۱۳۹۱ مرداد ۳۰, دوشنبه

گفت و گوی دکتر توسلی با میم (2)

روشنفکر ایرانی و ذره ای نیچه
ابوالفضل توسلی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


دکتر توسلی

آقای طبری در ایران نیز ایده های لوکاچ به نیچه را به فارسی برگردانده است.


• این ادعای شما واقعیت ندارد و مطلقا بی پایه و من درآوردی است.
• شما بیشک حتی نمونه از ترجمه طبری از آثار لوکاچ ندیده اید و برای نشان دادن سراغ ندارید.
• همین ادعای شما ـ فی نفسه ـ معیار عینی ارزشمندی برای ارزیابی درجه آگاهی و صداقت شما ست.

• چرا و به چه دلیل؟
1

• اولا برای اینکه احسان طبری مؤلف بوده و نه مترجم.

2

• ثانیا برای اینکه احسان طبری با تئوریسین های غرب میانه و لاجرم آشنائی زیادی نداشته است.
• گئورگ لوکاچ ساکن آلمان فدرال بوده و در دانشگاه های آن کشور تدریس کرده است.
• آثار لوکاچ را نه احسان طبری و حزبش، بلکه عمدتا بخش ایدئولوژیکی امپریالیسم و دربار به فارسی برگردانده بود.

3

• ثالثا فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم در آلمان غربی به عنوان موضوع برای پژوهش دیگرگونه (یعنی متفاوت با پژوهش های به عمل آمده در جوامع سوسیالیستی) مطرح شده بود.
• علاوه بر لوکاچ، همزمان با او مکتب فرانکفورت (آدرونو، هورکهایمر، هربرت مارکوزه و غیره) و احتمالا ارنست بلوخ و غیره نیز پژوهش هائی در این زمینه ارائه داده اند.

دکتر توسلی
اگر از این دیدگاه به نیچه بنگریم همان است که شما نوشته اید و این با فلسفه و چشم انداز نیچه بیگانه است.

• از این حکم شما معلوم می شود که شما پژوهش احسان طبری را هم حتی نخوانده اید.

1

• چون اولا مقاله احسان طبری نه ترجمه، بلکه پژوهش مستقلی است.

2

• ثانیا آنچه که ما نوشته ایم، ربط تعیین کننده ای به نوشته طبری ندارد.
• برخورد ما به فلسفه (جهان بینی) نیچه احتمالا با برخورد طبری ـ هم بلحاظ فرم و هم بلحاظ محتوا ـ از زمین تا آسمان تفاوت و حتی تضاد دارد.
• خواهید دید.
• مارکسیست ها طلبه و نوچه کسی نیستند تا گفته های او را درجا ببلعند و بعد مو به مو نشخوار کنند.

3

• ثالثا اگر هم ما تنها بر اساس «ترجمه طبری از آثار لوکاچ راجع به فلسفه نیچه» ابراز نظر کرده باشیم، این دلیل بر بطلان نظر ما نخواهد بود.

• چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟
4

• برای اینکه صحت و سقم هر نظر راجع به چیزی در این است که آیا آن نظر با خود آن چیز انطباق دارد و یا نه.
• نظر حقیقی راجع به چیزی به نظری اطلاق می شود که انعکاس راستین آن چیز باشد.
• معیار حقیقت احکام پراتیک (آزمون، آزمایش، تجربه، عمل و غیره) زنده زندگی است.
• صحت و سقم این ادعا را که «آب در 100 درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد»، باید در جوشاندن عملی آب به آزمون و آزمایش کشید و نه در اینکه این قانون را چه کسی و با و یا بی اعتنا به چه چیزی تدوین و فرمولبندی کرده است.

5

• نگریستن از بالکنی به چیزی را هرگز نمی توان دلیل بیگانگی بینش با آن چیز تلقی کرد.
• باید دلیل بهتری بر بطلان نظرات و استنباطات انسان ها پیدا کرد.

دکتر توسلی
این یک تقسیم بندی مارکسسیستی است که به نیچه نسبت داده می شود و از نیچه نیست، بلکه از لوکاچ است.

• کدام تقسیم بندی؟
• منظور از مفهوم «تقسیم بندی مارکسیستی» چیست؟
• ما عنوان کامنت خود را مجددا یادآور می شویم:

میم
نیچه به مثابه مؤسس خردستیزی، مبلغ راسیسم، فاشیسم، بربریت و جنایت

• می توان در این عنوان تقسیم بندی ئی دید؟
• می توان این عنوان را با یک من سریش به مارکسیسم چسباند؟
• اینکه نیچه مؤسس ایراسیونالیسم (خردستیزی) است، چه ربطی به مارکسیسم دارد؟
• ما این نظر را اتفاقا از ویکی پیدیای بورژوازی استخراج کرده ایم و نه از آثار مارکسیستی ـ لنینیستی.
• شما هم می توانید آن را و نظرات دیگر ما را بسان ما استخراج کنید.
• برای اثبات اینکه نیچه مدافع راسیسم و فاشیسم و بربریت و خشونت است، هزاران نقل قول صریح حتی از خود او می توان ارائه داد.

دکتر توسلی
نیچه بر خلاف سوسیالیست ـ ملی گراها به کسی تعیین تکلیف نمی کند.

1
نیچه بر خلاف سوسیالیست ـ ملی گراها به کسی تعیین تکلیف نمی کند.

• به این حکم خود نظری دقتمند بافکنید!
• منظور از مفهوم من در آوردی «سوسیالیست ناسیونالیست» چیست؟
• اگر منظور از مفهوم «سوسیالیست» کسی است که طرفدار استقرار حاکمیت طبقاتی طبقه کارگر باشد، چگونه می توان با هزار من سریش صفت «ملی گرا» را بدان چسباند؟
• شما به احتمال قوی معنی دقیق ناسیونالیسم را نمی دانید.
• ناسیونایلسم گرایشی بورژوائی ـ آغازین است.
• ناسیونالیسم گرایش بورژوازی در نظام سرمایه داری دوره رقابت آزاد (تا اواسط قرن نوزدهم) است.
• بورژوازی واپسین و معاصر حتی ملی گرا نیست، چه برسد به سوسیالیست ها و طبقه کارگر.

2
نیچه بر خلاف سوسیالیست ـ ملی گراها به کسی تعیین تکلیف نمی کند.

• خوب فرض کنیم که حق با شما ست و نیچه برای کسی تعیین تکلیف نمی کند.

• با این نظر، قصد اثبات چه حقیقت امری را می توان داشت؟

• اگر کسی برای دیگری تعیین تکلیف نکند، می توان نتیجه گرفت که جهان بینی او رد خور ندارد و حقیقت محض است؟

دکتر توسلی
او تنها «بر پای خود رفتن» فراانسان (و نه ابرانسان) را می خواهد.

1
«بر پای خود رفتن»

• منظور از مفهوم مبهم «بر پای خود رفتن» چیست؟
• استقلال عمل؟
• اتکا به نفس؟
• عدم وابستگی به غیر؟

• اگر آری، پیش شرط خودمختاری عملی (استقلال عمل، اتکا به نفس) چیست؟

2
«بر پای خود رفتن»

• مگر می توان بدون استقلال نظری به استقلال عملی دست یافت؟
• مگر می توان بدون خود اندیشی به خود مختاری نایل آمد؟
• مگر خرد و خردگرائی پیش شرط اختیار و خودمختاری نیست؟
• مگر خر خردستیز می تواند مختار باشد، خودمختاری پیشکش؟
• (با پوزش از خر، این همراه خادم بنی بشر!)

• اگر قضیه از این قرار است، چگونه می توان هم مؤسس و مبلغ سینه چاک خردستیزی (ایراسیونالیسم) بود و همزمان فرا انسان کذائی را به «بر پای خود رفتن» فرا خواند؟

• فرا انسان تهی مغز ابله خردستیز چگونه می تواند راه از چاه بازشناسد، «بر پای خود رفتن» پیشکش؟

دکتر توسلی
«بر پای خود رفتن» فراانسان

فرا انسان نیچه

• نمایندگی ایده ی «فرا انسان» کذائی آیا به معنی طبقه بندی بشریت به فرا انسان و فرو انسان نیست؟

• اگر چنین است، این جهان بینی آیا آنتی هومانیستی و ضد انسانی بطور کلی نیست؟

• این جهان بینی آیا بدان معنی نیست که فراوارگی و فرووارگی جبلی، لدنی و مادر زادی است؟


• اگر چنین است، این یاوه آیا با عقل سلیم و تجارب میلیون ها باره زنده زندگی و با دستاوردهای همه علوم در تناقض و تضاد نیست؟

• مگر تجارب زنده زندگی هزاران بار نشان نمی دهد که فراوارگی و فرووارگی کذائی نه طبیعی و مادر زادی، بلکه اجتماعی و اکتسابی است؟
• همان سیاه پوستی که در جهان بینی راسیستی پست و فرو انسان تلقی می شود، دیری است که در خیلی از زمینه ها از سفید پوست فرا انسان فرسنگ ها سبقت گرفته است.
• همان زنی که در قاموس نیچه اسباب سرحال آمدن فرا انسان های کذائی جا زده می شود، دیری است که پرچم برابری خود را بر بلندترین قله های جهان بر افراشته است.

آیا اینها همه دلیل بر بی پایگی یاوه های نیچه های مرده و زنده نیست؟
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر