۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

سیری در شعری از آشنا ملک (4)

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر:
«کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزو ست!»

من تو را کشف نکردم!
اختراع کردم!
و این اشتباه بزرگ من بود!
سرچشمه:
فیسبوک آشنا ملک


• پی بردن به این حقیقت امر تعیین کننده و تکاندهنده، خود کشف بزرگی است و خردی اندیشنده، کوشنده و نا آرمنده می طلبد.

• مراجعه کنید به «ایراسیونالیسم مدرن و دفاع از خرد» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• در همین حقیقت امر غول آسا که در چند واژه ساده تبیین می یابد، دنیائی معنا نهان شده است:

1

• بنی بشر سلب «مالکیت بر وسایل اساسی تولید» گشته ی «تنها و بی پناه و بی کس و یار رها شده» در برهوت جامعه طبقاتی ـ چه بسا ـ برای رفع نیازهای مادی و معنوی و روحی مبرم خویش ـ علیرغم تلاش وافر ـ از پیدا کردن وسیله درخور ـ در عالم رئال ـ عاجز می ماند و ناگزیر به اختراع آن در عالم خیال می پردازد.

2

• جایگزین سازی
وسیله و یا دوست رئال مؤثر و به درد بخور در عالم رئال با وسیله و یا دوست اختراعگشته در عالم خیال، نا کامی بعدی را پیشاپیش در بطن خود نهفته دارد، به قول کامپیوتریست ها، «پیشبرنامه ریزی شده» دارد.

3

• دیالک تیک رئال و خیال، اما چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک رئال و ایدئال نیست.
• دوست (و یا هر چیز دیگر) که در عالم بی سد و بند و آزاد خیال اختراع می شود، چه بسا کپیه و مدل فکری دوست ایدئال پوشیده در شولای رؤیا ست!

4

• اختراع دوست و یا هر چیز مورد نیاز دیگر در عالم خیال اما یکی از خصوصیات اساسی انسان بطور کلی و بویژه انسان مولد است.

• بدترین عمله و بنا ـ به قول مارکس ـ بر بهترین زنبور از آن رو برتری دارد که خانه مورد نیاز خود را قبل از ساختن در عالم رئال، در عالم خیال می سازد و بعد مدل ایدئال خود را با کاهگل و سنگ و سیمان و غیره چنان مادیت می بخشد که حاصل نهائی کار، در خطوط کلی و تعیین کننده اش، شباهت غریبی به مدل فکری او پیدا می کند:

• دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، خانه رئال و خانه ایدئال!

• ایدئال را به معنی فکری نیز باید تلقی کرد و نه فقط به معنی آرزوئی و در نهایت کمال و بی عیبی!

5

• اختراع دوست در عالم خیال اما با طرحریزی مدل فکری خانه تفاوت اساسی دارد.
• دوست ایدئال را ـ بر خلاف خانه ایدئال ـ بدشواری می توان در عالم رئال بازسازی کرد تا در نهایت، در خطوط کلی اش شبیه دوست ایدئال باشد.

• پشیمانی و درد و اندوه دیرآشنای «آشنا» همین جا ست!


• انسان موجودی اندیشنده، تحول یابنده، خودجو، خودآگاه و خودمختار است و با خانه تفاوت ژرف دارد.


6

• «آشنا» که سهل است، حتی خدا پس از اختراع حوا و آدم بر طبق مدل فکری خویش، مجبور شد که خود را از شر آندو خلاص کند، به موجودات خیالی از جنس اجنه و ملائکه دل خوش کند و در عزلت و تنهائی ابدی خویش در لایتناهیت هستی از یادها برود!

7

• شاید بهتر آن باشد که انسان ـ قبل از همه ـ به فکر خودشناسی باشد که در دیالک تیک خودشناسی ـ جامعه شناسی جامه عمل می تواند بپوشد.

خودآگاهی بدین معنی، اسم رمز بی نیازی از «یار گمگشته» بی نام و نشان کذائی است.
کلید این قفل زنگاربسته ی عتیق دیرین را نه اختراعی، بلکه کشف غول آسائی به نام «درک ماتریالیستی تاریخ» در اختیار بنی بشر قرار می دهد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر