سرچشمه:
صفحه فیس بوک
عصیان زن
تحلیلی از شین میم شین
سیمون دو بوار
بشریت مرد است و مرد هم زن را در خود زن وصف نمی کند، بلکه در ارتباط با مرد وصف می کند و او به عنوان موجودی مستقل محسوب نمی شود.
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.
زن فرعی استو در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.
حکم پنجم
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
صفحه فیس بوک
عصیان زن
تحلیلی از شین میم شین
سیمون دو بوار
بشریت مرد است و مرد هم زن را در خود زن وصف نمی کند، بلکه در ارتباط با مرد وصف می کند و او به عنوان موجودی مستقل محسوب نمی شود.
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.
زن فرعی استو در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.
حکم پنجم
آری،
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
• نفی انتزاعی به «آب در هاون کوبیدن» شباهت دارد:
• در روند نفی انتزاعی، چیزی بظاهر و در حرف ـ به هر دلیلی هم که باشد ـ نفی می شود، بی آنکه نفی شود.
• زیرا نفی اگر بخواهد نفی به معنی واقعی کلمه باشد، همیشه باید نفی معین باشد.
• انتقاد انتزاعی چه بسا فرقی با غر زدن های توخالی ندارد.
1
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
• این فقط زن نیست که در رابطه با مرد متمایز و تعریف می شود.
• مرد هم در رابطه با زن متمایز و تعریف می شود.
• چون هر چیزی در رابطه با ضد آن سهل تر و بهتر و دقیقتر درک و تفهیم می شود.
• علت این امر خصلت دیالک تیکی همه عناصر هستی است:
• در هستی طبیعی و اجتماعی، هر چیزی همیشه با ضد خود همراه و همبستر است.
• زن و مرد با هم دیالک تیکی را تشکیل می دهند.
• تعریف قطبی در پرتو قطب دیگر، نشانه ضمنی انعکاس خودپوی دیالک تیک عینی هستی در ضمیر بنی بشر در روند کار با اشیاء و پدیده ها ست.
• دوئالیسم چیزها، پدیده ها و سیستم ها که از دیرباز رواج داشته، چیزی جز انعکاس سطحی و مخدوش و معیوب همین دیالک تیک عینی نیست.
• دوئالیسم شب و روز، خیر و شر، هابیل و قابیل کذائی به عنوان مثال قدمتی چندین هزارساله دارد.
• اگر شب نبود، بشر چگونه می توانست به شناخت ضد آن، یعنی روز نایل آید.
2
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
زن در ارتباط با مرد تعریف می شود و تمیز داده می شود.
• دلیل این شیوه شناخت شاید این باشد که بشر برای شناخت حسی و سطحی چیزها ـ حتی ـ به مقایسه آنها با چیزهای دیگر نیاز دارد و مقایسه چیزی با ضد آن، روشن ترین و قاطعانه ترین نوع مقایسه است.
مثال
• اگر چیزی ناشناخته باشد و یا شناختش دشوار باشد، یکی از بهترین ترفندها برای شناخت آن، عبارت است از شناخت ضد آن.
• بدین طریق، می توان هر خصوصیت اصلی را که ضد چیزی دارد، وارونه ساخت و به خود آن چیز نسبت داد.
مثال
• اگر موجود مرده (جنازه) همیشه سرد است.• با توجه به گرمی تن مجروح به خاک افتاده می توان حدس زد که هنوز زنده است.
حکم ششم
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.
اما مرد در ارتباط با زن تعریف نمی شود.
• برای تعریف و تمیز مرد نیز، از دیرباز آن را با ضد دیالک تیکی اش، یعنی با زن مورد مقایسه قرار می دهند و چه بسا از آن اهرمی برای تحقیر و تخفیف زحمتکش ترین و ستمکش ترین نیمه جامعه سرهم بندی می کنند:
• سعدی در مصراع اول این بیت، برای شناخت مرد موذی به مقایسه آن با زن می پردازد و زهر زن ستیز خود را ضمنا به کام خواننده و شنونده می ریزد:
• سعدی ـ به مثابه ایدئولوگ فئودالیسم ـ زن را به عنوان نازل ترین و بی ارج و ارزش ترین و پست ترین موجود، معیار قرار می دهد و بر اساس آن، به سنجش جنس مرد می پردازد.
• بدین طریق، پست ترین مردان بمراتب پست تر از زن تلقی می شوند، یعنی نازل تر از نازل ترین موجودات روی زمین.
• سعدی در مصراع دوم این بیت، برای تفهیم بهتر منظور خویش، جای زن را با سگ عوض می کند، سگی که علیرغم مظهر کثافت و نجاست مطلق بودن، از مردم مردم آزار بهتر است.
• به زبان سیمون دوبوار، به این می گویند، «تعریف مرد در ارتباط با زن!»
• به زبان عوام، اما به این می گویند:
• از کیسه خلیفه بخشیدن:
• یعنی برای صدور اندرز فئودالی خویش، ستمکش ترین و مظلوم ترین نیمه جامعه را آلت دست قرار دادن و قربانی کردن.
سعدی
مخنث به از مرد شمشیر زن
که روز وغا سر بتابد چو زن
مخنث به از مرد شمشیر زن
که روز وغا سر بتابد چو زن
• سعدی در این بیت نیز مرد شمشیرزن را « در ارتباط با زن» تعریف می کند و ضمنا به تحقیر نیمه ستمکش جامعه می پردازد:
• بدین طریق، زن عبارت می شود از بی جسارت ترین و ترسوترین موجودات روی زمین که روز وغا پا به فرار می گذارد.
• فقط همین کم بود که زن را به میدان وغا هم بفرستند و از او تا آخرین نفس جنگیدن انتظار داشته باشند.
• امروزه امپریالیسم و حتی فوندامنتالیسم، از این نقطه نظر، زن را با مرد مطلقا «برابر» کرده است:
• زن در ابوغریب های بغداد و تهران و کرج و ورامین و اوین به شغل شریف بازجو، جاسوس، خبرچین و شکنجه گر ارتقا یافته است، مانتو و چشم و ابروی زنان دیگر را حتی حسابی کنترل می کند و روانه اوین می سازد، از درو دیوار خانه ها تفنگ به دوش بالا می رود تا بساط لهو و لعب در خانه ها را به رگبار ببندد.
• تا دل تان بخواهد آزادی و برابری زن با مرد!
سعدی
چه خوش گفت، گرگین به فرزند خویش
چو قربان پیکار بر بست و کیش :
اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو، آب مردان جنگی مریز
چه خوش گفت، گرگین به فرزند خویش
چو قربان پیکار بر بست و کیش :
اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو، آب مردان جنگی مریز
• سعدی در این دو بیت نیز از قول گرگین به فرزند خویش هم رهنمود رفتار در میدان می دهد و هم به تحقیر خواهر و مادرش می پردازد:
• اگر می خواهی بسان زنان از جبهه فرار کنی، بهتر است که بسان زنان در خانه بمانی و کارهای بی ارج و ارزش زنانه از قبیل روفت و روب، پخت و پز، تربیت توله سگ، پرستاری از بیماران و مجروحین و ضمنا به قول حضرت نیچه، سر حال آوردن مردان جنگی و اقناع جنسی و عاطفی و خواباندن جنون مردانگی آنها بپردازی.
• اینها همه مثال هائی در زمینه «تعریف مرد در ارتباط با زن» اند.
حکم هفتم
زن فرعی است و در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.
زن فرعی است و در مواجهه با موجود اصلی و مهم، غیر مهم است.
• سیمون دوبوار بسان شیخ شیراز، اول بشریت را در جنس مرد خلاصه می کند و بعد بی اعتنا به فونکسیون غول آسای زن ـ از هر نظر در هر جامعه ـ از «فرعی و غیر مهم» بودن زن در مواجهه با مرد ـ به مثابه موجود اصلی و مهم ـ دم می زند.
• این طرز تفکر، طرز تفکر فئودالی و بورژوائی واپسین و معاصر راجع به نیمه دیگر جامعه است و باید مورد بررسی علمی رادیکال قرار گیرد و افشا شود.
• این تحقیر مطلقا غیرعلمی، غیرمنطقی، عوامانه و عوامفریبانه ی نیمه دیگر جامعه باید بسان دیگر جعلیات، تحریفات و یاوه های بی پایه طبقات حاکمه اثبات و افشا و رسوا شود.
• توصیف سطحی افکار حاکم که ـ در تحلیل نهائی ـ افکار کپک زده ی طبقات حاکمه است، نه هنر بزرگی است و نه به درد جنبش رهائی بخش زنان می خورد.
• زن نیمه پرولتر مضاعف بی چون و چرای جامعه و جهان است و دوشادوش پرولتاریای مرد و دو برابر پرولتاریای مرد سازنده جامعه و جهان و تاریخ است.
• بشریت نمی تواند حتی لحظه ای بر حضور صرفنظرناپذیر نیمه دیگر خویش صرفنظر کند.
• بدون حضور زن ـ قبل از هر چیز ـ بازتولید مثل جامعه مختل خواهد شد و نسل بشر برخواهد افتاد.
• زن نه فرعی است و نه غیرمهم.
• زن به همان اندازه اصلی و مهم است که جنس مرد.
• زن چه بسا حتی مهمتر و تعیین کننده تر از جنس مرد است.
• تحقیر زن محتوای طبقاتی ـ فرماسیونی دارد.
• تحقیر زن با تحقیر تولید و تولید مثل در پیوندی ناگسستنی است.
• تحقیر زن به این دلیل است که زن مولد مضاعف است:
1
• مولد مادی است:• یعنی آشپز و روفتگر و دروگر و خرمنکوب و میوه چین و غیره است.
2
• مولد مثل است.• یعنی زاینده و مربی است.
3
• بازمولد مضاعف است.
• یعنی مولد مادی، زاینده، مربی، پرستار و غیره است: تضمین کننده بازتولید مادی جامعه، بازتولید مثل و بازتولید نسل های متوالی است.
• یعنی مولد مادی، زاینده، مربی، پرستار و غیره است: تضمین کننده بازتولید مادی جامعه، بازتولید مثل و بازتولید نسل های متوالی است.
• فقط کافی است که به فحشواژه ها در جامعه خویش نظر کنیم تا به صحت این نظر پی ببریم:
• حمال، عمله، کلفت، نوکر، چاکر، پابرهنه، بی همه چیز ....
حکم هشتم
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.
مرد سوژه است.
مرد مطلق است و زن دیگری.
• مدح بدتر از ذم به این می گویند:
• خانم دوبوار ظاهرا و در حرف مدافع حقوق زنان است.
• ولی فقط ظاهرا و در حرف.
• ایشان افکار طبقات حاکمه گندیده و بلحاظ تاریخی محتضر را به عنوان افکار جامعه به خورد خواننده می دهند:
• بدین طریق است که زن از مقام سوبژکت وارگی (سوژگی) به زیر کشیده می شود، اوبژکت واره تلقی می شود، چیزواره تلقی می شود و در عوض به چرخش چشمی، جنس مرد به مثابه کل همگون و بی تمایز مطلق می شود.
• تحلیل بی تمایز و شلم شوربا به این می گویند.
• دفاع انتزاعی از زن بمراتب زیانبارتر از زن ستیزی آشکار است.
• خانم دوبوار از کدامین زن و کدامین مرد سخن می گویند؟
• نه زن انتزاعی در کره زمین یافت می شود و نه مرد انتزاعی.
• برای بررسی هر چیز باید آن را در هیئت واقعی ـ مشخصش زیر ذره بین تحلیل گذاشت.
هیچ ذره بینی در جهان یافت نمی شود که
قادر به رؤیت چیزهای انتزاعی باشد.
قادر به رؤیت چیزهای انتزاعی باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر