۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

رفتار گرائی (2) (بخش آخر)

پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور گئورگ کلاوس

برگردان شین میم شین

• در رابطه با این مسئله که موضوع واقعی پژوهش پسیکولوژیکی عبارت است از بررسی واکنش های ارگانیسم نسبت به محیط زیست، تمایزی در رفتارگرائی وجود دارد که بلحاظ فلسفی، بویژه از نقطه نظر مسئله اساسی فلسفه، از اهمیت شایانی برخوردار است:
• به این مسئله که «آیا از روابط میان تحریک و واکنش (محیط زیست و رفتار) می توان نتیجه گرفت که شعور انسانی وجود دارد»، رفتارگرائی دو نوع پاسخ می دهد:

الف
جریان اول

• به نظر زاشلی از رفتار انسانی نمی توان نتیجه گرفت که شعور وجود دارد و لذا استفاده از مفهوم شعور برای توضیح رفتار غیرعلمی خواهد بود.

ب
جریان دوم

• بنظر واتسون وجود شعور را نمی توان انکار کرد، ولی فرمولبندی احکام علمی راجع به شعور امکان ناپذیر است.

• هردوجریان رفتارگرائی به مسئله اساسی فلسفه اصولا پاسخ نادرست می دهند و بلحاظ معرفتی ـ نظری به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) می رسند.

• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1

• با انکار وجود شعور از سوی رفتارگرائی، مسئله اساسی فلسفه بی موضوع می شود و همزمان عرصه شعور غیرقابل شناخت تلقی می گردد.

2

• اگر وجود شعور مورد انکار قرار نگیرد، اما علم ناتوان از فرمولبندی احکامی راجع بدان دانسته شود، در این حالت مسئله اساسی فلسفه اگرچه بی موضوع نمیشود، ولی پاسخ بدان از موضع اگنوستیسیستی داده می شود.

• (یعنی عملا پاسخ داده نمی شود. مترجم)
3

• نمایندگان مختلف رفتارگرائی متدها، تئوری ها و نتایج این طرز تفکر را بطور کلیشه ای (شماتیکی) به جامعه منتقل می کنند.

4

• بدین طریق، انسان (که با انکار شعور دیگر نمی تواند موجود شعورمندی تلقی شود) بمثابه سیستم اینپوت ـ آوت پوت قابل مانی پولاسیون، دستکاری و تحریف قلمداد می شود و از او موجود اجتماعی ئی سرهمبندی می شود که آرزوها و نیاتش با آرزوها و نیات طبقه حاکمه مطابقت دارند.

5

• بسیاری از تزها و متدهای روانشناسی گروهی ، روانشناسی تبلیغاتی و امثالهم در کشورهای سرمایه داری مستقیم و یا غیرمستقیم بر طرز تفکر رفتارگرایانه استوار شده اند.

6

• البته این امر مانع آن نمی شود که رفتارگرائی دارای عناصر علمی ـ متدئولوژیکی ارزشمندی باشد.

7

• از آنجا که رفتارگرائی صرفا بر شیوه های رفتاری عینی قابل مشاهده و اندازه گیری ارگانیسم ها متکی است، به مخالف اصولی هرگونه گمانورزی عرفانی راجع به هدفگرائی ارگانیسم ها، قوای حیاتی مرموز و امثالهم مبدل می شود.

8

• رفتارگرائی رفتار حیوانات را برمبنای مدل تحریک ـ واکنش مورد بررسی قرار می دهد.

9

• به زبان سیبرنتیکی می توان گفت که رفتارگرائی متد اینپوت ـ آوت پوت را مورد استفاده قرار می دهد.

• مراجعه کنید به متد جعبه سیاه
10

• بدین طریق می توان رفتارگرائی را از پیشاهنگان طرز تفکر سیبرنتیکی محسوب داشت.

11

• متدهای مختلف رفتارگرائی را می توان به نحو احسن بمثابه دستورالعمل های آزمایشی برای بررسی سیستم های بغرنج (بخصوص) ارگانیکی سیبرنتیکی مورد استفاده قرار داد.

12

• از این رو تصادفی نیست که برخی از نمایندگان رفتارگرائی زیرنتیجه های سیبرنتیکی را پیشاپیش مطرح کرده اند.

13

• اما این امر بدان معنی نیست که رفتارگرائی با تئوری سیبرنتیکی رفتار یکسان است و یا سیبرنتیک، تأییدی بر صحت رفتارگرائی است.

14

• از آنجا که رفتارگرائی وجود هرآنچه را که از حد رفتار فراتر می رود (مثلا وجود حیات درونی و روحی خاص انسان ها و امثالهم را) منکر می شود و یا برخورد علمی را به خطه آنها راه نمی دهد، سیستم های سیبرنتیکی را نیز به همان سان تلقی خواهد کرد.

15

• رفتارگرائی در عرصه تفکر تنها اینپوت سیستم های مربوطه را و نتایج تفکر یعنی آوت پوت را در نظر می گیرد.

16

• طرز نگرش رفتارگرایانه به مفاهیمی از قماش تفکر اوتومات های حسابگر منتهی می شود.

17

• در واقع میان دستگاه فکری انسانی و اوتومات های حسابگر فقط رابطه آنالوژی (تشابه) وجود دارد و نه هویت.

18

• مطلق کردن رفتارگرایانه مفهوم رفتار، بناحق تاریخ تفاوتمند هر موجود متفکر انسانی و هر اوتومات حسابگررا نادیده می گیرد و تفاوت کیفی موجود میان مراحل مختلف توسعه ماده را از دیده ها پنهان می دارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر