۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

وجود اجتماعی (3) (بخش آخر)

در آئینه شعور اجتماعی، وجود اجتماعی انعکاس می یابد.
پروفسور دکتر پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

• ما باید میان وجود اجتماعی بمعنی محدود کلمه و وجود اجتماعی بمعنی وسیع کلمه فرق بگذاریم:

الف
وجود اجتماعی بمعنی محدود کلمه

• وجود اجتماعی بمعنی محدود کلمه عبارت است از مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی که مناسبات اجتماعی اساسی، تعیین کننده و مادی را تشکیل می دهند.
• مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی بنیان بی واسطه و اصلی کلیه پدیده های ایدئولوژیکی حیات اجتماعی را تشکیل می دهند.
• پدیده های ایدئولوژیکی حیات اجتماعی انعکاس مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی اند.

• (به عبارت دیگر، مناسبات تولیدی و طبقاتی در آئینه روبنای ایدئولوژیکی بازتاب می یابند:
• رابطه آنها به رابطه شیئی و تصویر شیئی، به رابطه ماده و روح، وجود و شعور شبیه است. مترجم)


ب
وجود اجتماعی بمعنی وسیع کلمه

• وجود اجتماعی بمعنی وسیع کلمه به شرح زیر اند:

1
• مناسبات تولیدی
2
• مناسبات طبقاتی
3
• سیستم نیروهای مولده
4

• تأثیر متقابل نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

5

• مناسبات مادی انسان ها با طبیعت که در نیروهای مولده تبلور یافته اند و لذا مناسبات انسان ها با کائنات و کل هستی.

• جامعه ـ تئوری ما قبل مارکس نمی توانست مسئله مربوط به رابطه وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را طرح کند و راه حل ماتریالیستی برای آن ارائه دهد.
• ماتریالیسم ما قبل مارکسیستی در عرصه مسائل اجتماعی به آرمان های خود پشت می کرد و در قید و بند ایدئالیستی گرفتار می ماند.

1

• ماتریالیست های فرانسه از سوئی ابراز می داشتند که آداب و رسوم و عقاید و عادات انسانی محصول محیط و «سازمان» اجتماعی اند، ولی از سوی دیگر محیط اجتماعی را محصول افکار عمومی، خرافات، فساد روحی، آداب و عادات و غیره قلمداد می کردند.
• آنها از حل این تناقض فکری (آنتی نومی) خود عاجز بودند.

2

• علت این ضعف آنها ـ در تحلیل نهائی ـ ناشی از آن بود که آنها از موضع سنسوئالیستی انسان را بمثابه موجودی طبیعی تلقی می کردند و لذا کلیه مسائل جامعه را بر بنیان طبیعت انسانی (که به نظر آنها فاقد خصلت تاریخی بود) حل و فصل می کردند و بطور کلی نمی توانستند دریابند که جامعه بشری عرصه خاص خود را و واقعیت خاص خود را نمودار می سازد.

• مراجعه کنید به سنسوئالیسم (حسگرائی)، دیالک تیک حسی و عقلی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3

• آنها نتیجتا نه محیط اجتماعی، سازمان جامعه و غیره را به عنوان وجود اجتماعی درک می کردند و نه افکار، عقاید، آداب، عادات، رسوم و غیره را به عنوان شعور اجتماعی در نظر می گرفتند، چه برسد به ارائه پاسخ ماتریالیستی در رابطه با مسئله رابطه فی مابین آندو.

4

• بعدها بتدریج ببرکت اقتصاد سیاسی کلاسیک بورژوائی، تئوری تاریخ بورژوائی و تئوری مبارزه طبقاتی بورژوائی تصوری قوام گرفت که بنا بر آن، جامعه و روابط اجتماعی بطور کلی بمثابه وجود خاص و خود ویژه ای تلقی شدند.

5

• این تصور را برای اولین بار هگل جامه تئوریکی پوشاند، البته در بستر فلسفه ایدئالیستی تاریخ خود.

6

• به نظر هگل مناسبات اجتماعی ئی که دارای وجود و قوانین خاص خودند، مراحل تعالی خاص روح جهانی مطلق را تشکیل می دهند.

7

• از این رو، تنها پس از تدوین ماتریالیسم تاریخی روشن می شود که حیات اجتماعی انسان ها، یعنی جامعه، عرصه واقعی مستقل و خاص خود را تشکیل می دهد، در روند زندگی عملی انسان ها واقعیت عینی خاصی، یعنی وجود اجتماعی ئی شکل می گیرد و در آیینه شعور اجتماعی انعکاس می یابد.

8

• مفهوم وجود اجتماعی نقطه عطفی در تجدید بنای تفکر فلسفی و تفکر اجتماعی ـ نظری (تئوریکی) بوده است.

9

• مفهوم وجود اجتماعی یکی از نتایج گرانبهای درک ماتریالیستی تاریخ است.


مراجعه کنید به شعور اجتماعی، مناسبات اجتماعی، زیربنا و روبنا در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر