۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

سیری در شعری از ندا فضلی (3)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
ندا فضلی

سیر شده ای،
سر می تکانی از دنیا و
به باد می دهی
خرده ریزه های آرزوهایم را

1
میم


• شاعر ظاهرا روی سخنش با بوته گل قاصدک است.
• و لذا می توان گفت که او قصد به بند کشیدن گل های قاصدک را دارد.
• چه بی شباهت به نیما که می گفت:
• «من بدان عاشقم که رونده است.»

2
شاعر

• قاصدک ها در حال پرواز اند.
• رقص و پرواز آنها در این شعر، به آرزوهایی تشبیه شده که به باد سپرده می شوند.

3
میم

• واژه های آرزو و رؤیا برای ما بیگانه اند.
• کابوس هر از گاهی سراغ مان را می گیرد، رؤیا اما هرگز.
• شاید همین اختلاف زیست و اختلاف دید است که مانع درک درست منظور شاعر شده است.

• «بر باد دادن آرزوها»، اما مفهوم شگرفی است.

• ضد مفهوم «آرزو» چیست؟


4
شاعر
• ضد «آرزو» چیست؟، نیست.

5
میم

• در این شعر بوته قاصدک (؟) مخاطب قرار داده می شود که سیر شده، سر می تکاند و خرده ریزه های آرزوهای شاعر را بر باد می دهد.

• حق با شما ست:
• آرزوهای شاعر به گل های قاصدک تشبیه می شوند.

• منطقی ولی این است که هر کس خود مسئول آرزوهای خود باشد.
• شاعر اما از خود سلب مسئولیت می کند و بر باد رفتن آرزوهایش را به گردن غیر (بوته قاصدک) می اندازد.

6
شاعر

• آرزوها به گل های قاصدک تشبیه می شوند.
• اما این عکس تزئینی و تشبیه است.
• مخاطب فرد است، فردی که سیر شده است.
• گل ها که سیر نمی شوند.

7
میم
• حق با شما ست:
• شاعر خود را مخاطب قرار داده است.

• اما برگردیم، سر آرزو و رؤیا!

• ما به این نتیجه رسیده ایم که برای درست اندیشی باید چیزها را در چارچوب دیالک تیکی شان در نظر گیریم.

• منظور از چارچوب دیالک تیکی این است که هر چیز را با ضد دیالک تیکی آن در نظر گیریم.
• منظور از رابطه دیالک تیکی، رابطه دو قطب جدائی ناپذیر و ضمنا متضاد است:
• مثال:
• دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک ظاهر و با طن که ضد هم اند، ولی همیشه با هم اند.

• آرزو و یا رؤیا چیزی ایدئال است.
• چیز ایدئال چیزی است که از جنس ایده و اندیشه است.
• یعنی در کله آدم ها ست.
• ضد ایدئال (مثلا آرزو و رؤیا) رئال است.
• رئال واقعی است.

• پس ما اینجا با دیالک تیک ایدئال و رئال سر و کار داریم.

• هدف شاعر این است که ایدئال به رئال بدل شود:
• یعنی به آرزوهای خود برسد.
• یعنی تضاد دیالک تیک ایدئال و رئال حل شود.
• یعنی ایدئال مادیت یابد و رئال شود.

• تفاوت ایدئال با رئال این است که ایدئال در نهایت کمال و در نهایت بی عیبی است.
• رئال اما همیشه با عیب ها و نارسائی ها همراه است.

• از این رو در روند تبدیل ایدئال به رئال، ایدئال باید رئالیزه شود.
• یعنی بخش های مهمی از خواص خود را مورد صرفنظر قرار دهد.
• این امری طبیعی است.

• شاعر هم در روند تحقق بخشیدن به رؤیاها و آرزوهای خویش، با مقاومت رئالیته (واقعیت) روبرو شده و از تحقق بخشیدن به بخش های مهمی از ایدئال خویش ناکام مانده است.
• از این رو نمی توان از برباد رفتن ایدئال ها سخن گفت.
• فقط می توان از دشواری رئالیزاسیون کامل آنها سخن گفت.

• این امری طبیعی است.
• همیشه و همه جا چنین است.
• از ایدئال تا رئال فرسنگ ها فاصله است.

• برای اینکه ایدئال چه بسا به پندارها و توهمات و دلخواهی ها و خردستیزی ها آلوده است.
• ایدئال که نمی تواند بی کم و کاست تحقق یابد.


و گرنه می بایستی در عینیت دیالک تیک ایدئال و رئال (و در عینیت دیالک تیک ایدئالیته و رئالیته) تردید کرد.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر