خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
«بله» نگو!
يكي از بزرگان فرزند خود را فرموده باشد كه اي پسر، زبان از لفظ «نعم» حفظ كن و پيوسته لفظ «لا» بر زبان ران و يقين بدان كه تا كار نفر با «لا» باشد، كار تو بالا باشد و تا لفظ تو «نعم» باشد، دل تو به غم باشد.
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
«بله» نگو!
يكي از بزرگان فرزند خود را فرموده باشد كه اي پسر، زبان از لفظ «نعم» حفظ كن و پيوسته لفظ «لا» بر زبان ران و يقين بدان كه تا كار نفر با «لا» باشد، كار تو بالا باشد و تا لفظ تو «نعم» باشد، دل تو به غم باشد.
• در طنز انتقادی عبید، ابتدا می بایست مفهوم «بزرگان» مورد کنکاش قرار بگیرد.
• به نظر می رسد که «یکی از بزرگان» نمی تواند از طایفه دانشمندان و حکیمان باشد.
• به این علت که بزرگانی از آن طایفه فرزند خود را به کسب علم و دانش و بالا بردن آگاهی هدایت می کنند.
• بنا بر این «یکی از بزرگان» اشاره آشکار به یکی از مقامات حکومتی است که در حال راهنمایی فرزندش برای کسب قدرت است.
• اما چرا چنین بزرگی، لفظ «لا» را بر لفظ «نعم» ارجح می داند؟
• دلیل این کار را می بایست در ساختار دیکتاتوری حکومت پادشاهی قرون وسطایی جستجو کرد، حکومتی که بر پایه رأی فردی اداره می شود و نه بر اساس آرای شورایی.
• در حکومت فردی اگر فرزند یاد بگیرد، که نه بگوید، طبیعی است که کارش بالا باشد در غیر اینصورت دلش به غم.
• حال سؤال اینجا ست که چرا عبید به چنین نتیجه ای می رسد؟
• عبید در کاخ شاهان رفت و آمد داشته و شخص محترمی هم محسوب می شده، اگر چه به وزارت رسیدنش در جایی به ثبت نرسیده است.
• عبید با چشمان تیز بینش «نه» گوئی بالا دستان را به زیر دستان به عینه می دیده است.
• بی اعتنا به اینکه زیر دستان درست می گفته اند و نادرست.
• برای حفظ قدرتی از نوع دیکتاتوری قرون وسطایی «نه» گوئی یعنی اعلام و اعمال و تحکیم تسلط بر زیر دست.
• تنها در طریق شورایی و به قول درست شما هم اندیشی است که رابطه دیالکتیکی لا و نعم کار برد صحیح خودش را بدست می آورد.
• بنا بر این عبید این طنز را با دلی پر درد به رشته تحریر در می آورد.
• نکته طنز آن همین تخریب دیالکتیک نه و آری است و اتفاقا نکته قابل تأمل آن نیز همین نکته است.
• در واقع عبید بزرگان حکومتی را به «لا» گویی در همه حال متهم می کند.
• «لا» گویی ئی که نه بر آگاهی، بلکه تنها بر تمرین «لا» گویی مبتنی است.
• آیا عبید با تمام وجودش چوب بی صدای این «لا» گویی مدام را از حکومتیان نخورده است؟
• فکر می کنم باید بارها خورده باشد.
بنا بر این، این طنز با توانایی «لا» گویی برشت فرسنگها فاصله از هم دارند.
مجید
• با درود• تحلیل شمارهٔ ۶ این گفته بیشتر با سلیقهٔ من سازگار است.
• «بزرگ» در اینجا پشتوانه ای است، برای تبلیغ این نظر عبید.
• «نه» گوئی اولین قدم برای پیشروی به سمت استقلال، خود کفایی و شاید هم فرد گرایی باشد.
• «لا» گوئی فرد را به خوداندیشی سوق می دهد، به کسب استقلال نظر.
• «نعم» گوئی بیشتر به پشیمانی می انجامد، تا «لا» گوئی.
• تبدیل لا به نعم همیشه راحت تر است از تبدیل نعم به لا.
یدالله
• خیلی ممنون از هماندیشی • حق از خیلی نظرها با شما ست.
• آنچه برای ما قبل از هر چیز ارزش و اهمیت دارد، خوداندیشی دوستان است.
• دوست مان خوداندیشانه به کشف جنبه هائی نایل آمده اند که از دید ما در تحلیل این طنز موجز پنهان مانده بود:
• ایشان از مفهوم «بزرگ» برداشت دیگری ارائه داده اند:
• «بزرگ» را از طبقه حاکمه دانسته اند و نتیجتا لاگوئی را بطرزی نو توضیح داده اند.
• بدین طریق بخش معینی از واقعیت عینی اجتماعی را روشن کرده اند و به تکمیل تحلیل ما کمک ارزنده ای ادا نموده اند.
• اکنون شما مفهوم «بزرگ» را ـ باز هم بدرستی ـ عنصری صوری برای نقل قصه تلقی می کنید.
• این ایده ارزشمند جدیدی است که بازهم از دید ما پنهان مانده بود.
• نکات بکر و بدیع دیگری هم که بر شمرده اید، نور علی نور اند.
• در روند هماندیشی از این نوع است که اوبژکت (موضوع) شناخت هرچه وسیعتر و عمیقتر و دقیقترمورد تأمل قرار می گیرد و شناخته می شود.
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف