سهراب رحیمی
خودکشی شاعرانه
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده
سهراب
من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم مي كند.
منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است .
احمد شاملو
خودکشی شاعرانه
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده
سهراب
من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم مي كند.
منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است .
احمد شاملو
• شاملو در حکم اول خویش، ظاهرا مفهوم «عاقلانه» را به مثابه ضد مفهوم «عاشقانه» بکار می برند.
• چرا؟
• چون این بدان معنی است که ایشان به دیالک تیک عشق و عقل رسیده اند.
• بر اساس این طرز تفکر، تنها کسی می تواند عاشق شود که دیوانه و مجنون باشد.
• این اما بدان معنی است که عشق کسب و کار عقلا نیست.
• شاملو این ایده را به احتمال قوی از حافظ و شاید از دیگر کلاسیک های ادبی ملی و بین المللی گرفته است.
• ما برای اثبات صحت حدس خود سری به دیوان حافظ می زنیم:
حافظ
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم ـ یک سره ـ بر هر چه که هست!
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم ـ یک سره ـ بر هر چه که هست!
• حافظ در این بیت پیامد و پیش شرط عشق را بی اعتنائی مطلق به هر چه که هست، تلقی می کند که به نحوی از انحا حکایت از جنون دارد.
• چون انسان عاقل هرگز چنین کاری نمی کند.
حافظ
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد، به دست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد، به دست
• معنی تحت اللفظی این بیت:
• حافظ از دولت عشق تو سلیمانی گشته، سلیمانی که به جای ثروت، باد به دست دارد.
• دستاورد حافظ از عشق باد بوده است.
• این هم ـ در تحلیل نهائی ـ بدان معنی است که عشق کسب و کار عقلا نیست:
• چون انسان عاقل هرگز برای کسب باد، دل به دریا نمی زند.
• چون انسان عاقل به دیالک تیک وسیله و آماج وفادار می ماند.
• چون عشق و هر چیز دیگر باید خادم هدفی باشد و نه برای هیچ و پوچ.
حافظ
دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست
چو لاف عشق زدی، سر بباز چابک و چست
دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست
چو لاف عشق زدی، سر بباز چابک و چست
• حافظ در این بیت، امیدواری به لطف دوست را اندرز می دهد و به جانبازی در راه دوست کذائی فرامی خواند.
• این اندرز حافظ اگرچه به نحوی از انحاء معقول جلوه می کند، ولی ماهیتا خردستیز (ایراسیونالیستی) است.
• چون او سربازی چابک و چست را به مثابه دادی نقد برای ستد نسیه ای (لطف احتمالی دوست) می طلبد.
• چنین داد و ستدی را فقط از دیوانه ای می توان انتظار داشت.
من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم مي كند.
احمد شاملو
احمد شاملو
• شاملو از لیلی خویش انتظار دارد که او هم ترک عقل کند و طردش نکند.
• شاملو اما در همین حکم خویش دست خود را رو می کند:
• چون اصولا کسی که مجنون وار عاشق لیلی ئی باشد، نه تنها به طرد شدن از سوی لیلی تمکین می کند، بلکه آن را حتی آرزو می کند.
• شاملو اما قصد خر کردن لیلی را دارد و او را به جنون فرامی خواند، تا به کعبه وصل دست یابد و دلی از عزا در بیاورد.
منطق او حتي از حماقت من هم احمقانه تر است .
احمد شاملو
احمد شاملو
• شاملو اکنون در این حکم، عاشقانه دوست داشتن را احمقانه می داند:
• عاشق کسی است که پخمه و کودن و احمق باشد!
• اما شاملو همچنان به خر کردن لیلی ادامه می دهد و منطق او را مورد تحقیر قرار می دهد و به صقت «احمقانه تر» می آلاید:
• اگر لیلی شاملو را به حریم وصل خویش راه می داد، بزعم شاملو، منطق لیلی در طرفة العینی تغییر ماهیت می داد و حتی «عاقلانه تر» می گشت.
اکنون این سؤال پیش می آید که سهراب چرا و به چه دلیل، در پایان نوشته خود به این نقل قول از شاملو چنگ زده است؟
باید در روند تحلیل نوشته سهراب به این پرسش هم پاسخی بیابیم.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر