احمد شاملو (21 آذر 1304 ـ 2 خرداد 1379)
شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم
تحلیل از شین میم شین
تأملی در
گفت و شنود مسعود بهنود با احمد شاملو ــ تهران مصور، اردیبهشت 1358
حکم سوم
و هر چه جامعه بیشتر در جهل و تعصب فرو رفته باشد، چنین سرنوشتی برای روشنفکرانش محتوم تر است، زیرا نه فقط توده متعصب به روشنفکر به چشم دشمنی نگاه می کند، انگلهای جامعه نیز که تنها به منافع فردی خود نظر دارند، معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
به آتش دشمنی توده با روشنفکران جهت می دهند و این «بدگمانی بالقوه» را در نهایت امر به قدرتی فاشیستی و مهاجم و کور در جهت منافع خود شکل می بخشند.
شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم
تحلیل از شین میم شین
تأملی در
گفت و شنود مسعود بهنود با احمد شاملو ــ تهران مصور، اردیبهشت 1358
حکم سوم
و هر چه جامعه بیشتر در جهل و تعصب فرو رفته باشد، چنین سرنوشتی برای روشنفکرانش محتوم تر است، زیرا نه فقط توده متعصب به روشنفکر به چشم دشمنی نگاه می کند، انگلهای جامعه نیز که تنها به منافع فردی خود نظر دارند، معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
به آتش دشمنی توده با روشنفکران جهت می دهند و این «بدگمانی بالقوه» را در نهایت امر به قدرتی فاشیستی و مهاجم و کور در جهت منافع خود شکل می بخشند.
• برای درک منظور شاملو از این حکم، بهتر است که مفهوم «انگل» را مورد تأمل قرار دهیم:
1
انگل های جامعه نیز که تنها به منافع فردی خود نظر دارند، معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
انگل های جامعه نیز که تنها به منافع فردی خود نظر دارند، معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
• انگل بزعم شاملو، به کسی اطلاق می شود که «تنها به منافع خود نظر دارد.»
• «شرف کیهان و اولین و آخرین بامداد» و خیلی چیزهای مهم دیگر در کاینات بدتر از عوام بی سواد، حرف دهنش را نمی فهمد:
• اَنگَل در زیست شناسی، به گیاه و یا موجود زنده دیگری اطلاق می شود که بر روی و یا در داخل بدن موجود زنده دیگری زندگی کند و از این همزیستی فقط سود ببرد.
• انسان انگل و یا پارازیت به انسانی اطلاق می شود که از قبل کار غیر تغذیه و زندگی کند.
• به کسی که «تنها به منافع خود نظر دارد» اگوئیست (خودخواه، خودپرست) می گویند و نه انگل.
• مراجعه کنید به اگوئیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
معمولا به جهل و تعصب توده دامن می زنند.
• فونکسیون جماعت انگل بزعم شاملو، دامن زدن به جهل توده است.
• اما منظور از مفهوم «دامن زدن به جهل توده» چیست؟
• اشاعه خرافه، انکار حقایق مبرهن علمی؟
• در این صورت همه طبقات ارتجاعی و ایدئولوگ های آنها، مثلا فلاسفه، هنرمندان و صاحب نظران مدافع منافع آنها، روحانیت مسیحی و یهودی و مسلمان و غیره جزو جماعت انگل تلقی می شوند.
• ضمنا خود شاملو و اکثریت شعرای کشور گل و بلبل هم که بیشک کاری جز اشاعه خرافه های رنگارنگ نداشته اند، باید بنا بر معیار شاملو، انگل تلقی شوند و نه نادان و یا عوامفریب.
3
به آتش دشمنی توده با روشنفکران جهت می دهند.
به آتش دشمنی توده با روشنفکران جهت می دهند.
• فونکسیون دیگر جماعت انگل، جهت دادن به آتش دشمنی توده با روشنفکران است.
• این حکم شاملو اما به چه معنی است؟
الف
• این حکم شاملو اولا بدان معنی است که توده مردم از مشتی خرفت و خر و کودن تشکیل می یابد و هر عوامفریبی می تواند به آنان جهت دهد.
• این محتوای اصلی تئوری ارتجاعی، فاشیستی و توده ستیز نخبگان است.
ب
• این حکم شاملو از سوی دیگر بدان معنی است که جامعه بشری از سه «طبقه» اصلی تشکیل می شود:
• روشنفکران و در حقیقت، نخبگان!
• توده خر و خرفت و کودن!
• انگل ها
ت
• این طبقه بندی شاملوئیستی جامعه اما از جهان بینی ایدئالیستی شاملو پرده برمی دارد:
• شاملو هر کدام از این سه «طبقه» اصلی من درآوردی را به مثابه طبقات منجمد و یکدست و لایتغیر تلقی می کند:
1
• روشنفکران (نخبگان) بزعم شاملو «طبقه» یکدست پاک و پارسا و فداکار و پرهیزگار مطلق است که سودائی جز تشکیل حکومت منطق و خرد ندارد و کفن خود را پیشاپیش پوشیده است.
2
• توده های مولد و زحمتکش از عوام هیچ واره و هیچکاره ی تهی از خرد و فهم و فراست و شعور تشکیل می یابند که دشمن آشتی ناپذیر نخبگان (روشنفکران) اند و منتظر ظهور عوامفریبان نشسته اند تا از راه برسند و بر آتش کینه شان نسبت به نخبگان هیزم نهند.
3
• «طبقه» سوم از انگل ها تشکیل می یابد که برخلاف نخبگان (روشنفکران) سودائی جز سود خود و فونکسیونی جز عوامفریبی یعنی تعیین سمت و سوی سیاسی برای توده های مولد و زحمتکش و در حقیقت تشدید تضاد آنها با نخبگان ندارند.
• از سرتاپای این طبقه بندی شاملو، واپسگرائی سیاسی و ایدئولوژیکی می تراود.
• بمراتب ترحم انگیزتر از خود شاملو اما شاملوئیست ها هستند که زیر علم خردستیز او سینه می زنند و یاوه های او را به سکه نقد می خرند و به خورد خلایق می دهند.
4
و این «بدگمانی بالقوه» را در نهایت امر به قدرتی فاشیستی و مهاجم و کور در جهت منافع خود شکل می بخشند.
و این «بدگمانی بالقوه» را در نهایت امر به قدرتی فاشیستی و مهاجم و کور در جهت منافع خود شکل می بخشند.
• منظور شاملو از مفهوم «بدگمانی بالقوه» چیست؟
• بدگمانی توده های مولد و زحمتکش نسبت به نخبگان؟
• پس بزعم شاملو، ریشه قدرت فاشیستی و مهاجم کور چیزی به نام «بدگمانی بالقوه» است که بواسطه انگل ها، بالفعل می شود.
• بنابرین سیطره فاشیسم دلیل سوبژکتیف محضی دارد به نام بدگمانی توده نسبت به نخبگان!
• بنابرین، فاشیسم فاقد ریشه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و طبقاتی است.
• بزعم شاملو، انگل ها فقط به بالفعل گشتن پتانسیل فاشیستی بالقوه موجود در توده ها کمک می کنند و ریشه فاشیسم در خود توده ها ست.
• کین و نفرت شاملو نسبت به توده ها فرق چندانی با کین و نفرت هار نیچه و هایدگر و یاسپرس و هیتلر و موسولینی و دیگر اراذل و اوباش فاشیستی ندارد.
• شاملو بی شرمانه همه کاسه کوزه ها را بر سر بی همه چیزان مولد همه چیز جامعه و جهان خراب می کند و حتی به تبرئه انگل ها می پردازد.
• چون اگر توده ها خر و خرفت و کودن نبودند، انگل ها نمی توانستند قدرت فاشیستی بالقوه موجود در آنها را بالفعل کنند.
و گرنه انگل ها سودای مشروعی بیش در سر ندارند و آن، دفاع از منافع شخصی خویش است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر