۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

هماندیشی با منصوره اشرافی (8)

یکی از نمودهای بارز مردسالارانه بودن جهان، این است که مردان همیشه به خود و موقعیت های خود و آمال و آرزوها و رؤیاهای خود فکر می کنند و زنان در ارتباط با مردان به خاطر نشان دادن خلوص دوستی و محبت و کمال تفاهم و هم سویی ناچارند به همان چیزهایی فکر کنند که مردشان فکر می کند و در همان راستا و جهت گام بردارند و حرکت کنند و زندگی شان را بر همان مبنا پی ریزی و در واقع خودشان را وقف زندگی مرد به همراه همه اهداف و آمالش کنند
این چنین زنی مسلما محبوب و مورد دوست داشتن واقع می شود
در واقع مردان در جهان مردسالارانه زنی را می پسندند و دوست دارند که در وجود مردش به تمام و کمال استحاله شده باشد و هویتش در هویت او گم شده باشد
اما اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند و در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان حرکت کنند، باید بدانیم که دنیا دارد به سوی تساوی میان زن و مرد حرکت می کند
منصوره اشرافی
سرچشمه:
یاد داشت های اهور
یاد داشت هائی در باره هنر و ادبیات
http://ahoor1338.persianblog.ir
تحلیل واره ای از ح

حکم پنجم
اما اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند و در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان حرکت کنند، باید بدانیم که دنیا دارد به سوی تساوی میان زن و مرد حرکت می کند.

• این حکم منصوره اشرافی حاوی نکات جهان بینانه و سیاسی ـ اجتماعی معین قابل تأملی است:

شرط اول
اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند...

• برای تحلیل این شرط منصوره اشرافی بهتر است که مفاهیم اصلی آن را مورد تأمل و دقت قرار دهیم:
• «به تدریج»، «چشم پوشی از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان»، «حرکت در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان»، «حرکت دنیا به سوی تساوی میان زن و مرد»

1
مفهوم «به تدریج»
اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند.

• در مفهوم «بتدریج» به احتمال قوی، سمتگیری ایدئولوژیکی و سیاسی منصوره اشرافی نهفته است.

• ایشان ظاهرا به تغییرات کمی و تدریجی راضی اند:

• ایشان چشم به راه پیدایش نسلی از مردان هستند که در عرصه تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) جای زنان ایدئال جامعه مبتنی بر پدرسالاری کذائی را بگیرند.

• شاید بتوان گفت که منصوره اشرافی به تحولات کیفی ـ انقلابی و دفعتی ـ جهشی در زمینه غلبه بر نابرابری زن و مرد باور و امید ندارند.
• بنظر ایشان، همه چیز باید در روندی طولانی و بتدریج صورت گیرد و یا چه بسا حتی صورت نگیرد و همه چیز ظاهرا در قاموس ایشان به عهده تصادف و اقبال دیرآشنا رها شده است.

• ما قصد پیشداوری شتابزده نداریم.
• صحت و سقم این برداشت خود را باید بعدها در تحلیل احتمالی دیگر یاداشت های ایشان ببینیم.

2
مفهوم «چشم پوشی از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان»

• تفکر سوبژکتیویستی همیشه همین معضل دست و پاگیر را به دنبال می آورد.

• اکنون در راه حل منصوره اشرافی از تحول وجود اجتماعی، از تحول شالوده های مادی پدرسالاری کذائی حرفی زده نمی شود.

• همانطور که علت نابرابرحقوقی زن و مرد در شیوه تفکر و عمل زن اعلام شده بود، اکنون برای حل مسئله زن و مرد نیز تغییر تدریجی شیوه تفکر و عمل مرد پیشنهاد می شود:
• سوبژکتیویسم همین است!

از دیدگاه سوبژکتیویسم برای تغییر چیزها، پدیده ها و سیستم ها باید سوبژکت های مربوطه تغییر یابند.
• استنتاجی بظاهر منطقی، ملموس، که حتی به تجربه روزمره قابل تصدیق است.

• همه نمایندگان همه مذاهب
هزاران سال است که همین ایده و اندیشه را اشاعه می دهند:

• اگر سودای تشکیل بهشت برین بر کره زمین را بر سر دارید، آدم های پارسا و پرهیزگار تربیت کنید!

• آخوند فرزانه روستای ما حتی رادیکالتر می اندیشید:
• بهتر است که برای تربیت انسان پارسا و پرهیزگار سازنده ی بهشت برین بر کره زمین، از خانواده شروع به کار شود.
• چه بهتر از این!

• مذهب همیشه دست در دست با اوتوپی می رود!

• با اوتوپی اما نمی توان تحولی را پدید آورد.

• با اوتوپی فقط می توان سر بحران زده خویش و پیروان خویش را بر سنگ کوبید!

• ایراد جهان بینانه تئوری منصوره اشرافی اما کجا ست؟

• ایراد بینشی ایشان درست در همان ناپیگیری ئی است که در بخش پیشین خاطرنشان شدیم:
• ایشان تر موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ» را نمایندگی می کنند:
• بنا بر این تز،
• روح خالق ماده است!
• شعور خالق وجود است!
• طرز تفکر زنان و مردان موجب پیدایش و تحول نظام پدرسالار است!

• نتیجه سیاسی این بینش باطل، کشف راه حل های باطل و صدور رهنمودهای باطل است:
• علت پیدایش مناسبات مبتنی بر پدرسالاری (وجود)، طرز تفکر (شعور) زنان است و برای تغییر مناسبات (وجود) یادشده باید شعور مردان و بعد رفتار آنهاعوض شود.

• در هر صورت لگام پیدایش و تحول مناسبات واقعی ـ عینی به دست شعور است.

• این سمتگیری فکری در بهترین حالت مبتنی بر ایدئالیسم عینی است.

• سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری نیز ریشه بینشی ـ فلسفی خود را در همین تز موسوم به «درک ایدئالیستی تاریخ» دارد:
• سوبژکت معینی (زنان) موجب پیدایش و تحکیم مناسبات مبتنی بر پدرسالاری می شود و برای تحول این مناسبات به سوبژکت
دیگری (مردان) امید بسته می شود تا در قرن ها بر همان لولا بچرخد که از دیرباز چرخیده است.

• برای درک چند و چون طرز تفکر منصوره اشرافی باید با دو شناخت افزار دیالک تیکی زیر آشنا شد:

1

• دیالک تیک جبر و اختیار و یا دیالک تیک ضرورت و آزادی

• مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
• دیالک تیک ضرورت و تصادف

• مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• همانطور که می بینیم، ضروت همزمان در هر دو شناخت افزار دیالک تیکی حضور فعال و تعیین کننده دارد.

• هم در دیالک تیک ضرورت و آزادی و هم در دیالک تیک ضرورت و تصادف، نقش تعیین کننده از آن ضرورت است، اگرچه آزادی و تصادف نقش چه بسا مهمی به عهده دارند.

• برای درک و توضیح طرز تفکر منصوره اشرافی باید به برخورد ایشان نسبت به این دو شناخت افزار توجه اکید داشت:


1
اما اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند و در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان حرکت کنند، باید بدانیم که دنیا دارد به سوی تساوی میان زن و مرد حرکت می کند.

• ایشان با استفاده از حرف شرطی «اگر»، دیالک تیک ضروت و تصادف را وارونه می سازند.

• وارونه سازی دیالک تیک به چه معنی است؟

• در دیالک تیک ضروت و تصادف نقش تعیین کننده همیشه از آن ضرورت است.
• تصادف فقط فرم تحقق ضرورت است.
• به عبارت دقیقتر،
ضروت همیشه در فرم تصادف جامه عمل می پوشد:

• مثال:

• فوتبالیستی توپی را شوت می کند، توپ به پیکر بازیکن دیگر می خورد، سمت و سو عوض می کند و وارد دروازه می شود.

• مثال دیگر:

• مطلبی راجع به رهبری در روزنامه ها منتشر می شود و بهانه ای برای اوجگیری اعتراضات و تظاهرات توده ای می شود و رژیمی سرنگون می گردد.

• علت سرنگونی رژیم اما بیشک انتشار مطلبی در روزنامه ای نمی تواند باشد.

• انتشار مطلب یادشده اما فرم تحقق ضرورت پنهان از نظرها ست.

• ضرورت همیشه در فرم تصادف تحقق می یابد.


• منصوره اشرافی دیالک تیک ضرورت و تصادف را یا به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهند و نتیجتا تصادف همه کاره تلقی می شود و یا در بهترین حالت، دیالک تیک ضرورت و تصادف را وارونه می کنند، یعنی در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده را از آن تصادف می دانند.

2
شرط دوم
اما اگر به تدریج مردانی را دیدیم که از آمال و آرزوها و اهداف شان به خاطر آمال و آرزوها و اهداف زن مورد علاقه شان چشم پوشی کنند و در جهت خواسته ها و تمایلات زن مورد علاقه شان حرکت کنند، باید بدانیم که دنیا دارد به سوی تساوی میان زن و مرد حرکت می کند.


• ایشان همین برخورد را در مورد دیالک تیک ضرورت و آزادی نیز دارند:
• ضرورت (جبر) در قاموس ایشان کاره ای نیست.
• انسان صاحب اختیار مطلق است و هرچه اراده کند، می تواند عملی سازد:
• در قاموس ایشان برای محو پدرسالاری فقط کافی است که مردان رفتار دیگری نسبت به زنان داشته باشند.

• این اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی است که ایشان در دیالک تیک جبر و اختیار و یا ضرورت و آزادی در بهترین حالت نقش تعیین کننده را از آن اختیار (آزادی) می دانند و عملا دیالک تیک یادشده را وارونه می سازند.

• چرا و به چه دلیل؟

• به این دلیل که انسان ها از اختیار و آزادی مطلق برخوردار نیستند و هرچه اراده کنند، نمی توانند عملی اش سازند.

• دست و پای انسان با هزار بند مادی و معنوی از پشت بسته است.
• حتی اراده و اندیشه انسان ها به سطح توسعه نیروهای مولده جامعه وابسته است، چه برسد به عمل آنها.

• مثال:

• جامعه ای که با الاغ و گاو و خیش چوبی مایحتاج خود را تولید می کند، نمی تواند به اراده این و آن به ساختمان سوسیالیسم آغاز کند، بلکه قبل از همه باید گاو و خر را با تراکتور و کمباین و غیره جایگزین سازد و به آموزش و پرروش متناسب توده های مولد و زحمتکش آغاز کند.

• مثال دیگر:
• کسی که خواندن و نوشتن بلد نیست، چگونه می تواند به تفکر انتزاعی و تئوریک تشویق شود؟
• آموزش خواندن و نوشتن برای چنین کسی امری ضروری است.

• ضرورت (جبر) را نمی توان بدلخواه از عرصه بدر کرد.
• برای اینکه ضرورت چیزی عینی است و بی اعتنا به میل و هوس این و آن وجود دارد.

• ضرورت را باید شناخت و بر طبق قوانین و قانونمندی های عینی ضرور عمل کرد.


• منصوره اشرافی اما در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) برای ضرورت (جبر) تره هم خرد نمی کنند.


• ایشان ظاهرا نمی دانند که دست و پای زنان و مردان با هزار بند ضرور از پشت بسته است و میدان عمل به دلایل ضرور برای شان تنگ است.

• ولی هوشمندی قابل ستایش ایشان رئالیسم خاصی را وارد بینش ایشان می سازد.

فرمولبندی این حکم نیز نشاندهنده نوعی وقوف ضمنی و کمرنگ به سدها و بندهای ضرور جامعه است:
از این رو ست که با تردید و احتیاط سخن می گویند و به تغییرات کمی تدریجی دل خوش می کنند.
پایان

1
مسعود مردانی

• چگونه است که زن دوست داشته شدن توسط مردان را بر آمال واقعی خود ترجیح می دهد و آیا استقلال زن در عرصه اجتماع این آمال را می سازد و چقدر می سازد؟

2
میم
• با سپاس از مسعود گرامی!
• مسئله مورد نظر منصوره اشرافی عزیز در بخش های قبلی هماندیشی حتی المقدور مورد بحث قرار گرفته است.
• بهتر است که اگر فرصت داشتید، نظری به آنها باندازید.

• اما در رابطه با «استقلال نظری و عملی زن» باید گفت که برای خرد و خودمختاری، بدیل و برابرنهاد و آلترناتیوی وجود ندارد.

• مرزبندی عصر جدید با قرون وسطی درست در همین جا ست:
• انسان در قرون وسطی موجودی هیچکاره و تابع و سرسپرده اراده کلیسا و فئودالیسم است و نه موجودی خودمختار و خردمند و خردگرا!

• عصر جدید انسان را با خرد و خودمختاری اش، درست به دلیل خردمندی اش، در کانون جامعه و جهان قرار می دهد و جز خرد اندیشنده هیچ مشیت آسمانی و یا زمینی را برسمیت نمی شناسد، بلکه آندو را هم به محکمه خرد می کشد.

در این زمینه مراجعه کنید به مطالب مربوط به خرد، خردستیزی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
خیلی خیلی ممنون
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر