خواجه
نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ
772 هجری قمری)
رساله دلگشا
گربه تبر
دزد
مردي تبري داشت و هر شب در مخزن مي نهاد و در را
محكم ميبست.
زنش پرسيد:
« چرا تبر در مخزن مينهي؟»
گفت:
« تا گربه نبرد. »
گفت:
«گربه تبر چه ميكند؟»
گفت:
« ابله زني بوده اي!
تكه اي گوشت كه به يك جو نميارزد، ميبرد، تبري
كه به ده دينار خريدهام، رها خواهد كرد؟»
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور
عنوان حکایت
گربه
تبردزد
·
عنوان
این طنز عبید، حاوی تناقض منطقی آشکاری است.
·
در همین
تناقض منطقی آشکار او اما بمبی از جنس خنده جاسازی شده است و احدی ـ از کوچک و
بزرگ، نادان و دانا ـ نمی تواند از شر انفجار آن رهائی یابد.
·
اما
منظور عبید از این عنوان سراپا متناقض چیست؟
·
ما باید
در روند تحلیل این طنز به این پرسش پاسخ بیابیم.
1
مردي تبري داشت و هر شب در مخزن مي نهاد و در را
محكم ميبست.
مارک تواین
·
شگفتا که
نویسنده ای در آنسوی اقیانوس ها نیز کشفی درست با همین محتوا کرده است:
«شاید
آدم فراموش کند که چپق صلح را کجا قایم کرده، ولی جای تبر را هرگز فراموش نمی کند.»
(مارک
تواین)
·
این اما
بدان معنی است که مولدین در جاهای دیگر نیز «تبر را در مخزن می گذارند و در مخزن
را محکم می بندند.»
·
اما چرا
و به چه دلیل؟
·
چرا جای
چپق صلح که برای پایان دادن به جنگ و خونریزی ضرورت دارد، کم اهمیت تر از جای تبر
است؟
·
پاسخ به
این پرسش در عین حال بیانگر دلیل مرد مورد نظر عبید در زمینه گذاشتن منظم و منضبط تبر
در مخزن خواهد بود.
1
·
تفاوت
چپق با تبر از چه قرار است؟
·
بی کمترین
تردید می توان گفت که تبر وسیله تولید است و چپق محصول کار و کالا ست.
·
با تبر
می توان چپق تولید کرد، ولی با چپق نمی توان تبر ساخت.
·
درست به
همین دلیل است که مولدین ـ شاید بطور غریزی ـ جای وسیله تولید را بدقت تعیین و دسترسی
بدان را تضمین می کنند و نه جای محصول تولید و کالا را.
·
قهرمان
مولد عبید نیز باید به همین دلیل وسیله کار خود را هر شبه در مخزن نهد و در مخزن را
محکم ببندد.
2
زنش
پرسيد:
« چرا تبر در مخزن مينهي؟»
گفت:
« تا
گربه نبرد. »
·
همسر مرد
که احتمالا در تولید برون از خانه شرکت نمی ورزد و به تولید مثل و تولید خانگی می
پردازد، از نهادن وسواس مند هر شبه تبر در مخزن تعجب می کند و دلیل می خواهد.
·
مرد به
احتمال قوی بنا بر سنت دیرین و دیرنده تبر را هر شب در مخزن می نهد و در مخزن را
محکم می بندد.
·
چرا ما
به این نتیجه می رسیم؟
·
از پاسخ
مرد به همسرش معلوم می شود که کردوکار هر شبه او نه آگاهانه، بلکه غریزی ـ عرفی ـ
عادی ـ سنتی است.
·
چون مرد دلیل
مبتنی بر آگاهی ندارد، چرند می بافد.
3
گفت:
«گربه تبر چه مي كند؟»
گفت:
« ابله زني بوده اي!
تكه اي گوشت كه به يك جو نمي ارزد، ميبرد،
تبري كه به ده دينار خريده ام، رها خواهد كرد؟»
·
همسر مرد
اما اندیشنده تر از آن است که به استدلال گربه واره او تمکین کند.
·
از این
رو تندبار تحقیر و توهین مردانه شروع به بارش می کند:
·
نخست
خرافه مبتنی بر نقصان عقل زن به خدمت گرفته می شود تا زن اندیشنده پیشاپیش خلع
سلاح شود و خاموشی گزیند:
·
«ابله
زنی بوده ای!»
·
بعد از
آنکه سرکوب و اختناق جامه عمل پوشید، استدلال گربه واره آغاز می شود:
·
گربه
نخست به درجه موجودی شعورمند و انسان واره ارتقا داده می شود.
·
بعد
مقایسه ای بین تکه گوشت بی ارزش و تبر ارزشمند صورت می گیرد و تبر دزدی گربه
اندیشنده و مقایسه گر اثبات می گردد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر