• کیفیت در واقع به معنی ترکیب و ساخت بکار می رود.
1
• کیفیت در زبان محاوره ای به عنوان معیاری برای ارزیابی چیزها بکار می رود:
• کیفیت بسیار عالی، کیفیت نازل.
2
• کیفیت در اینگونه موارد، بیانگر مناسب و یا نامناسب بودن چیزهای مصرفی (اغلب فراورده های کار انسانی) و یا خواص چیزها ست.
3
• کیفیت در فلسفه به معانی زیر به کار می رود:الف
• منظور از کیفیت اولا خواص ماهوی هر چیز است.
ب
• منظور از کیفیت ثانیا کلیت هر سیستم است که با کیفیت های منفرد در رابطه است، کیفیت های منفردی که هویت هر چیز را تعیین می کنند.
ت
• از این رو، کیفیت کلی را می توان بطور کلی، به عنوان کیفیت ماهوی و یا کیفیت اصلی نامید و خواص ماهوی منفرد را در مقایسه با آن، کیفیت جزئی نام داد.
پ
• ضمنا می توان از اجزاء، بخش ها، کیفیت های منفرد آغاز کرد و کلیت خواص ماهوی هر چیز را بمثابه سیستمی از کیفیت ها تعریف نمود.
4
• چیزها ببرکت کیفیت های منفرد خود که از خواص منفرد آنها نشئت می گیرند، از همدیگر متمایز می گردند.
5
• هر چیز ببرکت کیفیت کلی خود، بمثابه چیز معینی نمودار می گردد.
6
• هر چیز ببرکت کیفیت خود، ببرکت خاصیت ماهوی خود همان است که است.
7
• هر چیز ببرکت کیفیت خود از چیزهای دیگر متمایز می شود.
8
• از آنجا که چیزها سیستمی از کیفیت ها را تشکیل می دهند، بمثابه سیستم، رفتار خاصی از خود نشان می دهند:
الف
• کیفیت ها با خود شان بطور نسبی در هویت واحدی قرار دارند، یعنی خودمانند اند.
ب
• کیفیت ها با هرتغییر پارامترهای خود دچار تغییرماهوی نمی شوند.
ت
• بنابرین، کیفیت تعینی است که به چیزها ثبات نسبی می بخشد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر