شین میم شین
• عظمت خود را نعمت الهی تلقی کن!
• اگر نسبت به این نعمت ناسپاس باشی، نعمت یاد شده زایل خواهد شد.
• سعدی در این بیت، چندین دیالک تیک مختلف را بسط و تعمیم می دهد.
1
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
• سعدی طبق معمول، یونیورسال ترین (عام ترین) دیالک تیک هستی را برای اقناع شاه و خواننده به خدمت می گیرد:
• او دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک نعمت و سپاس بسط و تعمیم می دهد و اخطار منطقی ـ دیالک تیکی خود را مثل پتکی بر کله مخاطب می کوبد:
• بدون داد، ستدی در کار نیست:
• بدون سپاس، نعمتی داده می شود و اگر داده شد، به محض ناسپاسی واپس گرفته می شود.
• در قاموس سعدی، خدا را حتی از دیالک تیک داد و ستد گزیری نیست:
• حتی در روز محشر، تهیدست با کله به قعر دوزخ افکنده می شود.
• خدا ـ بزعم سعدی ـ بورژوا ترین بورژواها ست، تاجرترین تاجرها ست!
• از همین هشدار بی چون و چرای هراس انگیز سعدی می توان دریافت که او برای «عدل» سلاطین چه ارزش تعیین کننده ای قائل است.
• در جاهای دیگر، لحن او حتی برنده تر و کوبند تر می گردد و شبان را با گرگ مقایسه می کند:
• سلطان را با بیگانه دشمنخو!
2
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
• سعدی در این بیت، ضمنا دیالک تیک بیم و امید را به شکل دیالک تیک تهدید و تطمیع (زوال نعمت و نعمت) بسط و تعمیم می دهد.
3
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود، نعمت ناسپاس
• سعدی از سوی دیگر، بطرزی مسکوت و بی کمترین کلامی حتی، دیالک تیک تهدید و تحمیق را بدقتی خارق العاده سوهان می زند و در اخیتار طبقه حاکمه و دربار می گذارد:
• بر سر «نیزه» می توان نشست، با «سرنیزه» اما نمی توان حکومت کرد!
• بدون عوامفریبی توأم با قلدری و زورگوئی نمی توان حکومت کرد!
• به قول تئوریسین های دهندریده امپریالیسم درنده، باید مغز و قلب ملت ها را همزمان تسخیر کرد:
• ضمن کشتار بی رحمانه و حتی رادیو اکتیو سپاه پرچم سفید به دست، برای کودکان پا برهنه عراقی و افغانی باید آب نیات و آدامس امریکائی به «سوقات» برد تا ببینند که امپریالیسم علاوه بر بمب ویرانگر، بنبونز (آب نبات) خوشمزه هم دارد.
• سعدی کما فی السابق، با یک تیر سه نشان می زند:
1
• او اولا به توده و اوپوزیسیون ضد فئودالی خط و نشان می کشد که «بزرگان»، نه به میل خود، بلکه بنا بر مشیت الهی و چه بسا علیرغم میل باطنی خویش به قدرت و سلطنت رسیده اند و حمله به فئودالیسم به معنی طرفداری از ابلیس و خداستیزی است:
• سلطنت نعمت و موهبتی است، الهی.
2
• ثانیا به خود طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار درس تظاهر به نماینده خدا و مدافع شرع اسلام بودن می دهد.
• زیرا به زور سر نیزه و تحمیق آسانتر و طولانی تر می توان حکومت کرد.
3
• ثالثا با استناد به قانون جهانشمول داد و ستد به تهدید طبقه حاکمه می پردازد:
• اگر داد پیشه نکنی، اگر قدرناشناسی و ناسپاسی کنی، نعمتت زایل خواهد شد.
• این به معنی به صدا در آوردن تردستانه ناقوس خطر است.
• غریو این ناقوس را فقط اعضای طبقه حاکمه می توانند بشنوند.
• گوش توده، قادر به شنیدن آن نیست.
• ترجمه تئوریکی مصراع «که زایل شود نعمت ناسپاس»، عبارت از این است، که اگر دیالک تیک تهدید و تحمیق رعایت نشود، اگر نبرد ایدئولوژیکی فراموش شود، اگر مذهب به عنوان اهرم معنوی قدرت به خدمت گرفته نشود، طبقه متوسط با توسل به آموزش های اهل طریقت و عرفان قیام دهقانی را بند از پای بر خواهد داشت و سربازان شاه موضع عوض خواهند کرد و سینه اشراف و اعیان را نشانه خواهند رفت.
• در ابیات بعدی بلافاصله صراحت بیشتری به رهنمود پیشین جاری می شود:
سعدی
اگر شکر کردی بر این ملک و مال
به مالی و ملکی رسی بی زوال
وگر جور در پادشایی کنی
پس از پادشائی گدائی کنی
اگر شکر کردی بر این ملک و مال
به مالی و ملکی رسی بی زوال
وگر جور در پادشایی کنی
پس از پادشائی گدائی کنی
• سعدی پس از دادن اخطار، دست و دل بازانه وعده و وعید می دهد، بی آنکه کسی بپرسد، که تو از کجا می دانی و به چه حقی خود را به جای خدا می گذاری و از کیسه خلیفه می بخشی؟
در این دو بیت، توسعه و تعمیم دیالک تیک بیم و امید به شکل دیالک تیک تهدید و تطمیع به وضوح تمام دیده می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر