۱۳۹۱ مهر ۱, شنبه

هماندیشی بامریم اسلامی (2)



سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم به
شعر و شعور و شعار

 رفتی مرا به جاده، چه تنها گذاشتی
من مانده ام، چگونه مرا جا گذاشتی؟
 
این پای لنگ بی تو به راهی نمی رود
وقتی مرا به حسرتِ بابا گذاشتی!
شیوا بانو چکامه سرا

 زندگی فرصت بس کوتاهی است:
تا بدانیم که مرگ، آخرین نقطه پرواز پرستوها نیست!

مرگ هم حادثه ای است، مثل افتادن برگ:
تا بدانیم، پس از خواب زمستانی خاک

نفس سبز بهاران جاری است.
از شاعری گمنام
پایان

مریم
مرگ هم حادثه ای است، مثل افتادن برگ:
تا بدانیم، پس از خواب زمستانی خاک

نفس سبز بهاران جاری است.

·       آیا واقعا "پس از خواب زمستانی خاک، نفس سبز بهاران جاری است"؟

میم
·       بی کمترین تردید چنین است.

شیوا
·       کسی چه می داند. تردید زیباترین قسمت زندگی است.

میم

·       تردید دو گونه است:
·       تردید پویا که پیش برنده است.
·       تردید مخرب که بازدارنده است.
·       اگر تردید موتور جست و جو و حرکت و جنبش باشد، حق با شیوا ست و لاغیر.

مریم
·       وقتی با مقوله مرگ از نزدیک مواجه بشویم، هزاران سؤال و تردید برای آدم پیش می آید.

میم
·       مفهوم «مواجه شدن با مقوله مرگ از نزدیک»، قابل فهم نیست.
·       مقوله یا مفهوم چیزی انتزاعی است که می شود بدان اندیشید.
·       شاید منظور مریم هم همین باشد:
·       اندیشیدن به مقوله مرگ!

·       مرگ هر چیز از نبات تا جانور و انسان، قابل بررسی و شناخت است.
·       مرگ چیزها و آدم ها امری طبیعی است و مثل هر امر طبیعی دیگر قانونمند است و لذا قابل بررسی و شناخت.
·       مرگ چیزها تا زمانی معما ست که به علل آن پی نبرده ایم.

·       روندهای اجتماعی اما بالنده اند.
·       جامعه و جهان پیش می تازد.
·       عقبگرد ـ در تحلیل نهائی ـ محال است.

شیوا
·       گاه عقب می رویم، اما باز به جلو رانده می شویم.
·       درست بسان شیئی شناور در آب!

میم
·       شیوا تیرانداز ماهری اند و به قلب هدف می زنند:
·       حق با ایشان است:
·       روندهای اجتماعی سیری زیگزاگ دارند و نه خطی.
·       هر پیشرفتی با پسرفتی توأم است.
·       جامعه اما ـ در تحلیل نهائی ـ  توسعه می یابد، از مرحله ای نازل به مرحله ای عالی تر می بالد.
·       گذاری از ساده به بغرنج است، که یادآور دیالک تیک تجزیه و ترکیب است:
·       مثال:
·        هیدروکسید سدیم را در آب با اسید کلریدریک قاطی می کنیم:
·       هر دو تجزیه می شوند (پسرفت: گذار از بغرنج به ساده)، ولی در نهایت، ترکیب جدیدی از هر کدام از یون های آنها پدید می آید که نمک طعام نام دارد و بغرنج تر از هر دو ست:
·       این بدان معنی است که در تحلیل نهائی از ساد،ه بغرنج تشکیل می یابد و هستی ساز شورانگیزش را از سر می گیرد.
·       سیر زیگزاگ و پر اعوجاج توسعه به همین سان است:
·       دیالک تیکی از تجزیه و ترکیب است!
·       دیالک تیکی از افت و خیز است!
·       دیالک تیکی از شکست و پیروزی است!
·       دیالک تیکی از فراز و فرود است!
·       دیالک تیکی از سقوط و صعود است!    

مریم
·       گاهی به شدت به عقب پرت می شویم.
·       انگار سال ها از دیگران عقب می افتیم.
·       انگار به ته چاهی عمیق می افتیم و باید با چنگ و دندان دوباره خود را بالا بکشیم.

میم
·       حق با مریم است:
·       دیالک تیک سقوط وصعود نیز به همین معنی است:
·       نهایتا اما خود را بالا می کشیم. 
·       زندگی در روند همین افت و خیزها قوام می یابد، شناخت و شعور بشری نیز.
·       زندگی یعنی عقب عقب رفتن گهگاهی برای جهش فراتر و بلندتر.
·       عقب عقب رفتن حتما نباید منفی تلقی شود.
·       در مرحله عقب نشینی، انرژی جدیدی ذخیره می شود، تا جهش جدیدی امکان پذیر گردد.

مریم
·       ولی کاش حکمت اینهمه افت و خیز را درک می کردیم!

 میم
·       افت و خیز ها قانونمندند.
·       و هر چیز و یا هر پدیده قانونمند قابل شناخت است.
·       حکمت افت و خیزها دسترس پذیر است.
·       جزو «اسرار» کذائی نیست.

مریم
·       چرا زندگی بعضی از آدم ها آرام و روی خطی مستقیم پیش می رود، ولی زندگی بعضی ها پر از تنش و افت و خیز است؟

میم
·       زندگی هیچ چیز و هیچکس خطی پیش نمی رود.
·       شاید بظاهر چنین جلوه می کند. 
·       روند رشد همه جا و همیشه زیگزاگ است، پر اعوجاج است.
·       مسیر چیزها، پدیده ها و سیستم ها صاف و هموار نیست، پست و بلند و ناهموار است و چه بسا سنگلاخ است.

مریم
·       ولی همه به یک اندازه رنج نمی کشند!
  میم
·       رنج و شادی قسما سوبژکتیف اند و به افراد و روحیات شان بستگی دارد و قسما اوبژکتیف اند، یعنی نتیجه شرایط زیست اند.
·       اگر شرایط زیست بطرز رادیکال تغییر یابد، میزان تحمل رنج و شادی نیز می تواند تعدیل شود.
·       با توسعه نیروهای مولده، مثلا با توسعه وسایل تولید، علم و فن و تجارب بشری از میزان رنج انسان ها بطرز چشمگیری کاسته می شود و کفه ترازو روز به روز به نفع شادی سنگین تر می گردد.
·       البته باید همراه با توسعه نیروهای مولده، مناسبات تولیدی نیز تحول یابند تا برای توسعه فراتر نیروهای مولده به مانع و مزاحمی بدل نشوند. 
مراجعه کنید به نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر