۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

تأملی در توهمات شیادی (1)

منطق اصولا به چه معنی است؟
حکایت
معلمی می گوید:
دو مرد پیش من می آیند:
یکی تمیز و دیگری کثیف.
من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام می دهد؟

هردو شاگرد یک زبان جواب می دهند:
خوب مسلما کثیفه!
معلم می گوید:
نه، تمیزه.
چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.
پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند:
تمیزه!
معلم جواب می دهد:
نه، کثیفه.
چون او به حمام احتیاج دارد.

و باز می پرسد:
خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
شاگردها بار دیگر می گویند:
کثیفه!
معلم دوباره می گوید:
اما نه.
البته که هر دو!
تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.
خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب می دهند:
هر دو!
معلم بار دیگر می گوید:
نه، هیچ کدام!
چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض می گویند:
بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.
معلم در پاسخ می گوید:
خوب پس متوجه شدید.
این یعنی: منطق!
و منطق از دیدگاه هر کس متفاوت است!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
میترا درویشیان


• ما برای تحلیل شیوه تحریف مفهوم «منطق» از سوی معلم کذائی، این حکایت را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

حکم اول
منطق اصولا به چه معنی است؟

• کسی که قصد تعریف مفهوم «منطق» و یا هر مفهوم و مقوله دیگری را دارد، باید به دایرة المعارف مربوطه مراجعه کند و تعریف دقیق آن را بدست آورد.
• منطق برای مثال در فرهنگ لغات به «آموزش و یا علم ساختار، فرم ها و قوانین تفکر اطلاق می شود.»

• معلم کذائی اما به جای تعریف حتی الامکان جامع و مانع از این مفهوم منطق، به اختراع حکایتی می پردازد و نتیجه ضد منطقی از قبل گرفته خود را به هر مصیبتی هم که باشد، اثبات می کند:
• منطق از دیدگاه هر کس متفاوت است!

• این ادعا و یا تعریف واره از منطق اما به چه معنی است؟

• این ادعا، منطق را امری سوبژکتیف جا می زند.

• منطق را به امری دلبخواهی و بسته به میل و هوس و سلیقه این و آن تقلیل می دهد.
• بدین طریق، آن را از هر قانونمندی عینی تهی می سازد.

حکم دوم
دو مرد پیش من می آیند:
یکی تمیز و دیگری کثیف.
من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام می دهد؟

• ایرادات این شیوه استدلال و اثبات قرون وسطائی به شرح زیرند:

1
ایراد اول
دو مرد پیش من می آیند:
یکی تمیز و دیگری کثیف.

• معلم کذائی برای اثبات تئوری من درآوردی خود به مثال واحدی اکتفا می ورزد.
• اگر مثال او را به مثابه فاکت و مدرک و سندی تلقی کنیم، خواهیم دید که با فاکت واحدی نمی توان به اثبات حقیقت امری نایل آمد.
• برای اثبات مثلا این حقیقت امر که آب در جو زمین در صد درجه سانتیگراد می جوشد، باید در جاهای مختلف زمین آب را حرارت داد و درجه جوش آن را اندازه گرفت و ادعای خود را اثبات کرد.
• ماجرای کشف درجه جوش آب هم عملا از این قرار بوده است:
• انسان ها درجه جوش آب را بکرات اندازه گرفته اند و به این نتیجه همه جا معتبر و همیشه معتبر رسیده اند.

• اگر معلم کذائی به جای دو مرد کثیف و تمیز، دو مرد گرسنه و سیر را مطرح می کرد و به جای حمام، از سفره غذا سخن می گفت، هرگز نمی تواسنت نتیجه نادرست مورد نظر خود را بگیرد.
• خواهیم دید.
2
ایراد دوم
من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام می دهد؟

• ایراد این سؤال معلم کذائی این است که پاسخ بی و چرا برای آن وجود ندارد.

• چرا؟


• برای اینکه شاگردان معلم کذائی برای پاسخ به پرسش او باید در جلد دو مرد مفروض بروند و به جای آندو تصمیم به شست و شو بگیرند.

• به زبان فلسفی، حمام کردن دو مرد مفروض در داربست دیالک تیک سوبژکتیف ـ اوبژکتیف صورت می گیرد.

• به عنوان مثال:

• مرد تمیز می تواند علیرغم هر دلیلی که معلم مغلطه گر ارائه دهد، تصمیم به حمام کردن بگیرد.
• حمام کردن و نکردن کسی امری طبیعی و مطلقا اوبژکتیف (عینی) مثل جوشیدن آب نیست.
• بلکه دیالک تیکی از اوبژکتیف ـ سوبژکتیف است.
• انسان مورد نظر تا حدودی مختار است که بر خلاف شرایط عینی تصمیم بگیرد و کاری غیرعادی انجام دهد.

حکم سوم
هردو شاگرد یک زبان جواب می دهند:
خوب مسلما کثیفه!

• جواب شاگردان معلم کذائی، جوابی قاعدتا منطقی و درست است، ولی در این جواب نیز دقت فلسفی فوق الذکر وجود ندارد:
• آنها می توانستند نظر منطقا درست خود را دقیقتر فرمولبندی کنند و به عنوان مثال بگویند:
• اگر ما جای آندو بودیم، قاعدتا چنین و چنان می کردیم.
• کردوکار انسان همیشه در داربست دیالک تیک استثناء و قاعده صورت می گیرد و شاگردهای تیزهوش فوق الذکر می دانند که در دیالک تیک استثاناء و قاعده نقش تعیین کننده از آن قاعده است.

• به همین دلیل جواب می دهند:

• «مسلما مردی که کثیف است.»

حکم چهارم
معلم می گوید:
نه، تمیزه.

• جواب معلم به سؤال خود، جوابی قاعدتا غیرمنطقی است.
• ولی استثنائا می تواند درست باشد.

• معلم بلحاظ فلسفی چه خطائی مرتکب می شود؟

• او دیالک تیک استثناء و قاعده را به میل خود وارونه می سازد و عملا نقش تعیین کننده را از آن استثناء جا می زند:
• بدین طریق، مردی را که تمیز است، روانه حمام می سازد و مردی را که از فرط کثافت آرام و قرار ندارد، از رفتن به حمام باز می دارد.

حکم پنجم
چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.

• این دلیل واره معلم بر مقدم بودن استثناء بر قاعده است:
• بنظر او در این حکم، انسان ها نه در شبکه ای از دلایل، بلکه صرفا به دلیل عادت، به انجام کاری اقدام می کنند.

• خطای دیگر معلم کذائی همین است:

• مطلق کردن دلیلی و نادیده گرفتن دلایل دیگر در زمینه حمام کردن دو مرد مفروض.


ادامه دارد

۱ نظر:

  1. استدلال شما کاملامنطقیستطبق قاعده کلی مرد کثیف بحمام باید میرفت وحتما هم بحمام میرفت استاد موضوعرا بصورت شعبده بازی دراوردهاینکه مرد کثیف حمام رادوست ندارد ویا کاری باحمام ندارد یعنی مردکثیفعقلش کم ست دراینجا بنظرم استاد مغلطه میکندمنطق بر اساس عقلی وعینی استوارست نه بر بازی باکلمات است درسا ل پنجم دبیرستان درامتحان منطق من نمره بیست گرفتم سوآل این بود <آدم میمیرد ولی مردمان نمیمیرند استدلال این بود آدم فنا پذیرست اما مردمان که از تک تک آدمیان تشگیل شده فنا ناپذیر ست چراکه ادمیان زادو ولد میکنند وجای خالی مردگانرا پرمیکنند.لی استپلال استادمدرس که اصل واقعیترا که آدم کثیفهاحتیاج بحمامرادوست ندارد ویا عادت ندارد بنظر منطقی نیست

    پاسخحذف