۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

چاله ها و چالش ها (235)

 دیالک تیک کمیت و کیفیت – نفی دیالک تیکی
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین
منبع: 
دایره المعارف روشنگری
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

رضا خسروی
·        درود بر رفیق  شین میم شین  !
·        نفی به معنی «انکار» چندان دقیق نیست.
·        نفی به معنی گذشته، سپری شده، رسا تر است.
·        منهای یک، با حفظ قدر مطلق یک، از صفر عبور می کند.
·        منهای یک، به گذشته قدر مطلق یک، پس از عبور از صفر اشاره دارد.
·        چرا انکار؟

شین میم شین
·        خیلی ممنون
·        واژه آلمانی مربوطه، «Verneinung» بوده که به انکار ترجمه کرده ایم.
·        واژه بهتری بنظرمان نرسید.
·        شاملو هم در شعری، ظاهرا خطاب به خمینی می نویسند:
·        «ابلها مرد!
·        من عدوی تو نیستم، انکار تو ام.»
·         
·        البته انکار، فقط معنی تحت اللفظی واژه «Negation»  به معنی (نفی) بوده.
·        همین و بس.
·        ما بهتر می بود، اگر واژه «معنی تحت اللفظی» را ذکر می کردیم:
·        تحت اللفظی را در ترجمه واژه آلمانی  «eigentlich» مورد استفاده قرار می دهیم که بطور تحت اللفظی به معنی در واقع، در عالم واقع است.
·        تعریفی که شما از نفی داده اید، تعریف ریاضی واره است.
·        در فلسفه مارکسیستی نفی در دو عرصه مختلف بکار می رود:
·        عرصه منطق صوری (نفی منطقی)
·        عرصه هستی عینی (نفی دیالک تیکی)
·         
·        با سپاس از راهنمائی مهرآمیزتان و شاد از اینکه فرزانه ای مطالب ما را قابل خواندن یافته اند.

روزبه مهرگان

·        اگر بتوان معنایی نه چندان دقیق را برای نفی در نظر گرفت، همان انکار کارایی بیشتری خواهد داشت تا گذشته یا سپری شده.
·        گذشته نمی تواند بار معنایی نفی را بر دوش بکشد.
·        چرا که تا زمانی که بدیلی نو جایگزین گذشته (کهنه) نگردیده است، نفی ای صورت نمی گیرد.
·        نفی به عملی اطلاق می شود که بر شئی ای که بلحاظ تاریخی عمرش به پایان رسیده، پیروز می شود و نو به گونه ای بر می بالد.
·        گذشته به گونه ای مداوم توسط حال و آینده نفی نمی شود.
·         بلکه هر نفی شرایط خاصی را می طلبد تا به سرانجام برسد.
مثال
·        دانه لوبیای قرمزی می تواند تا پانصد سال اگر شرایطی برای روییدنش فراهم نگردد و یا زمینه ای برای پوسیدنش مهیا نباشد، همچنان نفی ناشده باقی بماند.
·        به محض اینکه شرایط برای رشد جوانه پدید آید، نفی آغاز و انجام می شود.
·        گذشته به معنای زمان سپری شده است و اگر چه نفی در زمان صورت می گیرد اما نمی تواند جایگزین آن شود.
·        با تشکر
رضا خسروی
·         
·        درود بر آقای روزبه مهرگان
·        گفتم نفی به معنی « انکار »! دقیق نیست.
·        برای مباحث فلسفی از این دست دقیق نیست.
·        تردید ندارم که شما خیلی بهتر از من می دانید که نادقیق با غلط فرق می کند.
·        لفظ انکار در ادبیات فارسی برای حاشا کردن چیزی یا عملی بکار می رود.
·        بقول حافظ:
·        «من نه آنم که ز جور تو بنالم، حاشا! »  
·        (نقل از فرهنگ معین)   
·         
·        من فکر نمی کنم که فلسفه، چه ایدآلیستی و چه ماتریالیستی، گرچه متقابل، بدنبال حاشا کردن چیزی یا عملی باشد.
·        فقط باین خاطر بود که فضولی کردم و پاسخ مترجم فرهیخته را هم معقول یافتم.
·        موضوع این اسناد فلسفی – تاریخی، بحث دیگری دارد 
.
حسن
·        در دایرة المعارف ها و فرهنگ های لغات فلسفی اروپائی و شاید در جاهای دیگر، همیشه در آغاز بحث، معنی تحت اللفظی مفهوم و یا مقوله مورد بحث ذکر می شود.
·        برای مقوله نفی   (Negation) نیز معنی تحت اللفظی (Verneinung) ذکر شده است که بیشتر به معنی سلب رایج در فلسفه اسلامی (قرون وسطی) ما ست.
·        معنی تحت اللفظی، اصولا ارزش تعیین کننده ندارد.
·        نوعی توضیح فرمال مقوله است.
·        فرمال را اما هرگز نباید با فرمالیته عوضی گرفت.
·        فرمال (صوری) جفت دیالک تیکی محتوائی (مضمونی) است و نقش مهمی در این پیوند دیالک تیکی به عهده دارد.

·        اما از همین برداشت من از معنی تحت اللفظی مقوله «نفی»،  می توان بهره توضیحی خاصی نسبت به موضوعی گرفت که دوست مان روزبه ـ بدرستی و در خط فکری انگلس ـ تشریح کرده اند.

·        نفی دیالک تیکی (و نه نفی منطقی که ایدئولوگ های امپریالیسم مرتب می کوشند خلط مبحث کنند و نفی دیالک تیکی را نفی منطقی جا می زنند و بطلان آن را عربده می کشند) را می توان با احتیاط، دیالک تیک اثبات و سلب تلقی کرد:
·        نفی دیالک تیکی بدین طریق به مثابه میدان وحدت و «مبارزه» دو قطب آن (اثبات و سلب) نمودار می گردد:
·        در روند نفی دیالک تیکی، از سوئی جوانب و جنبه های مثبت و بالنده و حیاتمند «کهنه» حفظ می شوند  (اثبات)
·        و از سوی دیگر جنبه ها و جوانب فرسوده، مزاحم، میرنده، منفی و توسعه ستیز (در جامعه بشری، ارتجاعی) «کهنه»  نابود (سلب) می شوند. 
·        نفی دیالک تیکی به مثابه دیالک تیک اثبات و سلب.
·        احتیاط مورد نظر من از آن رو ست که مقولات فلسفی اثبات و سلب در فلسفه قرون وسطی ما، شاید به معانی دیگری بکار رفته اند، به عرصه تفکر محدود بوده اند، به عرصه نفی منطقی محدود بوده اند.
 
·        نکته دیگری که شین میم شین احتمالا برای پرهیز از روده درازی و خروج از موضوع یاداور نشده اند، ولی ذکرش مفید است، نوع دیگری از نفی در فلسفه ماقبل مارکسیسم بوده و هنوز هم عوامانه و عوامفریبانه مورد استفاده و سوء استفاده قرار می گیرد و آن نفی متافیزیکی است.
·        نفی متافیزیکی ضد نفی دیالک تیکی است.
·        اگر نفی دیالک تیکی، دیالک تیک اثبات و سلب است، نفی متافیزیکی سلب است و بس.

·        به قول انگلس و لنین، نفی برهنه، لخت و عریان است.

·        در نفی متافیزیکی فقط از تخریب سخن در میان است، فقط از امحای مطلق و بی برگشت «کهنه»

تز (تخم مرغ) در تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز نیست و نابود می گردد و آنتی تز (جوجه بالقوه) عملا از گرسنگی می میرد.
خیلی ممنون
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر