۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

پای منبر بزرگان (41)

منبر دونفره ی لاشخور و لاری (4)
ح. مهدی پور

لاشخور
«من به عنوان یک پروفسور دانشگاه، فقط گفته ام که هولوکاوست وجود نداشته است.
صحت و سقم نظرم را نمی دانم و نباید هم بدانم.
صحت و سقم نظر مرا ـ در این مورد ـ باید مورخین تعیین کنند.»


• ما حکم لاشخور را بلحاظ معرفتی ـ نظری مورد بررسی قرار می دهیم:

• تئوری شناخت
نظریه ای فلسفی در باره قانونمندی های شناخت است.

• تئوری شناخت
در فلسفه، رشته مستقلی را با حوزه موضوعی نسبتا مستقلی تشکیل می دهد و مسائل اصلی زیرین را شامل می شود:

1
• موضوع، سرچشمه و ماهیت شناخت
2
• مبانی و نیروهای محرکه شناخت
3
• مراحل، فرم ها و متدهای شناخت
4
• سمیوتیک، حقیقت، رابطه تئوری و پراتیک
5
• مسائل علمی و نظری (تئوریکی)

• نکات معرفتی ـ نظری (یعنی نکات مربوط به تئوری شناخت) موجود در حکم لاشخور را می توان در دو سؤال زیر خلاصه کرد:

1

• آیا چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی قابل شناسائی اند؟

2

• آیا نظرات افراد انسانی و داوری در باره آنها باید بطور سوبژکتیف صورت گیرد و یا بطور اوبژکتیف؟


• ما می کوشم این دو سؤال معرفتی ـ نظری را مورد تحلیل قرار دهم.

سؤال اول
قابل شناسائی بودن هستی


• لاشخور می گوید که به عنوان پروفسور دانشگاه، در باره هولوکاوست اظهار نظر کرده و صحت و سقم نظر او را مورخین باید تعیین کنند.
• اما مورخین موجودات اجتماعی اند و منافع اجتماعی و طبقاتی خاص خود را دارند.
• و لذا برخی از آنها هولوکاوست را واقعی و برخی دیگر ساختگی تلقی کرده اند، تلقی می کنند و تلقی خواهند کرد.

• پس لاری نخواهد توانست به حقیقت امر در این زمینه پی ببرد.
• هولوکاوست بدین طریق، معمائی ناگشوده خواهد ماند.
• و لاشخور نتیجه خواهد گرفت که چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی غیر قابل شناسائی اند.

• در این زمینه مکاتب فلسفی متعددی تشکیل شده اند.
• ندانمگرائی، رلاتیویسم، پوزیتیویسم، نئوپوزیتیوسم، تومیسم، نئوتومیسم، کانتیانیسم، نئوکانتیانیسم و غیره از آن جمله اند.

فرانسیس فوکویاما (1952)
دانشمند علوم سیاسی آمریکا و شاگر آلان بلوم
علمای ندانمگرا و خردستیز ایالات متحده آمریکا ست.
او مؤلف کتب «پایان تاریخ» و «یورش بزرگ» است و مفاهیم غیرعلمی و من در آوردی از قبیل «جامعه اطلاعات»، «پایان انسان»، «پسا هومانیسم» و «محافظه کاری نو» را در کتب خود مورد بحث قرار می دهد و راه حل هائی برای دولت آمریکا عرضه می کند.

• یکی از پروفسورهای مهم جنگل جهانی به نام فرانسیس فوکویاما هم نظر لاشخور را مو به مو تکرار می کند.

جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

• اسقفی به نام جورج برکلی، حتی وجود خورشید را منکر می شد.

• انسان ها آزاد اند و می توانند به چیزی عقیده داشته باشند و یا نداشته باشند.
• برای ما هم مهم نیست که لاشخورهای جنگل جهان، هستی را قابل شناسائی می دانند و یا نمی دانند.

• سؤالات ناقابل ما اما به شرح زیر اند:
• کسانی که چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی را غیرقابل شناسائی می دانند، چرا به اعمال شنیع زیر مبادرت می ورزند؟

1

• اولا به چه حقی دگراندیشان را به دار می آویزند؟
• چون وقتی هیچ چیز در جهان قابل شناخت نباشد، هر کس حق دارد هر نظری را که بخواهد و بتواند نمایندگی کند.

2

• ثاینا چرا و به چه حقی دگراندیشان را از پشت بام های کوی دانشگاه اوین و فنی و شیراز پائین می اندازند؟

3

• ثالثا چرا و به چه دلیل دگرانیدشان را زجر و شکنجه و آزار می دهند و قتل عام می کنند؟

4

• رابعا به چه مجوزی خود را پروفسور قلمداد می کنند، کتاب می نویسند، تدریس می کنند؟
• چون وقتی چیزهای هستی غیر قابل شناخت باشند، مدرسه و دانشگاه و درس و مشق و کتاب و سخنرانی برای چیست؟

5

• خامسا به چه حقی در باره مسائل جامعه و جهان ابراز نظر می دهند، وقتی که علنا خود را ندانمگرا می نامند؟

6

• سادسا به چه دلیل منطقی و عقلی نظام گندیده سرمایه داری را به عنوان بهترین سیستم اجتماعی جا می زنند و از پایان تاریخ سخن می گویند؟
• ندانمگرا که اصولا نباید چیزی را بداند.

7

• سؤال آخر اینکه اگر نظرات، ملغمه ظن های سرسری است، به چه حقی شب و روز به منبر می روند و به عوامفریبی و تحمیق مردم می پردازند؟


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر