سرچشمه:
صفحه فیس بوک
گروه موسوم به
فوندامنتالیسم زیر ذره بین تحلیل
مهدی شعبانی پور
نظر شما از روحانیت درست است.
اما در جامعه ما روحانیت کارایی خود را از دست داده است.
منظور دوست مان این است که روحانیون امروزی هیچ تأثیری در رشد جامعه ما ندارند.
آنها فقط دین مردم را وسیله سرکوب مردم قرار داده اند.
فکر می کنم که منظور نویسنده مطلب را متوجه نشده اید.
صفحه فیس بوک
گروه موسوم به
فوندامنتالیسم زیر ذره بین تحلیل
مهدی شعبانی پور
نظر شما از روحانیت درست است.
اما در جامعه ما روحانیت کارایی خود را از دست داده است.
منظور دوست مان این است که روحانیون امروزی هیچ تأثیری در رشد جامعه ما ندارند.
آنها فقط دین مردم را وسیله سرکوب مردم قرار داده اند.
فکر می کنم که منظور نویسنده مطلب را متوجه نشده اید.
• ما این نظر دوست مان را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
1
در جامعه ما روحانیت کارایی خود را از دست داده است.
در جامعه ما روحانیت کارایی خود را از دست داده است.
• این استنباط دوست مان بنظر ما منطقی نیست.
• چرا در جامعه بشری روحانیت وجود دارد؟
• برای پاسخ به این پرسش، بهتر است بپرسیم:
• چرا در هر ارگانیسم و اندامی ـ به عنوان مثال ـ دست وجود دارد؟
• دلیل وجود دست، مثل هر ارگانی در هر ارگانیسمی، فونکسیون (نقش) معینی است که به عهده دارد.
• ارگانیسم تنها زمانی از ارگانی به نام دست صرفنظر خواهد کرد که آن قادر به انجام فونکسیون محوله نباشد.
• ارگانیسم در آن صورت دست را تغذیه نخواهد کرد و بسان درختی که شاخه ای را تغذیه نمی کند، خشک می کند و می اندازد، دست را از خود دور خواهد کرد.
الف
• جامعه بشری هم ارگانیسمی زنده و پویا (دینامیک) است.
• و لذا اگر نظر دوست مان درست باشد، یعنی اگر روحانیت فونکسیونی برای انجام نداشته باشد، جامعه تغذیه نمی کند و از خود دور می سازد.
ب
• نظر دوست مان از نقطه نظر دیگری هم نادرست است:
• فونکسیون روحانیت چیست؟
• گفتیم که روحانیت معمار و مبلغ و حافظ روح وارونه ی جامعه وارونه است که مذهب نام دارد.
• تا زمانی که جامعه وارونه و لاجرم روح وارونه (مذهب) هست، روحانیت هم خواهد بود و کارآئی خواهد داشت.
• جامعه بشری مثل هر ارگانیسم زنده نمی تواند بدون روح سر کند، خواه روح سالم و خواه روح وارونه.
• روحانیت با مذهب پیوندی ارگانیک دارد، یکی دیگری را مشروط می سازد.
• مذهب به عنوان یکی از عناصر و نهادهای روبنائی تنها زمانی می تواند تضعیف شود که زیربنای جامعه عوض شود:
• یعنی مناسبات تولیدی حاکم عوض شود.
• یعنی فرم مالکیت بر وسایل تولید عوض شود.
• مثلا طبقه کارگر زمام امور را بدست گیرد و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را با مالکیت اشتراکی بر وسایل اساسی تولید جایگزین سازد.
• در آن صورت جامعه وارونه وارونگی خود را بلحاظ مادی و زیربنائی از دست خواهد داد و روی پای خود خواهد ایستاد.
• ضمنا شالوده مادی روح وارونه (یعنی جامعه وارونه) از بین خواهد رفت و مذهب رفته رفته به پوسته ای از خویش بدل خواهد شد.
• این خود روندی درازمدت و تدریجی خواهد بود.
• تغییر فرم مالکیت بر وسایل تولید با تصویب قانونی در مجلس شورای خلق و اجرای عملی آن دشوار نیست.
• تغییر روح هزاران ساله مردم (یعنی باورهای مذهبی و خرافی و سنتی و غیره) اما دشوار و زمانگیر است.
• بنابرین، حتی اگر روزی انقلاب توده ای بساط جامعه طبقاتی را بر چیند، مذهب و نتیجتا روحانیت کماکان وجود خواهد داشت، ولی گام به گام و بتدریج تضعیف خواهد شد.
روشنگری علمی و انقلابی،
روندی زمانگیر و تدریجی و دشوار است و صبر ایوب می طلبد!
روندی زمانگیر و تدریجی و دشوار است و صبر ایوب می طلبد!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر