• این خطوط شلوغ اند و
• این امواج، لال و
• سرعت ها غیر واقعی.
• گم می شوند کلمات
• در میانِ این هیاهویِ جاری
• در فیبرهای نوری
• دیر می رسند،
• کُشنده می شود انتظار.
• این تکنولوژی دزد است
• صدایت را از من می گیرد و
• نوازش دستانت را
• می رباید از دستانم
• این صفر و یک ها
• قلب ندارند
• نمی تپند و
• گرمای نگاهت انگار
• یخ بسته در این قاب
****
• کاش
• هنوز هم می شد
• عشق را به پای کبوترِ نامه بر بست و
• پِر داد در هوا
• کاش
• هنوز هم می شد
• گوش خواباند به صدای چهار نعلِ اسبِ چاپار و
• دل بست به خورجینِ پستچی
• کاش
• باز هم گل های قاصدک
• وقتی بهار می آمد
• با نسیم می رقصیدند
• پشت پنجره
• ای کاش
• می شد به اعماق تاریخ سفر کرد
پایان
ادامه تلاش در جهت تحلیل شعر
تز ششم
کاش
هنوز هم می شد
گوش خواباند به صدای چهار نعلِ اسبِ چاپار و
دل بست به خورجینِ پستچی
کاش
هنوز هم می شد
گوش خواباند به صدای چهار نعلِ اسبِ چاپار و
دل بست به خورجینِ پستچی
• اوتوپی و آرزوی برگشت محال به گذشته، رفته رفته از صراحت روشنی گذرانده می شود:
• شاعر آرزو می کند که پیوندش با دیگران نه با استفاده از وسایل ارتباطی مدرن، بلکه با وسایل سابق برقرار شود:
• با پستچی هائی سوار بر درشکه و بویژه با خورجین سحرانگیزشان.
• این شعر مهسا حتی در فرم کاست نیز در انترنت منتشر شده است.
• اشاعه رؤیای رجعت به گذشته ای دور و بربادرفته در فرم های مختلف و رنگارنگ در جامعه و جهان صورت می گیرد!
• شعر هم یکی از فرم های بیشمار اشاعه خرافه و یاوه است!
تز هفتم
کاش
باز هم گل های قاصدک
وقتی بهار می آمد
با نسیم می رقصیدند
پشت پنجره
کاش
باز هم گل های قاصدک
وقتی بهار می آمد
با نسیم می رقصیدند
پشت پنجره
• این آرزوی شاعر ـ برخلاف آرزوهای محال دیگرش ـ برآوردنی است.
• فقط کافی است، دانه های گل قاصدک تهیه شود و در باغچه خانه کاشته شود.
• در این آرزوی شاعر نیز برگرداندن چرخ تاریخ به گذشته، بطرز چشمگیری به چشم می خورد.
• شاعر آرزو می کند که تقویم و رادیو و تلویزیون و انترنت بر افتد و او با مشاهده رقص گل های قاصدک در پشت شیشه پنجره، از هجرت زمستان و آمدن بهار با خبر شود.
تز هشتم
ای کاش
می شد به اعماق تاریخ سفر کرد
ای کاش
می شد به اعماق تاریخ سفر کرد
• این کلام واپسین شاعر و بیان رسای تمایلات ارتجاعی است:
• شاعر آرزو می کند که به اعماق تاریخ سفر کند و به احتمال قوی، در همانجا تا ابد بماند.
• اشکال کار فقط این است که حتی برای سفر به اعماق تاریخ به وسایل عصر جدید و دستاوردهای علمی و فنی آن نیاز مبرم است.
• این رؤیاها و آرزوها همه بدون استثناء ـ کم و بیش ـ مهر طبقاتی بر پیشانی خویش دارند و از وابستگی به طبقات بی فردا و بی دورنما حکایت می کنند
• برای طبقات مولد و بی همه چیز، برگشت به گذشته هرگز آرزو نبوده و نخواهد بود.
• چرا؟
• مگر چه فرقی بین مهسا و توده ها وجود دارد؟
• فرق و تفاوت و حتی تضاد میان مهسا و توده ها در شیوه زیست متفاوت آنها ست.
• گذشته مهسا احتمالا با فر و شکوه و حشمت و لذت فئودالی ـ بنده داری همراه بوده و گذشته توده ها با غل و زنجیر بندگی، غلامی و سرواژ!
• گذشته ی طبقه ای از جنس رؤیا و لذت و شادی بوده و گذشته طبقه دیگر از جنس کابوس و ریاضت و ذلت!
در کاخ و کوخ نه تنها طرز تفکر متفاوت و متضاد است، بلکه آرزو و رؤیا نیز!
کاخ نشینان، برگشت به گذشته ی برباد رفته را شولائی از رؤیا می پوشانند و کوخ نشینان طرح نوین فردا را در سر می پرورند!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر