
من فکر
نمی کنم که فلسفه، چه ایدآلیستی و چه ماتریالیستی، گرچه متقابل، بدنبال حاشا کردن
چیزی یا عملی باشد.
·
فقط باین
خاطر بود که فضولی کردم و پاسخ مترجم فرهیخته را هم معقول یافتم.
·
موضوع
این اسناد فلسفی – تاریخی، بحث دیگری دارد
.
حسن
· در دایرة المعارف ها و فرهنگ های لغات فلسفی اروپائی و شاید در جاهای دیگر، همیشه در آغاز بحث، معنی تحت اللفظی مفهوم و یا مقوله مورد بحث ذکر می شود.
· برای مقوله نفی (Negation) نیز معنی تحت اللفظی (Verneinung) ذکر شده است که بیشتر به معنی سلب رایج در فلسفه اسلامی (قرون وسطی) ما ست.
· معنی تحت اللفظی، اصولا ارزش تعیین کننده ندارد.
· نوعی توضیح فرمال مقوله است.
·
فرمال را
اما هرگز نباید با فرمالیته عوضی گرفت.
·
فرمال
(صوری) جفت دیالک تیکی محتوائی (مضمونی) است و نقش مهمی در این پیوند دیالک تیکی به عهده
دارد.
·
اما از
همین برداشت من از معنی تحت اللفظی مقوله «نفی»، می توان بهره توضیحی خاصی نسبت به موضوعی گرفت
که دوست مان روزبه ـ بدرستی و در خط فکری انگلس ـ تشریح کرده اند.
·
نفی دیالک
تیکی (و نه نفی منطقی که ایدئولوگ های امپریالیسم مرتب می کوشند خلط مبحث کنند و
نفی دیالک تیکی را نفی منطقی جا می زنند و بطلان آن را عربده می کشند) را می توان
با احتیاط، دیالک تیک اثبات و سلب تلقی کرد:
· نفی دیالک تیکی بدین طریق به مثابه میدان وحدت و «مبارزه» دو قطب آن (اثبات و سلب) نمودار می گردد:
· در روند نفی دیالک تیکی، از سوئی جوانب و جنبه های مثبت و بالنده و حیاتمند «کهنه» حفظ می شوند (اثبات)
· و از سوی دیگر جنبه ها و جوانب فرسوده، مزاحم، میرنده، منفی و توسعه ستیز (در جامعه بشری، ارتجاعی) «کهنه» نابود (سلب) می شوند.
· نفی دیالک تیکی به مثابه دیالک تیک اثبات و سلب.
· احتیاط مورد نظر من از آن رو ست که مقولات فلسفی اثبات و سلب در فلسفه قرون وسطی ما، شاید به معانی دیگری بکار رفته اند، به عرصه تفکر محدود بوده اند، به عرصه نفی منطقی محدود بوده اند.
· نکته دیگری که شین میم شین احتمالا برای پرهیز از روده درازی و خروج از موضوع یاداور نشده اند، ولی ذکرش مفید است، نوع دیگری از نفی در فلسفه ماقبل مارکسیسم بوده و هنوز هم عوامانه و عوامفریبانه مورد استفاده و سوء استفاده قرار می گیرد و آن نفی متافیزیکی است.
· نفی متافیزیکی ضد نفی دیالک تیکی است.
·
اگر نفی
دیالک تیکی، دیالک تیک اثبات و سلب است، نفی متافیزیکی سلب است و بس.
·
به قول
انگلس و لنین، نفی برهنه، لخت و عریان است.
·
در نفی
متافیزیکی فقط از تخریب سخن در میان است، فقط از امحای مطلق و بی برگشت «کهنه»
تز (تخم
مرغ) در تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز نیست و نابود می گردد و آنتی تز (جوجه بالقوه)
عملا از گرسنگی می میرد.
خیلی ممنون
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر